کد خبر: 1075367
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
هر سال در سالروز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رسانه‌های اپوزیسیون و برخی از فعالان سیاسی داخل کشور تلاش می‌کنند با نگاهی به دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چنین فروپاشی‌ای را برای ایران و نظام جمهوری اسلامی نیز پیش‌بینی کنند.
ثمانه اکوان

هر سال در سالروز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رسانه‌های اپوزیسیون و برخی از فعالان سیاسی داخل کشور تلاش می‌کنند با نگاهی به دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چنین فروپاشی‌ای را برای ایران و نظام جمهوری اسلامی نیز پیش‌بینی کنند. این تحلیلگران بر این عقیده‌اند با توجه به شرایط سیاسی، اقتصادی و همچنین حضور نیرو‌های نظامی ایران در خارج از مرز‌های کشور می‌توان مشاهده کرد که نظام جمهوری اسلامی نیز در حال پیمودن راهی است که زمانی اتحاد جماهیر شوروی پیموده بود. آن‌ها بر همین اساس پیش‌بینی می‌کنند جمهوری اسلامی نیز در آینده‌ای نزدیک دچار فروپاشی شود. محور‌هایی که آن‌ها به آن توسل می‌جویند تا پروژه شبیه‌سازی ایران با شوروی را مدیریت کنند، مسئله کمبود‌های اقتصادی و اوضاع آشفته معیشت مردم، از بین رفتن جایگاه ایدئولوژی انقلابی در بین نسل جدید سیاستمداران شوروی، رقابت تسلیحاتی با هزینه بالا با کشور‌های غربی و عدم توان پرداخت هزینه‌های سنگین مداخلات خارجی است. با این‌حال نگاهی واقعی به مسئله فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نشان می‌دهد هر کدام از این عوامل در داخل هر سیستم سیاسی قرار بگیرد، نمی‌تواند آن نظام را تضعیف کند یا آن را به سمت فروپاشی به سبک اتحاد جماهیر شوروی ببرد و حتماً باید علائم و شرایط بیشتری بر این نظریه حاکم باشد تا صحت آن مشخص شود.

یک‌سالی که سال‌هاست نرسیده!
مهم‌ترین مسئله در نوع برخورد با تئوری‌سازی‌هایی که می‌گوید ایران مانند شوروی به سمت فروپاشی می‌رود، این است که به این سؤال بپردازیم که چرا رسانه‌های خارجی و اپوزیسیون سعی دارند این قیاس در افکار عمومی ایران جا بگیرد؟ همان‌طور که نفتالی بنت، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی چندی پیش در گفتگو با مجله تایم بیان کرده است «اقدامی که ایالات‌متحده و به‌خصوص ترامپ علیه فعالیت هسته‌ای ایران از سال‌ها قبل در پیش گرفته، دقیقاً الگوی «جنگ ستارگان» را دنبال می‌کند که رونالد ریگان در دهه ۸۰ میلادی و دوران جنگ سرد آن را علیه اتحاد جماهیر شوروی به‌کار برد.» از نظر بنت، این پارادایم، الگویی موفق بود که توانست بدون شلیک یک گلوله یا بمباران، فشار‌ها را تا جایی افزایش دهد که بتواند شوروی را به فروپاشی بکشاند. بنابراین طی شدن روند طبیعی تبدیل شدن به اتحاد جماهیر شوروی بااینکه کشوری را به سمت فروپاشی مدل شوروی بکشانند به‌شدت متفاوت است. نکته‌ای که نفتالی بنت یا سایر نظریه‌پردازان در این حوزه به آن نپرداخته و به آن توجهی نکرده‌اند، این است که شرایط اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی ایران قابل مقایسه با دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی نیست. پیشرفت تکنولوژی‌های نوین، موقعیت ژئواستراتژیک ایران که تحریم کامل و فروپاشی اقتصادی کشورمان را غیرممکن می‌سازد و همچنین نگاه عمیق به بافت فرهنگی و سیاسی کشورمان به‌خصوص اعتقادات و عقاید نسل جدید نشان می‌دهد گرچه غرب تلاش دارد ایران را به سمت شوروی شدن و فروپاشی با الگوی شوروی بکشاند، اما شرایط میدانی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران اجازه چنین کاری را به غرب نمی‌دهد. این همان مسئله‌ای است که در طول ۴۰ سال گذشته به‌شدت از سوی غرب و به‌خصوص امریکا دنبال می‌شده و اگر قرار بود به نتیجه برسد، سال‌ها پیش باید نتیجه خود را نشان می‌داد، یعنی دقیقاً همان وقتی که در سال ۱۳۸۸ جورج سوروس در برنامه فرید زکریا، تحلیلگر امریکایی در شبکه خبری سی ان ان، با قاطعیت بیان کرد با توجه به شرایط پیش‌روی ایران، نظام جمهوری اسلامی تا یک‌سال آینده دوام نخواهد آورد.
به‌نظر می‌آید مهم‌ترین اصل در بررسی علل فروپاشی شوروی و ربط دادن آن به ایران این است که از خود بپرسیم آیا ایالات متحده و غرب به‌دنبال ایجاد زمینه‌های لازم جهت تبدیل کردن نظام جمهوری اسلامی به اتحاد جماهیر شوروی هستند یا این‌که براساس وضعیت طبیعی که ایران و سیاست‌هایش طی می‌کنند، ایران به‌ناچار به این سمت می‌رود؟ برای پاسخ به این سؤال کافی است تنها مروری بر فعالیت‌هایی که ایالات متحده برای تبدیل ایران به اتحاد جماهیر شوروی پیموده، کنیم. تحریم‌های شدید اقتصادی و اعمال سیاست فشار حداکثری بر ایران جهت به زانو درآوردن و فروپاشی اقتصادی نشان می‌دهد امریکا به‌دنبال ایجاد شرایط برای تبدیل ایران به شوروی است. این مسئله با طی وضعیت طبیعی مورد نظر در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به‌شدت متفاوت است. از سوی دیگر مروری بر شرایط جغرافیایی اتحاد جماهیر شوروی نشان می‌دهد این اتحادیه مجموعه مناطقی بود که درنهایت هیچ‌کدام رویه‌های مرتبط با دولت- ملت شدن را طی نکرده بودند و به‌همین دلیل بعد از مدتی به دلیل این‌که دولت مرکزی نتوانست از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن‌ها را تأمین کند، تمایل به جدایی پیدا کردند. این در شرایطی است که در خصوص ایران، پروسه دولت- ملت‌سازی از سال‌ها پیش و حتی قبل از نظام جمهوری اسلامی شکل‌گرفته و این پروسه طی‌شده و به نتیجه رسیده است و اگر قرار باشد اتفاقی در این زمینه بیفتد، این‌هم مانند محور پیشین، مسئله‌ای است که از جانب امریکا و کشور‌های غربی یا حتی عرب منطقه هدایت شده است و به اجبار برای قومیت‌های مختلف ایران تدوین می‌شود. درواقع روندی که برای ایران طی می‌شود نه روند فروپاشی از درون، بلکه تجزیه هدایت‌شده از طرف کشور‌های غربی است که آن هم در طول چهار دهه گذشته نشان داده شده است قابلیت اجرایی ندارد.

هزینه نظامی غیرقابل مقایسه
یکی دیگر از محور‌هایی که باعث شده است تحلیلگران اپوزیسیون یا غربی به این نتیجه برسند که ایران می‌تواند به سرنوشت شوروی دچار شود، این گمان است که فعالیت‌های منطقه‌ای ایران را می‌توان با کشورگشایی‌های شوروی مقایسه کرد. تعریف عمق استراتژیک ایران در منطقه نه از روی سیاست‌های جاه‌طلبانه و تجاوزگری، بلکه بر اساس سیاست‌های دفاعی و فرهنگی کشور تنظیم‌شده است و همین مسئله باعث می‌شود بسیاری از هزینه‌های سیاست خارجی ایران به‌شدت کاهش یابد و اصولاً زمینه‌ای برای مقایسه این سیاست‌ها با سیاست‌های تجاوزگرانه اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشته باشد که منجر به تجاوز این کشور به خاک افغانستان نیز شد.
مقایسه دیگری که در این خصوص انجام می‌گیرد مقایسه هزینه‌های ایران برای رسیدن به دانش هسته‌ای با هزینه‌هایی است که اتحاد جماهیر شوروی به‌عنوان یک ابرقدرت برای مسائل دفاعی خود انجام می‌داد. غیر از این‌که این هزینه‌ها از لحاظ آمار و ارقامی با هم قابل مقایسه نیست، مسئله اصلی این است که روند افزایش بودجه دفاعی ایران در مقایسه با سایر قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای بسیار ناچیز بوده و اصولاً قابل قیاس با شرایط فعلی جهان و همچنین شرایطی نیست که اتحاد جماهیر شوروی در آن قرار داشت. در آن زمان، دو ابرقدرت سر سلاح‌های هسته‌ای یا رسیدن به ماه در رقابت بودند، اما ایران در بُعد دفاعی برای دفاع از خود سرمایه‌گذاری می‌کند که هر دولتی با عقل سالم برای دفاع از کشورش انجام می‌دهد.
نکته قابل توجه بعدی در خصوص مسائل اقتصادی است. یکی از دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مسئله اقتصاد و توزیع فقر در این کشور به‌جای توزیع ثروت بود. این مسئله نه به دلیل تحریم‌های اقتصادی یا فشار‌های اقتصادی جبهه غرب، بلکه به این دلیل پیش آمد که ایدئولوژی اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی نمی‌توانست ایدئولوژی مناسبی برای اداره اقتصاد یک کشور باشد. در مقابل، فشار‌های اقتصادی بر ایران نه نتیجه ایدئولوژی اقتصادی، بلکه نتیجه فشار‌های بیرونی است؛ فشار‌هایی که در طول تاریخ جهان بی‌سابقه است. نظام جمهوری اسلامی در همین حال با توجه به تمام فشار‌ها سعی کرده است با توجه به شرایط، زمینه‌ای برای کم کردن آسیب اقتصادی را فراهم کند و به همین دلیل حتی در بدترین شرایط تحریم‌های اقتصادی نیز پشتوانه مردمی خود را از دست نمی‌دهد. این مسئله‌ای است که دانشکده مطالعات پیشرفته بین‌الملل در دانشگاه جانز هاپکینز در مهرماه سال جاری به آن اشاره کرد. این گروه در گزارشی با عنوان «اصول بنیادین» مربوط به سیاست‌های ایران، به اشتباهات محاسباتی دولت امریکا در قبال ایران اعتراف کرد و نظام حکومتی ایران را سیستمی عقل‌گرا و دارای پشتوانه مردمی دانست که برخلاف دیگر نظام‌های انقلابی در برابر فشار و تحریم آسیب‌پذیر نیست. در این گزارش اشاره شده که جمهوری اسلامی ایران در طول چهار دهه گذشته بار‌ها ثابت کرده است ظرفیت منحصربه‌فردی برای بقا دارد و آن هم مداخله مستقیم مردم در سیاست و حمایت از ارکان حکومت است؛ چیزی که اتحاد جماهیر شوروی در اختیار نداشت.

ایدئولوژی برخاسته از متن
یکی دیگر از محور‌های مطرح شده درباره فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این است که ایدئولوژی‌گرایی شدید اتحاد جماهیر شوروی منجر به این شد که مسئولان شوروی تصمیم‌های غیرعقلانی در حوزه سیاست خارجی اتخاذ کنند. بااین حال همان‌طور که مسئولان غربی و اندیشکده‌های امریکایی بار‌ها اعلام کرده‌اند، حکومت ایران شاید ایدئولوژیک باشد (مانند هر نظام سیاسی دیگری از جمله ایالات متحده)، اما در تصمیم‌های مرتبط با سیاست خارجی، اصل اول را حفاظت از منافع ملی و بقای نظام می‌داند و به‌همین دلیل انعطاف‌پذیری بالایی در محاسبات خود در جامعه بین‌الملل دارد و تصمیم‌های کاملاً عقلانی می‌گیرد. نکته جالب اینکه بر خلاف ایران، اتفاقاً این ایالات متحده است که به دلیل نوع نگاه ایدئولوژیک به ایران و تقابل با نظام جمهوری اسلامی به دام دیدگاه‌های جنگ سردی افتاده است و اقداماتی انجام می‌دهد که بیش از پیش واشنگتن را در برابر ایران ضعیف می‌سازد. یکی از این موارد تصمیم دولت امریکا در ترور شهید سلیمانی و همچنین همکاری‌اش با رژیم صهیونیستی در ترور شهید فخری‌زاده، خرابکاری در سایت‌های هسته‌ای ایران یا ترور کردن دانشمندان هسته‌ای کشورمان است، یعنی همان تفکر جنگ سردی که اتفاقاً احساس وطن‌پرستی و ناسیونالیسم ملی را در ایرانیان گسترش می‌دهد و باعث می‌شود همدلی مردم با نظام جمهوری اسلامی بیشتر شود و امکان فروپاشی آن از درون وجود نداشته باشد. در واقع اقداماتی مانند ترور شهید سلیمانی، شهید فخری‌زاده یا دانشمندان هسته‌ای کشورمان اقدامی است که پروسه شوروی‌سازی از نظام جمهوری اسلامی را به شکست می‌کشاند، زیرا ایدئولوژی مطرح در نظام جمهوری اسلامی ایدئولوژی نیست که مردم با آن بیگانه یا به‌دنبال تضعیف آن باشند؛ ایدئولوژی در این‌جا برخاسته از ایدئولوژی، تفکرات و عقاید بطن جامعه ایران است و همین مسئله، رمز پیروزی نظام جمهوری بوده و ریشه‌های آن را روزبه‌روز مستحکم‌تر و دشمنانش را روزبه‌روز عاجزتر می‌کند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار