قابهای زیادی در تاریخ دفاع مقدس ماندگار شدهاند. یکی از این قابها به چهره معصومانه جوانی که اسلحهای هماندازه خودش را به دست گرفته و سینهخیز در حال حرکت از گل و لای است، مربوط میشود. این عکس در اسفند ۱۳۵۹ در مسجد سلیمان گرفته شده و تا به امروز بارها چاپ شده است.
نماد مقاومت و شجاعت.
اما این نوجوان کیست و چه سرنوشتی داشته است؟ نوجوان داخل عکس حسن جنگجو نام دارد که چهرهاش به نمادی از مقاومت، شجاعت و ایستادگی جوانان ایرانی در دفاع مقدس تبدیل شد. بعضی نامهای خانوادگی چقدر برازنده صاحبانش هستند. حسن واقعاً یک جنگجوی شجاع و دلیر بود که بدون هیچ ترسی به دل دشمن میزد و از چیزی ابایی نداشت. در عمق نگاه نافذ این جوان اثری از ترس دیده نمیشود. او با تمام حواسش به روبهرو نگاه و پشت سر سایر نیروها به آرامی حرکت میکرد. شهید جنگجو به نمادی از دلیری یک نسل تبدیل شد.
شهید حسن جنگجو سه سال بعد از به ثبت رسیدن این تصویر، در عملیات خیبر مفقودالاثر شد. هیچ کس خبری از او نداشت و خانوادهاش در بیاطلاعی محض از سرنوشت فرزندشان بودند. آنها به امید اینکه حسن به اسارت دشمن درآمده است، سالها منتظر بازگشت عزیزشان بودند. این انتظار به قدری برای خانواده سخت بود که پدر در سال ۱۳۷۰ به رحمت خدا رفت و مادر نیز در روز تشییع پیکر فرزندش دار فانی را وداع گفت. پس از سالها بیخبری در سال ۱۳۹۶، پیکر شهید جنگجو تفحص شد و خانوادهاش پس از ۴۰۸ ماه چشمانتظاری، پیکر حسن عزیز را دیدند.
یار چمران
در روزهایی که با نام و یاد شهید مصطفی چمران گره خورده است، بیمناسبت نیست تا از شهید حسن جنگجو یاد کنیم. رزمندهای ۲۰ ساله که به خاطر چهره و جثه کوچکش با سماجت وارد گروه شهید چمران شد و در عملیاتهای فتحالمبین، مسلمبنعقیل و والفجر ۴ بارها جنگید و مجروح شد.
شهید جنگجو متولد ۱۳۳۹ بود و، چون جثه خیلی کوچکی داشت، وقتی برای اعزام به پایگاه بسیج رفته بود، به او مشکوک شده بودند که نکند شناسنامه مال خودش نباشد. حسن هم برگشته بود خانه و مادرش را با خودش برده بود تا ضمانتش را کند. به دلیل همین ریزنقشی و کوچکی جثه به حسن لقب حسین فهمیده آذربایجان را دادهاند.
مدتی در جهاد سازندگی خدمت میکند، اما هنوز دو ماه از شروع کارش در جهاد نگذشته بود که نمیتواند تحمل کند و همراه چند نفر از دوستانش به غرب میرود و بعد از گذراندن یک دوره ۱۰ روزه آمادگی دفاعی در مسجد سلیمان به گروه شهید چمران منتقل میشود. به خاطر جثه کوچکش اول به آشپزخانه میرود، اما بعد از اینکه شهید چمران او را میبیند و با تواناییهای رزمی و علاقهاش برای دفاع از کشور آشنا میشود، با ضمانت خودش او را به خط مقدم میبرد و در جنگهای نامنظم شرکت میدهد. بعدها به خانواده شهید گفتند شهید چمران، حسن را مثل پسر خودش دوست داشت و به همه میگفت: «بو منیم بالامدی» یعنی این بچه من است. بعد از شهادت دکتر چمران هم حسن به لشکر عاشورای گردان امام حسین (ع) ملحق شد.
روز دقیق شهادت حسن مشخص نیست. به خانواده گفتهاند احتمالاً در هفتم اسفند شهید شده است، اما شهادتش در دهه اول اسفند ۶۲ در عملیات خیبر قطعی است. شهید جنگجو و سایر همرزمانش در جزیره مجنون در محاصره دشمن قرار میگیرند و به شهادت میرسند.
شهید جنگجو در وصیتنامهاش احتمال مفقودالاثریاش را داده و خطاب به خانوادهاش نوشته بود که احتمال دارد من شهید شوم و پیکرم برنگردد. من به شما وصیت میکنم اگر دلتنگ شدید به جای مزار من، سر مزار شهدای دیگر بروید.