اثري كه هم اينك در باب آن سخن ميرود، جلوهاي ديگر از شخصيت و علايق ناصرالدين شاه قاجار را بازمينماياند و آن تعلق وي به عرصه رُمان نويسي و ادبيات است. او در «حكايت پير و جوان» و به تناسب اطلاعات و علايق خويش، رُماني را به قلم آورده و در تاريخ به يادگار گذارده است. اين كتاب با همت كوروش منصوري و توسط مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران راهي بازار نشر شده است. مصحح در ديباچه خويش بر اين داستان كوتاه، در باب موضوع و مختصات آن چنين آورده است:
«با اينكه ناصرالدين شاه در عرصه مملكتداري، بسيار نالايق بود ولي بايد اذعان داشت وي احساسي لطيف و انديشههاي نازك داشت و اگر در حيطه هنر و ادب گام برميداشت، شهرتي بسزاتر از پادشاهي خود داشت و شايد در ميان دلهاي همه جا ميگرفت! او هم شعر ميسرود (البته ناپخته) كه ديوان وي چاپ شده است، هم نقاشي ميكرد و به هنر و ادب بسيار عشق ميورزيد و هم ترجمه ميكرد. به هر روي، ميتوان وي را در طبقه پایيني از هنرمندان و اديبان قرار داد. بايد يادآور شد اين اندك مقدمه، از آن جهت بود تا ادب دوستان و خوانندگان گرامي، با اثري منحصر به فرد از وي آشنا شوند. وي داستاني كوتاه به سبك فرنگيان آن دوره نگاشته كه براي زمان خود قابل توجه است. مضاف بر اينكه داستان آميخته به سبك ايراني است و بر اهميت و زيبايي آن بيشتر افزوده است. نامي كه نويسنده (ناصرالدين شاه) روي اين داستان گذارده، حكايت پير و جوان است كه نامي دقيق و بجا نيست، چراكه وي درباره كودك نيز سخن ميراند و از طرفي چون چهار فصل سال را نيز گزارش ميكند، نگارنده اين سطور نام فرعي آن را تمثيل فصول گذارد كه شايد نامي به مراتب در خورتر و محتواييتر باشد، اللهاعلم بالصواب. با عنايت به اينكه دو استاد سرشناس و بزرگوار، آقايان دكتر سيدعبدالله انوار كه در فهرست نسخ خطي كتابخانه ملي و همچنين استاد ايرج افشار در مجله نگين س1346، ش23، اين متن را از شخص ناصرالدين شاه دانسته، به معرفي آن پرداخته و آن را منحصر به فرد متعلق به شاه دانستهاند، ميتوان قريب به يقين آن را از شاه قاجار ناصرالدين ميرزا دانست. نويسنده در پرداختن داستان، چند چيز را همپاي با هم يادآور ميشود و هر كدام در جاي خود، نمودي ويژه پيدا ميكند: بيان چهار فصل، چهار دوره زندگي، آگاهي از طبيعت و حيوانات، شناخت از فرهنگ و آيين آنها و سرانجام دانايي به تاريخ و آيين ميهن خود كه همه آنها از جمله آگاهيها، روشها و ويژگيهاي نويسنده است. اين داستان را از سويي در رديف( essay): براي اينكه بعضي جاها انديشه خود را بازگو ميكند، از سويي در دسته داستان كوتاه (short story) ميتوان جاي داد كه باور نگارنده نيز بر اين است كه اين داستان در رديف داستانهاي كوتاه قرار دارد، چراكه از سويي به تجسم و توصيف ميپردازد، نه تشريح و از سويي ديگر، در يك نشست خوانده ميشود. به گفته سامرست مو آم: داستان كوتاه عبارت است از داستاني كه بتوان سر ميز ناهار يا... براي دوستان تعريف كرد!... البته از جهت پردازش داستان ميتوان آن را در دسته حكايت ( tale) نيز جاي داد، زيرا داستان داراي پيام و اندرز هم است. باري، داستان چون در سال1289ق، نگاشته شده است، آنچنان نسبت به داستانهاي كوتاه امروزي، جذاب و گيرا نيست، ولي ارزشهايي دارد كه داستان كوتاه امروز از آن بيبهرهاند و از سويي، اثري است ارزشمند و تاريخي و ميراثي فرهنگي...».