رژیم دیکتاتوری پهلوی تنها رژیم سلطنتی در ایران است که با کودتا توسط بیگانگان، یعنی کودتای انگلیسی اسفند ۱۲۹۹ سر کار آمد و با دخالت و کودتای بیگانگان، یعنی کودتای انگلیسی-امریکایی مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت.
حال آنکه تا پیش از این خاندانهای سلطنتی با جنگها و کودتاهای داخلی شکل میگرفتند و ردی از پای بیگانگان در تشکیل حکومت نبود. گرچه در سالهای پایانی حکومت قاجار از نیروهای بیگانه برای مقابله با مشروطهخواهان و کمک به بقای رژیم سلطنتی مطلقه استفاده شد که متأسفانه امثال رضاخان میرپنج، از درون همین ساز و کار نظامی متکی به بیگانه، یعنی نیروهای قزاق سربرآورده و زیردست افسران روس تربیت شدند. شاید پذیرش ننگ وابستگی و تحتالحمایه شدن در این خاندان، حاصل همین همنشینی، رفاقت و مأنوس بودن با بیگانگان بوده باشد.
کودتای ننگین و سیاه ۲۸ مرداد، کودتای انگلیسی-امریکایی است که در آن خواسته انگلیس برای برکناری دولتی قانونی در ایران با پول، پشتیبانی و فرماندهی امریکاییها و همراهی و مشارکت تعدادی از اراذل و اوباش برای شورش و اغتشاش و بخشی از ارتش شاهنشاهی محقق شد.
انگلیسیها که از دولت قانونی مصدق برای ملیسازی صنعت نفت و کوتاه کردن دست شرکت نفت ایران-انگلیس از منافع هنگفت ناشی از تاراج نفت ایران و حرکت به سمت استقلال سیاسی و تا حدودی اقتصادی به شدت متضرر شده و این اتفاق را قابل مقایسه با ملی شدن کانال سوئز و استقلال سیاسی در مصر میدانستند، هراس از دست دادن سلطه خویش بر غرب آسیا و تکرار آن در سایر نقاط جهان را داشتند. از این رو درحالی که در داخل کشور ما به خاطر داشتن سابقه سیاه به شدت منفور بوده و نفوذشان محدود شده بود، به تدریج توانستند امریکاییها را برای اجرای کودتایی نظامی با خود همراه سازند. توجیه سیاسی این همراهسازی هم ایجاد هراس و نگرانی در کاخسفید از تصور به قدرت رسیدن حزب توده در ایران و افتادن ایران به دامن کمونیسم و پیوستن به بلوک سوسیالیسم در شرایط جنگ سرد و رقابت تمامعیار غرب با شوروی سابق بود که دولتمردان انگلیسی به خوبی توانستند آن را پیش ببرند. حال آنکه مصدق هم در چندین نوبت با امریکاییها دیدار کرده و به کمک امریکاییها برای حل مشکلات دولت خود و اقتصاد شکننده ایران چشم امید دوخته بود.
هراسافکنی انگلیسی در دل امریکاییها که اشتباهات مصدق هم زمینهساز توفیق بیشتر آنان بود، دولت امریکا را متقاعد کرد که «کرمیت روزولت» رئیس بخش آسیایی خاورنزدیک سازمان سیا را از طریق مرز زمینی عراق به ایران فرستاده و با کمک افسران اطلاعاتی سفارت امریکا در تهران و همکاری مأموران سرویس اطلاعات مخفی انگلیس (اسآیاس) و عناصر وابسته به شبکه بدامن یا همان شبکه جاسوسی امریکا در ایران، کودتا علیه دولت قانونی مصدق را به اجرا گذاشته و با سرنگونی این دولت، شاه فراری را به ایران برگرداندند.
محمدرضا پهلوی، پس از بازگشت به کشور، ابتدا برای بقای خود به تصویت سازوکارهای سرکوب و اختناق همت گمارد و با تجربه سازمانهای جاسوسی انگلیس و امریکا و بعد رژیم صهیونیستی، سازمان جهنمی ساواک را تأسیس کرد و توسعه داد و سپس برای تضمین و استحکامبخشی بیشتر سلطنت مطلقه خود به تقویت وابستگی پرداخت و خود را در جبهه غرب و سرسپردگی به قدرتهای غربی تعریف و جانمایی کرد.
پیامدهای این کودتا سیاه و دین محمدرضا پهلوی به کودتاچیان امریکایی و انگلیسی، برای مردم و کشور ایران بسیار گران و کمرشکن بود. پیامدهایی چون؛
۱- تشدید دیکتاتوری و سرکوبگری رژیم پهلوی برای تحکیم خود که از ایجاد سازمان جهنمی ساواک تا تقویت شهربانی، ارتش و ژاندارمری برای کنترل و سرکوب مردم را با هزینههای سنگین بر گرده مردم و کشور تحمیل کرد.
۲- از بین بردن زمینه هرگونه مشارکت مردمی و واقعی در حاکمیت با انحلال تمامی احزاب سیاسی و تعطیلی نشریات مستقل که مردم را به تماشاچی و نخبگان را به سرسپردگان و اطاعتکنندگان محض تبدیل کرد.
۳ برگرداندن منافع نفت با تشکیل کنسرسیوم نفتی که اینبار علاوهبر انگلیس، امریکا هم در غارت و تاراج منابع نفتی ایران شریک بوده و دست بازتری در غارت و چپاول داشتند.
۴- تبدیل ایران به یکی از اقمار پیرامونی امریکا و انگلیس و تشدید وابستگیهای سیاسی و اقتصادی که با پیوستن به پیمانهای بغداد و سنتو و واگذاری بحرین به نفع سیاستهای منطقهای قدرتهای غربی، بیپروایی و نداشتن هرگونه خط قرمز در سرسپردگی و وابستگی آن به نمایش گذاشته شد. سالگرد این کودتای سنگین، مجالی است برای بازخوانی درباره چرایی و پیامدهای آن و شناخت ماهیت رژیم کودتایی پهلوی که یک ضرورت برای آگاهی سیاسی و حافظه تاریخی ملت عزیزمان به ویژه نسل جوانی است که روزمرگی مجال مطالعه تاریخ و تأمل سیاسی را از آنان سلب نموده است.