اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، در عداد مجموعه دفترهایی است که از سوی دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر و در نقد خاطرات رجال سیاسی سده اخیر نشر یافته است. این کتاب به نقد «خاطرات و تالمات دکتر محمد مصدق» نخستوزیر دوران نهضت ملی ایران اختصاص یافته و عباس سلیمی نمین تاریخپژوه معاصر، آن را تألیف کرده است. نویسنده در دیباچه خویش بر این اثر به ذکر نکات تاریخی ذیل دست زده است:
«بدون تردید یکی از عوامل شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت، نقشآفرینی حسابگرانه احزاب و افرادی بود که وابستگی آنها به بیگانه کاملاً محرز است. مأموریت این نیروها تلاش برای نزدیک شدن به شخصیتهای تعیینکننده در نهضت و وانمود کردن هواداری از آنها بود. برای نمونه هواداری ظاهری افرادی چون: شمس قناتآبادی و مظفر بقایی از آیتالله کاشانی چنانکه بعدها کاملاً روشن شد، در راستای مأموریت مخدوش کردن فضای سیاسی در اطراف این شخصیت شکل گرفت. از دیگر سو افرادی از قبیل دفتری، منشیزاده و برخی پانایرانیستها با هدف دامن زدن به اختلافات و ایجاد فرصت مناسب برای کودتاگران، به دکتر مصدق نزدیک شدند. این دو طیف که بعضاً آبشخور واحدی دارند، برای ممانعت از روشن شدن واقعیتهای تاریخی و برملا شدن نقش پنهان و پشت پرده دولتهای غربی در فتنهانگیزیها همواره کوشیده اند تا تضاد کاذبی را به ذهن جامعه تزریق کنند تا در پناه آن دشمن اصلی همه اقشار جامعه به فراموشی سپرده شود. دیگر جماعتی که فضای بررسی تاریخی نهضت ملی شدن را مخدوش میسازند، زائدهای از تحولات انقلاب اسلامیاند. میدانیم که با اوجگیری آگاهی جامعه از مناسبات تلخ دوران استبداد پهلوی و عزم راسخ ملت ایران برای پایان دادن به عمر رژیم دست نشانده و سلطهگران خارجی، تنفر از وابستگان به پهلویها به شدت گسترش یافت و در سالهای اولیه انقلاب اسلامی، به اوج خود رسید. از این رو بسیاری از سلطتطلبان، نقاب ملیگرایی بر چهره زدند تا از این طریق بتوانند از موضعی متفاوت به ضدیت با خیزش ملت ایران بپردازند. دفاع این قشر از دکتر مصدق و مخالفتشان با آیتالله کاشانی کاملاً غیراصولی و غیر منطبق بر واقعیتهای تاریخی است. از آنجا که شایسته است با دوری جستن از فضاسازیهای هدفمند، به بررسی این مقطع مهم از تاریخ مبارزات ملت ایران که میتواند بسیار درسآموز باشد، بپردازیم، شناخت این حواشی بسیار ضروری است. خوشبختانه خاطرات دکتر مصدق میتواند ما را از تجلیلها و بزرگنماییهای غیرواقعی از یکسو و تخریبهای غیرمنصفانه این شخصیت از دیگر سو دور سازد. البته این بدان معنی نیست که دکتر مصدق در مقام اداره دولت برآمده از نهضت ملی دارای ضعفهای چشمگیر نبود، بلکه هدف از نقد و بررسی مقاطع حساس تاریخ معاصر، کسب تجربه از فراز و نشیبهایی است که ملت هزینه سنگینی برای آن پرداخته است. همانگونه که اشاره شد، از آنجا که آخرین خیزش ملت ایران قبل از قیام سراسری مردم علیه استبداد و استعمار که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد، میتواند سنگری مؤثر برای هجمه به رهبری این انقلاب باشد، بسیاری از دشمنان حرکت استقلالطلبانه این سرزمین، از آن حسابگرانه بهره جستند. تنها سلطنتطلبان متمایل به غرب نبودند که تلاش کردند با رویکرد خاصی از دکتر مصدق بهره جویند، بلکه حتی اکثریت چپهای وابسته به شرق نیز- به ویژه بعد از فروپاشی اتحادجماهیرشوروی- درصدد برآمدند تا در سنگر ملیگرایی درآیند. این رویکرد غیرصادقانه برای زیر سؤال بردن رهبری انقلاب اسلامی، دکتر مصدق را آنچنان به اوج برده و میبرد که با آنچه این شخصیت در خاطرات خود به ثبت رسانده، کاملاً بیگانه است. این تلاش حسابگرانه، بنا را بر پیگیری مستندات تاریخی قرار نمیدهد و اصولاً کمترین اعتقادی نیز به مصدق ندارد، زیرا دستکم نخستوزیر نهضت ملی شدن صنعت نفت، در عمل ثابت کرد که در برابر هرگونه سلطه بیگانه بر ایران ایستادگی میکند....»