دیگر چیزی به نام سینما به معنای دقیق آن نداریم. سرزمینی داریم که دو گروه جنگهای نیابتی خود را در آن انجام میدهند.
به گزارش «جوان» محمدهادی کریمی، کارگردان سینما و یکی از فیلمنامهنویسان دهه ۷۰ و ۸۰ با بیان این مطلب در گفتگو با سینمامعیار در اعتراض به شرایط موجود در سینمای این روزها گفت: شوربختانه همه چیز در این سینما بیانیه و مانیفست شده و جز استثنائاتی چند، دیگر چیزی به نام سینما به معنای دقیق آن نداریم. چیزی که این روزها میبینیم، سرزمینی است که دو گروه جنگهای نیابتی خود را در آن انجام میدهند و جای این مناقشات در روزنامه و دانشگاه و کلابهاوس و میتینگهای انتخاباتی میان احزاب سیاسی است و نه در سینما! یا در بهترین شکل، ساخت مستندهای اینفو گرافیک.
کریمی در ادامه در ریشهیابی شرایط فعلی گفت: سینما از زمانی گرفتار این بحران شد که به آن صفتهایی اضافه کردیم که آن را از یک نام تبدیل به یک موصوف کرد!
سینمای ارزشی، سینمای روشنفکری! سینمای جشنوارهای! سینمای استراتژیک و بدتر از همه اینکه، این اسامی را رو به روی هم تعریف کردیم و گروهی آمدند گفتند ما له یک موضوع هستیم، به ما بودجه و امکانات بدهید و عدهای دیگر گفتند ما علیه همان موضوع هستیم تا برای خودشان در جشنواره های خارجی جایگاه پیدا کنند و حمایت مالی و جایزه بگیرند! این رویه حتی در جشنواره فیلم فجر خودمان هم هر سال تکرار میشود و چینش هیئت داوران بر اساس همین له و علیه بودن شکل میگیرد و هر گروه هم سهم خودش را دارد و در این بین کسی که بخواهد فیلم به ما هو فیلم بسازد و به صورت شعاری مانیفست ندهد، اصلاً دیده نمیشود! همین میشود که امروز آنچه در فیلمها میبینیم سینما نیست و تنها یک موضوع است که از ابتدا تکلیف را مشخص میکند که قرار است له یا علیه کدام گروه یا موضوع فیلم ببینیم! در حالی که در سالهای پیش چنین نبود، بهترینهای جشنواره فجر که گاه به حق هم رکورددار نامزدی میشدند هم منظور نظر مخاطب خاص بودند و هم مورد اقبال مخاطب عام، هم ایدئولوژیک به حساب امروزیها میشد عنوان کرد و هم استراتژیک و گاه از منظر و مرئای دیگری روشنفکرانه و معترض، ولی در کل همه بهعنوان فیلمی که آمده استاندارد ساختههای سازندهاش را چند قدم جلو ببرد یا یک اتفاق در سینما باشد، میشناختند مگر از کرخه تا راین و آژانس شیشهای یا هیوا و قارچ سمی در زمان خود چنین نبودند؟