شنبه شب و چند ساعت بعد از دربی کسالتآور پایتخت، دربی بوندسلیگا بین بایرنمونیخ و دورتموند برگزار شد. یک دربی که با تماشای دقیقه به دقیقه آن میشد نشست و حسرت خورد که چرا نزدیک به دو ساعت از زمان خود را صرف تماشای دربی بیکیفیت و زیر صفر استقلال و پرسپولیس کردیم.
آنهایی که شنبه شب شاهد برتری ۳ بر ۲ بایرنمونیخ برابر دورتموند بودند، ۹۰ دقیقه هیجان را تجربه کردند و متوجه شدند دربی یعنی چه. فهمیدند که دربی، یعنی نبرد هالند و لوانودوفسکی تا شنیدن سوت پایان. دربی یعنی اینکه منتظر نباشی تا برای گلزنی برایت پنالتی بگیرند و اگر نگرفتند تمام اشتباهات خود را به گردن اشتباهات داوری بیندازی. دربی آلمان فقط چند ساعت بعد از دربی تهران برگزار شد، اما تفاوتهای فاحش آن بسیار فراتر از این چند ساعت بود. بازی دورتموند و بایرنمونیخ برخلاف توپ بازی استقلال و پرسپولیس سرشار از تکنیک، تاکتیک و برنامه و خلق موقعیت و مهمتر از همه «گل» بود، چیزهایی که در دربی تهران حتی سایهای از آن هم دیده نشد.
دربی داریم تا دربی، یکجا تا لحظه آخر نمیتوانی آرام باشی و جای دیگر از همان دقیقه اول حالت دگرگون میشود. یکجا فوتبال میبینی، یکجا توپبازی، این تفاوت سالهاست که دیده میشود و تماشاگر و هوادار فوتبال ایران آن را به خوبی درک میکند، اما گویا آقایان مسئول فوتبال و فوتبالیستهای پرمدعاتر از آنها همراه مربیانشان که خود را حرفهای مینامند، نمیخواهند قبول کنند که نه چند ساعت که فرسنگها با سطح اول فوتبال دنیا فاصله دارند و بعید است که با این روند حتی به نزدیکی آن هم برسند. شنبه شب دورتموند باخت، اما چهره یک بازنده را نداشت و بایرن دیداری را برد که حتی میتوانست بازنده آن باشد. اینجا در تهران، اما همه باختند، از آبی و قرمز گرفته تا تمام آن هوادارانی که چند ساعت وقت ارزشمند خود را برای دیدن توپبازی تیم فرهاد مجیدی و یحیی گلمحمدی صرف کردند. راستی خیلی خوب است اگر نگاهی هم به عملکرد مدیران دو باشگاه دورتموند و بایرنمونیخ قبل از دربی شنبه شب داشته باشیم تا ببینیم که آیا آنها هم مثل شومنهایی، چون آجرلو و صدری اینقدر از خود ادا درآوردهاند یا نه. اینجا که قمپزهای آقایان مدیرعامل توخالی از آب درآمد، اما آنجا حرف نزدند و در عوض تیمهایشان طوری فوتبال بازی کردند که جهان آنها را تحسین کرد.