با وجود گذشت بیش از چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، جریان سینمایی کشورمان از پرداخت سینمایی و دراماتیک نسبت به شخصیتهای شناخته شده و سرشناس کشورمان که توسط جریانهای ضد نظام با شیوههای گوناگون مورد ترور شخصیتی یا فیزیکی قرار گرفتهاند، دچار کوتاهیهای غیر قابل توجیهی شدهاست. هر چند برخی از فعالان سینمایی معتقدند که سینماگران مایل هستند به چنین ساحتهایی ورود کنند، اما برخی جریانات مشکوک یا به اصطلاح نفوذی نمیخواهند و نمیگذارند که آثاری در رابطه با شخصیتهای مؤثر انقلابی و حتی شهدای برجسته این حوزه ساخته شود.
امیرعباس ربیعی، فیلمساز جوان کشورمان که کارگردانی و ساخت آثاری مثل فیلم سینمایی «لباس شخصی» و «ضد» را تجربه کردهاست، با حضور در برنامه جهانآرا درباره دلایل عدم تولید آثار سینمایی در رابطه با ترور شخصیتهای برجسته انقلابی و حوادث ملتهبی که در ایام ابتدایی پیروزی انقلاب در کشورمان رخ داده میگوید: «یک علت ریشهای دارد و آن این است که یک دستهای که تحت عنوان نفوذی از آنها یاد میشود، هنوز هم وجود دارند که نمیخواهند در رابطه با اینگونه سوژهها کار هنری صورت بگیرد!»
این کارگردان جوان سینمای کشورمان در توضیح «جریان نفوذ» و اینکه این نفوذیها در بین مدیران هستند یا در بدنه اجرایی سینمای کشورمان اظهار میدارد: «ما در یک کشوری زندگی میکنیم که یک تاریخ معاصری داریم و این تاریخ معاصر مملو از سوژههای ملتهبی است که فارغ از بحث محتوایی، وقتی از نظر سینمایی آنها را بررسی میکنیم، میبینیم که چقدر ظرفیتهای دراماتیکی دارند. به عنوان مثال رئیس قوه قضائیه کشور و طیفی از یارانشان در حزب جمهوری ترور شدند. روز قبل از این اتفاق، آقای خامنهای ترور میشود؛ روز بعدش ماجرای ترور ناموفق شهید لاجوردی و به شهادت رسیدن شهید کچویی در محوطه زندان اوین اتفاق میافتد. دو ماه بعد از این اتفاقات، رئیسجمهور (شهید محمدعلی رجایی) و نخست وزیر (شهید محمدجواد باهنر) هر دو با هم ترور میشوند!»
ربیعی در ادامه میافزاید: «خب شما ملاحظه کنید که ظرف شش ماه چندین ترور موفق [در سطح مسئولان ارشد کشور]اتفاق افتاد که وقتی بسترهای تاریخی هر کدام از آنها را بررسی میکنید یا میخوانید، میبینید که هر کدامشان چقدر سوژههای ملتهبی هستند و از نظر سینمایی چقدر میتوانند برای مخاطب جذاب باشند. این حوادث اگر در هر کشوری که سینما دارد، اتفاق افتاده بود [آثار سینمایی و دراماتیک متعددی از هر کدامشان ساخته میشد]من میتوانم بگویم اگر این اتفاقات به خصوص در امریکا افتادهبود تا الان هزاران فیلم ساخته میشد!»
گزارهای را که این فیلمساز جوان کشورمان به آن اشاره میکند، قبلاً به شکلهای گوناگون از زبان برخی دیگر از فیلمسازان دغدغهمند و انقلابی شنیدهایم که نشاندهنده وجود چنین جریانها و افرادی در عرصه فیلمسازی کشورمان است، البته این فقط یک روی سکه است، چه اینکه روی دیگر آن ساخت آثار ضعیف و مخاطبگریز در سینما و تلویزیون از این سوژههاست که باعث ایجاد نوعی محافظهکاری و عدم جسارت ورود و پرداخت به آثار مشابه از سوی مدیران و تصمیمگیران سینما و تلویزیون میشود.
اگر چه جریان نفوذ در سینما از برخی اهرمها برای ساختهنشدن فیلمهای انقلابی که در آنها به مسائلی مثل ترور شخصیتهای مؤثر انقلاب و کشور پرداخته میشود، استفاده میکند، اما تولید آثار قابل دفاعی مثل فیلم سینمایی «بادیگارد» توسط ابراهیم حاتمیکیا نشان میدهد که نباید برای جریان نفوذ قدرت افسانهای استنباط شود، چه اینکه تولید چند فیلم سینمایی دیگر مثل «سیانور» بهروز شعیبی یا دو فیلمگانه «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان توسط فیلمسازان جوان سینمای کشورمان از جمله شاهد مثالهای تأیید این مطلب است. هرچند متأسفانه تا کنون شاهد ساخته شدن آثار ضعیف سینمایی و تلویزیونی در این رابطه هم بودهایم که باعث شهید شدن مجدد سوژه شدهاند، اما فیلمسازان انقلابی باید بدانند که «ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست / عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد».