کد خبر: 1105805
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۰
قدم به قدم با بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی (۲۵)
جنگ رسانه‌ای و روانی دشمن که اکنون به لایه ژرف‌تری- یعنی جنگ شناختی- توسعه یافته به درازای عمر انقلاب اسلامی، سابقه دارد، اما امروز در میانه جنگ اقتصادی ملموس‌تر نیز شده است. آنچه در ساحت جنگ اقتصادی رخ می‌دهد اقدامات واقعی برای آسیب‌رسانی به اقتصاد ملی است، اما بخش قابل توجهی از آسیب‌هایی که این روز‌ها بر اقتصاد و بازار ایران وارد می‌شود، مابه‌ازای چندانی در حوزه عینیت و عمل نداشته و بیشتر از جنس «ذهنی» است. اینچنین است که می‌توان گفت با نوعی جنگ شناختی پیچیده مواجهیم.
محمدجواد اخوان

جنگ رسانه‌ای و روانی دشمن که اکنون به لایه ژرف‌تری- یعنی جنگ شناختی- توسعه یافته به درازای عمر انقلاب اسلامی، سابقه دارد، اما امروز در میانه جنگ اقتصادی ملموس‌تر نیز شده است. آنچه در ساحت جنگ اقتصادی رخ می‌دهد اقدامات واقعی برای آسیب‌رسانی به اقتصاد ملی است، اما بخش قابل توجهی از آسیب‌هایی که این روز‌ها بر اقتصاد و بازار ایران وارد می‌شود، مابه‌ازای چندانی در حوزه عینیت و عمل نداشته و بیشتر از جنس «ذهنی» است. اینچنین است که می‌توان گفت با نوعی جنگ شناختی پیچیده مواجهیم.
جنگ شناختی (Cognitive warfare) به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزش‌ها، باورها، نگرش‌ها و رفتار‌ها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکامل یافته‌تر، پیشرفته‌تر، عمیق‌تر و وسیع‌تر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکه‌ای (با زیرساخت رسانه‌های نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام می‌گیرد. تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیم‌گیران، اثربخش کردن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی- ادراکی بین توده‌ها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژه‌های جنگ شناختی هستند.
دشمن در جنگ شناختی، سه نقطه آماج اصلی را هدف قرار می‌دهد: ۱- ایده اصلی نظام: «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه» (هسته اصلی و مرکزی گفتمان انقلاب‌اسلامی)، ۲- ساختار نظام: مجموعه نهادها، ارکان و دستگاه‌های برآمده از ایده اصلی که مجموعه حکومت را شکل داده است و ۳- کارکرد نظام: نتایج حاصله از عملکرد اجزای ساختار نظام که در واقع، نشان دهنده خروجی ساختار بوده و کارآمدی یا ناکارآمدی آن را نشان می‌دهد. در نهایت هدف از این تهاجم، مشروعیت‌زدایی، اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، قداست‌زدایی، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی است که در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی اجتماعی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی نظام شود.
در واقع آنچه باعث نتیجه بخشی جنگ اقتصادی می‌شود، اثربخشی جنگ شناختی است. جنگ شناختی سبب می‌شود بیش و پیش از آنکه جنگ اقتصادی ساختار و کارکرد‌های اقتصاد ملی را به چالش بکشاند، جامعه را در مسیر هموارسازی سناریوی دشمن و آسیب‌رسانی درون‌زا قرار دهد. نتیجه اجرای راهبرد‌های دشمن در جنگ شناختی آن است که در حال حاضر که هنوز تحریم‌های امریکا بازنگشته (و در واقع جنگ اقتصادی وارد فاز عملیاتی جدید نشده) بازار داخلی در حوزه‌های مختلف دچار نوسان و نابسامانی شده است یا آنکه کالا‌هایی با منشأ کاملاً داخلی دچار کمبود یا افزایش افسارگسیخته قیمت می‌شوند.
دشمن در جنگ شناختی امیدوار است مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهاد‌های رسمی بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی جامعه بی‌تفاوت کند. در چنین شرایطی منافع فردی بر منافع جمعی و ملی غلبه می‌یابد و خسارت حاصله متوجه همه افراد جامعه می‌گردد. اکنون به‌نظر می‌رسد نخبگان جامعه اعم از مسئولان و گروه‌های مرجع اجتماعی با هر سلیقه و گرایشی، تهاجم شناختی دشمن و مخاطرات ناشی از هرگونه رفتار هیجانی مبتنی بر منفعت فردی را برای جامعه تبیین کرده، مراقب باشند خود نیز در این پازل دشمن بازی نکنند.
اندیشه‌ورزی پیش‌نیاز جهاد تبیین
جهاد تبیین باطل‌السحر تهاجم شناختی دشمن است، اما واقعیت آن است که تبیین در هر سطحی فرآیندی زنجیره‌وار و شامل حلقه‌های مرتبطی است که بدون وجود آن‌ها کامل و جامع نخواهد بود. زیربنای تبیین «شناخت» صحیح است. چنین شناختی از نخبگان فکری و خواص جامعه انتظار است. خواص و فرهیختگان باید به شناخت دقیقی از جبهه خودی و دشمن و مسائل گوناگون جامعه و جهان رسیده و به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) - که می‌فرماید حق را از درون باطل کشف و استخراج نموده و این معرفت را به جامعه منتقل کنند- رسانه در این فرآیند هم نقش واسطه‌گرانه‌ای میان نخبگان و آحاد جامعه ایفا می‌کند، هم پیام آنان را به مردم منتقل و هم بازخورد واقعی را دریافت می‌کند. تبیین‌گری نیازمند اندیشه‌ورزی و به میدان آمدن خلاقیت‌ها و ابتکارات فکری و ذهنی است و تحقق این الزامات محتاج طیف متنوعی از تدابیر و چاره‌گری‌هاست. نخبگان باید دغدغه داشته باشند و به میدان آیند و برای بیان حقایق اندیشه‌ورزی کنند. برای اینکه بدانیم چه باید بگوییم، چگونه باید بگوییم و در مقابل شبهه‌افکنی دشمن چه باید بکنیم، باید اندیشید و خِرد میداندار صحنه باشد.
اکنون زیرساخت‌های فکری و رسانه‌ای متنوعی در جامعه ایجاد شده و نیز باید تکمیل گردد که اگر برای اتصال و هم‌افزایی این‌ها چاره‌اندیشی شود، صف و جبهه واحدی در مقابله با جنگ نرم دشمن شکل می‌گیرد که اقتدار ملی در این حوزه را ده‌ها برابر می‌کند، البته اصالت یافتن «تبیین» به‌هیچ‌روی به معنای غفلت از عرضه هنرمندانه نیست. هزار نکته باریک‌تر از مو اینجاست که رسانه‌ای اسلامی و انقلابی بیان حقیقت را اصل دانسته و زبان هنر و جذاب را تنها ابزاری برای انتقال آن می‌داند، اما رسانه غیردینی بر جذابیت و مخاطب‌پسندی تکیه و حتی گاه حقیقت را فدای جلب توجه می‌کند. زبان و بیان هنرمندانه می‌تواند حقیقت را در لایه‌های عمیق‌تری رسوخ دهد، از این رو جهاد تبیین، یک کنش هنرمندانه است. باید رسانه از ظرفیت نویسندگان و هنرمندان در این زمینه حداکثر بهره را ببرد. هرچند قدرت رسانه‌ای و پرداخت هنرمندانه ما در مقایسه با ابررسانه‌های دشمن نابرابر است، اما «هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند».
حوزه‌های اندیشه‌ورزی
۱- تبیین و روایتگری تاریخی: بخش عمده‌ای از منازعه ادراکی ما و جریان معارض انقلاب بر سر روایت گذشته است. بیش از ۷۰ درصد جمعیت کنونی کشور متولدان نیمه دوم قرن حاضر هستند و در زمانه وقوع رویداد‌های مهم و تاریخ‌ساز این قرن همچون پیروزی انقلاب اسلامی، تسخیر لانه جاسوسی امریکا، دفاع مقدس هشت‌ساله و حوادث دهه۶۰ یا متولد نشده یا در سنین طفولیت بوده‌اند، از این رو هیچ‌گونه ادراک حضوری نسبت به این تحولات مهم که تأثیرات آن بعضاً تا سال‌ها باقی مانده، نداشته‌اند. این نسل آنچه از دهه۵۰ و ۶۰ قرن چهاردهم دریافته‌اند یا از خلال محتوا‌های کتاب‌های درسی نظام آموزشی بوده یا اندک تولیدات رسانه‌ای. در خصوص ضعف جدی نظام آموزشی در انتقال روایت صحیح که توضیح بیشتری لازم نیست و نیاز هم نیست که یادآوری کنیم برای برخی حوادث مهم تاریخ‌ساز معاصر تولیدات سینمایی و تلویزیونی به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد و همان‌ها هم که ساخته‌شده بعضاً در سطح فاخری نیستند. یکی از کارویژه‌های اندیشکده‌های رسانه‌ای بازخوانی تاریخ و ارائه روایت صحیح به رسانه‌ها جهت تولید محتوا خواهد بود.
۲- تبیین و روایت اول: وجه دیگر منازعه ادراکی در لحظه‌ها و ثانیه‌ها رخ می‌دهد و در نشاندن روایت اول و تثبیت آن در اذهان نمایان می‌شود. وقتی حادثه‌ای در حال وقوع است، طرفی که ابتکار عمل را در دست گرفته و سخن اول را در چیستی، چرایی و چگونگی پیشامد ارائه می‌دهد، زمین بازی را تعریف می‌کند. روایت اول حتی اگر چندان هم هوشمندانه ارائه نشود، اثر خود را بر بخشی از مخاطب می‌گذارد، چه رسد به اینکه طرف مقابل ما از اتاق‌های طرح‌ریزی و رسانه‌های نسبتاً مجربی در مدیریت ادراک و برداشت برخوردار است. سرعت، دقت و ابتکار عمل مهم‌ترین اصول تأثیرگذاری در نبرد روایت‌هاست و در همه این زمینه‌ها نیازمند کار بیشتری هستیم. هیچ‌کدام نباید فدای دیگری شود و نباید به دلیل وسواس در ارائه روایت، از طرف مقابل جا ماند یا در دیگر سو برای سوار ماندن بر موج تحولات، مقهور امواج بزرگ و دنباله‌رو شد.
۳- اعتبارزایی برای تریبون‌های خودی: یکی دیگر از مهم‌ترین روزنه‌های امید دشمن در تأثیرگذاری روایت‌پردازی، اعتبارزدایی از تریبون‌های ماست. بی‌اعتبارسازی یا تردیدافکنی در مورد رسانه‌ها و مسئولان می‌تواند شدیداً از قدرت روایتگری آنان بکاهد و درست در لحظاتی که افکار عمومی منتظر شنیدن واقعیت‌هاست، صدای جبهه خودی چندان شنیده نمی‌شود و در مقابل جا برای روایت دشمن باز می‌شود. این اعتبارزدایی البته گاه به دلیل قصور و تقصیر‌های خودی نیز است. دشمنی که از یک کاه، کوه می‌سازد با ذره‌بین به دنبال یافتن بی‌دقتی، بی‌مبالاتی و سهل‌انگاری در موضع‌گیری ماست و متأسفانه ضعف سواد رسانه برخی تریبون‌داران، پازل دشمن را کامل می‌کند.
۴- رویکرد آفندی و تهاجمی نسبت به دشمن: با ماندن در مقام دفاع و حرکت موج دومی نمی‌توان در این عرصه فعال ماند. در مقابل دشمن مهاجم باید تهاجمی برخورد کرد و با بهره‌گیری از ظرفیت‌های فکری و هنری، ضعف‌های آن را بر افکار عمومی نمایان ساخت. مهم‌ترین نقش رسانه‌ها در چنین آوردگاهی، اعتبارزدایی از دشمن و رسانه‌های آن است. آشکارسازی تناقضات و نیات مدعیان، حربه آنان را کُند و جامعه را در برابر این تهاجم رسانه‌ای مصون می‌سازد.
۵- طرح‌ریزی ترکیبی: جهاد تبیین زمانی اثربخش‌تر خواهد بود که در جبهه وسیع و قدرتمند و با به‌پای‌کار آمدن ظرفیت‌های گسترده کشور و انقلاب همراه شود. تبیین بخشی از جهاد فکری و رسانه‌ای ماست که باید با قدرت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، دفاعی، دیپلماتیک و امنیتی ما ترکیب شود و در یک تهاجم ترکیبی در آوردگاه حضور یابد. گاه برای تبیین برخی حقایق نیاز به اقداماتی عملی در حوزه‌های گوناگون است و گاه برخی اقدامات عملی انجام‌گرفته و دستاورد‌ها نیازمند تبیین است. این هم‌افزایی و کنش ترکیبی می‌تواند اثربخشی تبیین بر افکار عمومی را دوچندان سازد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار