اوضاع که بر وفق مراد باشد، صدا از احدی درنمیآید، اما خوب که کار بیخ پیدا کرد، نه فقط سروکله منتقدان یک به یک پیدا میشود که بسیاری با چهرههای هاجوواج خود را بیاطلاع نشان میدهند، چراکه شاکی شدن در اینگونه مواقع هزینه کمتری دارد!
در واقع اینگونه واکنشها منجر به بیرون کشیدن پای آقایان از اصل ماجرا میشود و آنها را در صف منتقدان و شاکیان قرار میدهد، حال آنکه تمام آنچه به عنوان استدلال مطرح میکنند عذر بدتر از گناه است.
تا دیروز بسیاری برای سفر به کانادا چمدان بسته بودند، اما امروز با گله از روند تصمیمگیری فدراسیون مدعی بیگدار به آب زدن در این قرارداد هستند! حال آنکه تا دیروز نه فقط از عدم مشورت فدراسیون گلایهای نداشتند که حرفی هم از آنها که قرار بود تیم ملی را در این سفر همراهی کنند به زبان نمیآوردند. درست برخلاف امروز که زیر سؤال بردن فدراسیون نهتنها میتواند حساب آنها را از تصمیمگیرندهها در خصوص دیدار تدارکاتی با کانادا جدا کند، بلکه میتواند آنها را در ظاهر کنار مردم و رودرروی فدراسیون قرار دهد. اما اگر به راستی امثال پولادگر و فغانپور دلسوز فوتبال بودند و نگران از روندی که فدراسیون در پیش گرفته، چرا بعد از آنکه کار از کار گذشت صدایشان درآمد و پیش از آن مهر سکوت بر لب زده بودند؟!
در اینکه کانادا قرارداد دیدار دوستانه با ایران را فسخ کرده و مقصر است، کوچکترین شکی نیست، اما اگر این داستان نیاز به همفکری داشت، معاون وزیر ورزش باید زمانی که وقتش بود پا پیش میگذاشت، نه امروز که دیگر کار از کار گذشته است، آنهم در شرایطی که پولادگر صراحتاً مدعی است: «گروهی دوست دارند طبق شرح وظایف کار کنند و به هیچ عنوان حاضر نیستند قدمی فراتر از آن بردارند، درحالیکه خدمت در این کشور نیاز به شرح وظیفه ندارد.»، اما چطور وقتی معاون وزیر ورزش خود بر این باور است که هر کجا نیاز بود باید وارد شد برای کمک کردن و نباید منتظر بود تا کار به آنها ارجاع داده شود و این نگاه را بیمعنا میخواند، خود دست روی دست میگذارد از دادن مشورت به فدراسیون و بعد که اوضاع بههم میریزد از عدم مشورت گلایه میکند! آیا لزوم خدمت به کشور، او و امثال او را مستلزم کمک کردن در وقت مقتضی نمیکند؟
پولادگر مصداق مشت نمونه خروار است. امثال او در فوتبال و حتی ورزش ایران کم نیستند. نفراتی که درست زمانی که باید پاپیش بگذارند روزه سکوت میگیرند و بعد از آنکه کار از کار گذشت، میشوند علامه، درست همانند رئیس دپارتمان حقوقی فدراسیون که تازه امروز یادش افتاده که از عدم هماهنگی فدراسیون با دپارتمان حقوقی گله کند و یادآور شود این قرارداد زمانی که باید به او ارجاع داده نشده است: «این قرارداد را به من ارجاع نداده بودند. زمانی قرارداد را به من ارجاع دادند که بسته شده بود و گفتند نظرت را بگو، درحالیکه اگر همان زمان با ما مشورت میشد، تصمیم بهتری میگرفتیم و حتی در خصوص مسافران اعزامی به کانادا و برخی تصمیمگیریها هم اصلاً با ما مشورت نشده بود. چرا باید سرپرست و دبیرکل برای یک بازی تدارکاتی به خارج بروند، الان فدراسیون را چه کسی اداره میکند؟ چرا باید این اتفاقات بیفتد؟!» این حرفها، اما مانند قبای بعد از عید است که دیگر هیچ سودی ندارد، چراکه هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.