سردارشهید حسن غازی بازیکن تیم فوتبال سپاهان و همبازی بسیاری از پیشکسوتهای فوتبال بود که با چشمپوشی از شهرت و همچنین انصراف از ادامه تحصیل در رشته پزشکی در کسوت یک بسیجی به جبهه اعزام شد و سرانجام در طلائیه به شهادت رسید. نسرین غازی در گفتگو با ما روایاتی از او را بازگو میکند.
متولد اصفهان
برادرم حسن غازی در سال ۱۳۳۸ در خانوادهای مذهبی و سنتی در شهر شهید پرور اصفهان متولد شد. خانواده ما متشکل از سه فرزند پسر و سه دختر بود که حسن فرزند دوم خانواده بود. ایشان تحصیلات ابتدایی را تا دیپلم با موفقیت سپری کرد و قبل از انقلاب مطالعاتی درباره رژیم سابق داشت که منجر به آگاهی رساندن به دیگران شد و خود به خود در جریان خیزشهای انقلابی قرار گرفت. قبل از انقلاب حتی وقتی تیمشان در جام ولیعهد مقام کسب کرده بود، حاضر نشد در مراسم شرکت کند و جام را به دست بگیرد.
حسن فردی بسیار اخلاقمدار و در عین حال مهربان و خوشرو بود و همین ویژگیها سبب میشد که افراد زیادی را جذب کند.
محله ملک
از دوران مدرسه با دوستانش تیم فوتبال «محله ملک» را تشکیل داده بودند و با بازی خوبی که داشت به مرور عضو تیم نوجوانان سپاهان شد. اخلاق و بازی خوبش سبب شد تا بعدها کاپیتان تیم نوجوانان شود. در عرصه ورزش عامل به اخلاقیات بود و همین کافی بود که همه جذب او شوند. درخشیدن او در عرصه فوتبال در همان سن کم و اخلاقمدار بودنش باعث شد که به عنوان شهید ورزشکار معرفی شود. او از ورزش برای جذب افراد دیگر استفاده میکرد و بسیارهم در این زمینه موفق بود.
پزشک رزمنده
حسن پس از پایان دوره دبیرستان در رشته پزشکی دانشگاه اصفهان پذیرفته و مشغول به تحصیل شد، اما با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع تحرکات ضدانقلاب در غرب کشور پس از طی یک دوره امداد پزشکی در بیمارستان دکتر شریعتی اصفهان بیدرنگ برای ستیز با گروههای منحرف ضدانقلاب عازم غرب کشور شد و مصاف در جبهه کردستان را تجربه کرد.
فوتبال در غرب
شهید غازی تصمیم خود را برای حضور در منطقه گرفته بود و خانواده به خاطر شرایط حاکم بر منطقه کردستان راضی به تصمیمش نبودند، ولی حضورش دستاوردهای خوبی به همراه داشت. او در غرب کشور با تشکیل تیمهای فوتبال، صمیمیتی ایجاد کرده بود و بسیاری از افرادی که هیچگونه صبغه مذهبی نداشتند، جذب خوی و خصلت برادرم شده و بعضی از خصلتهای ناپسندشان را کنار گذاشتند و از همین طریق افراد غیرمذهبی را هم جذب کرده بود.
فوتبال در جبهه
شهید در ابتدا مسئولیت یکی از آتشبارهای توپخانه را بر عهده گرفت و از ابتدای جنگ با مسئولیتهای مختلف وارد عرصههای نبرد شد. در بسیاری از عملیاتها غرب و جنوب شرکت داشت. برای همین فرماندهی کل سپاه مسئولیت ایجاد اولین گروه توپخانه سپاه را به ایشان واگذار کرد و بعد از مدتی یگانهای مستقل توپخانه در سپاه با همفکری شهید حسن طهرانیمقدم و ایشان و تعدادی دیگر از رزمندگان به وجود آمد. شاید باورش سخت باشد رزمندهای که در فکر تشکیل توپخانه است، از بازی فوتبال در جبهه هم غافل نباشد. او با همان خوشرویی و حسن خلقی که داشت تیم درست کرد و فوتبال بازی میکردند. حسن واقعاً فوتبال را دوست داشت و در هر فرصتی که فراهم میشد بازی فوتبال برقرار بود.
خیبر- طلائیه
برادرم سرانجام در ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر و در منطقه طلائیه به شهادت رسید. پیکر او در طلائیه ماند و زیر آب رفت و نشانی از او برایمان نیامد. یکی از همرزمانش که در همان عملیات حضور داشت، شاهد بود که حسن مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفته و به علت آتش سنگین دشمن امکان به عقب بردن پیکرشان نبود. فقط چند نفری که مجروح شده بودند به عقب انتقال داده شدند و سپس دشمن آن منطقه را به آب بست و شیمیایی زد و مدتها هم زیر آتش دشمن بود.