در روزهایی که به آزادگان سرافراز کشور اختصاص دارد، چند نام بیشتر از همیشه میدرخشد. یکی از این نامها و چهرهها به شهید حسین لشکری اختصاص دارد که قبل از شروع جنگ تحمیلی به اسارت دشمن درآمد و سالها پس از پایان جنگ نیز همچنان در اسارت دشمن باقی ماند.
قدرت ایمان
حسین لشکری در تاریخ دفاع مقدس به نماد استقامت، صبر و ایثار تبدیل شده است. مردی که هنوز جنگ شروع نشده بود در چنگ دشمن بعثی اسیر شد و زیر شدیدترین فشارها جهت آمدن جلوی دوربین قرار گرفت. سران بعثی میخواستند تا از این اسیر ایرانی استفاده تبلیغاتی کنند و او را وارد به گفتن حرفهایی خلاف واقعیت کنند. اما شهید لشکری با قدرت ایمانش مقابل این فشارها قرار گرفت و هرگز تسلیم دشمن نشد. البته این ایستادگی هزینههای زیادی هم برای او داشت. او هفتهها و ماهها را در سلولهای تنگ و تاریک انفرادی گذراند و جز ذکر و یاد خدا هیچ چیز دیگر پناهش نبود. ایمان حسین در لحظات سخت اسارت به کمکش آمد تا از او مرد بزرگ و قهرمان بسازد. حسین ۱۸ سال در اسارت دشمن به سر برد و سرانجام در دهه ۷۰ به کشور بازگشت.
سختیهای همسر.
اما اسارت شهید حسین لشکری یک بعد دیگر دارد که کمتر به آن پرداخته میشود. این بعد در زندگی تمام آزادگان مشهود است و با مرور زندگی سیدالاسرا بهتر میتوان به کنه ماجرا پی برد. در یک سوی اسارت و سالها بیخبری از حسین، همسر و خانوادهاش قرار داشتند که با تمام وجود سختیها را به جان خریدند.
از نخستین لحظه اسارت شهید لشکری، روزهای سخت همسرش نیز شروع میشود. منیژه لشکری تا سالها هیچ خبری از حسین ندارد و کاملاً در بیخبری مطلق به سر میبرد. این روزها سختترین لحظات زندگی همسر شهید بود. او در بلاتکلیفی و چشم انتظاری محض به سر میبرد و نمیداند دوری حسین را چگونه تاب بیاورد.
حسین لشکری در بدترین شرایط در چنگ دشمن است و همسرش با فرزندی کوچک، هیچ خبری از او ندارد. همین کلمات عمق فاجعه و تلخی آن روزها را نشان میدهد. با وجود اینکه برخی میگفتند که حسین را شهید شده حساب کنید و احتمال برگشت او دیگر وجود ندارد، اما همیشه بارقهای از امید در دل همسرش وجود داشت. او عشق حسین را از کیلومترها دورتر میگرفت و میدانست شوهرش با آن قد و قامت بالا، بالاخره به خانه خواهد آمد.
بازگشت به میهن
شهید لشکری سرانجام در ۱۷ فروردین سال ۱۳۷۷ به کشور برگشت. جوان خوشاندام و خوش چهره سال ۱۳۵۹ با موهایی سپید و قامتی که از شدت شکنجهها خمیده به نظر میرسید به کشور میآید. برای او نیز همه چیز تغییر کرده است. فرزندش جوانی ۱۸ ساله شده است و اثرات سالها انتظار را به وضوح در چهره همسرش میبیند. حسین به میهن بازمیگردد ولی اثرات سالها اسارت و شکنجه همراه اوست. بدنش شکسته و بیمار شده، شبها کابوس میبیند و سوءتغذیه تأثیرش را روی سلامتیاش گذاشته است. اسیر بودن در چنگ دشمن شوخی نیست. سلامت حسین در اسارت آسیب دیده و هیچ راهی برای جبران ندارد. سیدالاسرای آزادگان ۱۰ سال پس از بازگشت به میهن در ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ بر اثر عارضههای ناشی از دوران اسارت در سالهای جنگ تحمیلی به شهادت میرسد. ۱۰ سالی که برای او و خانوادهاش چنان سخت است که بسیاری از این روزها را به درمان کردن حسین میگذرانند، چون هر روز جایی از بدن او دچار درد و ناراحتی میشود.
مقاومت شهید لشکری را میتوان در تاریخ بیمانند دانست. کمتر کسی در دنیا توان تحمل چنین سختیها و شرایطی را دارد و دقیقاً به خاطر همین مقاومت و ایثار باید شهید لشکری را نماد آزادگی و آزادگان دانست.