آنها فقط معلم بودند که هدفشان تعلیم و تعلم است. شاید اگر یک آقازاده نورچشمی بود اصلاً کار به دفاع نمیرسید و با یک تماس و یک سفارش موکد از بالا مشکل حل میشد. راستی او چگونه معلمی است که هم بنایی میکند هم معلمی؟ او و دوستانش اگر معلماند پس چرا همه لباس کارگری به تن کردهاند؟ بله آنها معلم- کارگر هستند، آنها معلم- بنّا هستند، آنها معلم- مدافع هستند و زخمی داستانِ تلخ بیعدالتی...
چند روز پیش کلیپی در فضای مجازی منتشر شد که مدیر جهادی مدرسهای غیردولتی به همراه چند نفر از معلمان بسیجی که به صورت خودجوش در مناطق محروم شهر همدان به فعالیتهای علمی- تربیتی مشغولند، به بهانه ساختوساز غیرقانونی مدرسه مورد ضرب و شتم مأمورین شهرداری قرار گرفتند.
شواهدی دال بر قانونی بودن این ساختوساز وجود دارد که بیان آنها در این مجال نمیگنجد، اما مسئله مهم اینجاست که چرا هر از چند گاهی باید شاهد این تصاویر زننده و تأسفبار باشیم؟
چرا باید بشنویم از برخورد خشن و همراه با ضرب و شتم نیروهای شهرداری با مردم؟ شهرداری قرار بود تأمین کننده آرامش و رفاه جامعه باشد. این قبیل رفتارها آنقدر تکرار شدهاند که جزو مسائل عادی بهنظر میرسند، در حالی که این نوع برخوردها چیزی جز تیشه به ریشه نظام اسلامی و بهانه دادن دست دشمنان ندارد.
در حالی که ۴۰۰ میلیون مسلمان فقط بهخاطر شرایط کرونایی شغل خود را بهصورت تمام وقت از دست دادهاند، نهاد شهرداری میتواند کمککننده به زندگی بهتر و آرامش بیشتر این شهروندان باشد.
با آنکه در قانون مجوزی برای این نوع برخوردها داده نشده است ولی میبینیم ابزار اداره شهر شده است توهین و تحقیر و ضرب و شتم! نمیتوان با قوانینی که با بوم فرهنگی ایران سازگاری ندارند شهر را مدیریت کرد.
نمیتوان با تغییرات دائمی قانون و کم و زیاد کردن تبصرهها مشکل را حل کرد. باید به دنبال تحول ساختاری در نظام شهرداریها بود. باید به دنبال طراحی یک شهرداری تمام اسلامی بود.
شهرداری در نظام اسلامی اصل کرامت انسانی شهروندان را زیر پا نمیگذارد. شهرداری در نظام اسلامی غمخوار مناطق محروم و حاشیهنشین است. شهرداری در نظام اسلامی پدری میکند برای مردم و امروز حرمت این شهر با متولی است.
* دانشجوی حقوق و معارف اسلامی
دانشگاه امام صادق (ع)