اثری که هماینک در معرفی آن سخن میرود، شامل روایتی است ناب از وضعیت زنان جنگزده سوری، که شاید به این انسجام و دقت، برای نخستین بار است که منتشر میشود. زهره یزدانپناه قرهتپه نویسنده این گزارش، با سفر به مناطق استقرار سوژههای کتاب خویش و تحقیق درباره آنها، حقایقی شنیدنی و تکاندهنده را، از شرایط این زنان ارائه کرده است. مؤلف در دیباچهای بر این دفتر- که از سوی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نشر یافته- در باب موضوع پژوهش خود، چنین آورده است:
«پرسش اصلی در این سفرِ جستوجوگرانه و پژوهش برای نگارش مطالب کتاب، این بود: جنگ تحمیل شده به مردم سوریه، چه تبعاتی بر زندگی زنان سوری، با ادیان و مذاهب و قومیتهای مختلف داشته است؟ چگونه زندگی شخصی و خانوادگی این زنان، متأثر از این جنگ تحمیلی قرار گرفته است و زنان، چه خاطراتی از این وضعیت دارند؟ بدون شک، یافتههای چنین پرسشی، نه تنها روایت مظلومیت زنان سوری در جنگ تحمیلی بر سوریه است، بلکه بیانگر عمق جنایتهای دشمنان سوریه و مردم آن هم خواهد بود. وقتی که نام زن به میان میآید، بالطبع در کنارش مسئلۀ خانواده مطرح میشود، یعنی همسر و فرزندان و همچنین دیگر اعضا مانند پدر، مادر، خواهر و برادر. در این جستوجو، اما به علت حضور نیروهای ایرانی در سوریه، رد پای فعالیتهای آنها هم در عرصههای مختلف آشکار میشود... ماجرای اعزامهایم و کشوقوسهای آن هم بماند، که خودش قصههایی شیرین دارد و گاهی هم تلخ. بالاخره سفرهایم با همۀ دشواریهایش انجام شد، دشواریهایی که کمترینش میتوانست سختی خودِ مصاحبه با راویهایی باشد که هر کدام اوضاع و احوال خاصی داشتند. بهرغم همۀ مشکلاتی که در طول روایتهای کتاب، فقط به بعضی از آنها آن هم به اختصار اشاره میشود، این سفر قسمتهای شیرینی هم داشت. یکی از به یاد ماندنیترین قسمت این سفرها، حضور در میان مردم شیعه، سُنّی، علوی و مسیحی بود که ادیان، مذاهب و فرهنگهای مختلفی داشتند. ساعتها با پشتکار برای ثبت روایت آنها تلاش میکردم، تا صدای مظلومیتشان را، به گوش مردم صلحطلب، حقیقتجو و آزادیخواه جهان برسانم. این تلاش از این باب شیرین بود، که هم آدمهای جدیدی یافته بودم، که میتوانستم آنها را هم از صمیم قلب دوستشان داشته باشم و هم اینکه دقیقاً در تقابل با تبلیغات سوء دشمن مشترکشان بود، که قصد ایجاد اختلافات بین مذاهب را داشت. به هر حال، بهرغم همۀ این اوضاع و احوال، سعی شد این روایتها به همراه اسنادی مانند صوت، مصاحبهها، عکسهای راویان و مشخصات کاملشان، برای حفظ در آرشیو سندها، ثبت شوند و سپس به نگارش درآیند. برای حفظ سندیت متنهای پیاده شده از مصاحبههای ضبط شده نیز، نویسنده سعی کرده صوت همۀ مصاحبهها را پیاده کند، تا از این بابت هم اطمینان خاطر حاصل شود. کتاب پیش رو و مصاحبهها و خود سوژهها، هر کدام به خودی خود میتواند موضوع ساعتها کارگاه انتقال تجربه باشد، که بهزعم نویسنده، فصل جدیدی در چگونگی ثبت تاریخ شفاهی میگشاید، فصل جدیدی که میتواند ثبت تاریخ شفاهی در موقعیت بُحران نامیده شود، هرچند به دلیل گسترده بودن دریای روایتها، به ویژه روایتهای مقاومت در سوریه، این منقولات ناتمام هستند و گفتههای این کتاب، فقط گوشهای از صدای زنان راوی جنگ در سوریه است. نویسنده به استانها و شهرهای مختلف سوریه سفر کرده است، تا روایتهای هر سفر را تکمیل کند. روایتها به ترتیب زمانی، به طور جداگانه و در دو بخش مجزّا مرتب شدهاند. بخش اول، خاطرات سفر سال ۲۰۱۷، مصادف با پاییز و زمستان ۱۳۹۶ و بخش دوم، وقایع سال ۲۰۱۸ مصادف با تابستان ۱۳۹۷ است، که به نگارش درآمده است. هر بخش شامل ۱۱ فصل است. ضمن اینکه حاشیۀ این سفرها، بسیار پُرملات، جذاب، گاهی شیرینتر و گاهی تلختر از خود متن بودهاند! نگارنده سعی کرده فقط برخی از آنها را، در لابهلای روایت راویها و نوشتهها بگنجاند. بهرغم همۀ اینها، راوی این سطور هنوز معتقد است که این بضاعت قلم نگارنده بوده است، که به یقین مُبَّرا از کاستی نخواهد بود...»