در دوران نهضت ملی ایران، تشکل جبهه ملی ایران، حزبی بود که از عناصر متفاوت، اما دلبسته به ملی شدن نفت، تشکیل یافت. این جریان سیاسی تا مدتی انسجام خویش را حفظ کرد، اما در نهایت به دلیل بالا گرفتن اختلاف در آن، به بنبست رسید. خاطرات احمد ملکی روزنامهنگار و فعال سیاسی عضو جبهه ملی، ابعاد این فروپاشی حزبی را، نشان میدهد. این اثر، توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. ناشر در دیباچه این خاطرات و درباره محتوای آن، چنین آورده است:
«انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی، در مهرماه ۱۳۲۸ و توسط دولت ساعد آغاز شد. دخالتهای هژیر وزیر دربار و بسیاری از صاحبان نفوذ، اعتراض بسیاری از شخصیتهای سیاسی را برانگیخت. مصدقالسلطنه به همراه ۱۹ نفر از نخبگان و روزنامهنگاران، در اعتراض به انتخابات در ۲۲ مهر، در کاخ شاه متحصن شدند. آنها خواستار لغو انتخابات بودند. متحصنین در روز اول آبان، در منزل دکتر مصدق اجتماع کردند و پایههای جبهه ملی را، بنیاد نهادند. ترور هژیر توسط فداییان اسلام، موجب بطلان انتخابات شد و در انتخابات مجدد، آقایان مصدق، مکی، شایگان، بقایی، حائریزاده، آزاد و نریمان، از اعضای جبهه ملی به مجلس راه یافتند. با بازگشت پیروزمندانه آیتالله کاشانی و مبارزات بیامان وی علیه انگلیسیها و وابستگان آنها و قتل رزمآرا، جبهه ملی قدرت تازهای یافت و مجبور شدند مسئولیت اجرایی کشور را، به مصدق بسپارند. حرکت گروههای مختلف که تا قیام ۳۰ تیر به سوی همگرایی پیش میرفت، پس از این واقعه به واگرایی انجامید و هر لحظه شکاف موجود بین رهبران و هدایتگران حرکت ملی بیشتر شد تا اینکه با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، حکومت مصدق سقوط کرد و سایر رهبران نیز به انزوا کشیده شدند! احمد ملکی مدیر روزنامه ستاره، یکی از رجال و فعالان سیاسی است که خود در جریان تحصن و تأسیس جبهه ملی بوده و حوادث و وقایع منجر به تشکیل و ترکیب گروهها را، با دقت مشاهده کرده است. ملکی یکی از اعضای جبهه ملی بود که از جبهه ملی جدا شد و از مخالفان سرسخت مصدق شد. ملکی پس از کودتای ۲۸ مرداد، خاطرات خود را روزانه طی ۵۹ شماره، در روزنامه ستاره منتشر کرد. با اینکه ملکی از روزنامهنگاران معروف ایران است خاطرات وی بسیار نامنظم، تکراری و فاقد انسجام منطقی است. در این حال این خاطرات به دلیل حضور نویسندهاش در جبهه ملی میتواند بسیاری از ناگفتههای تاریخی را بیان کند. به علاوه این خاطرات میتواند علت شکست احزاب را در ایران، تبیین کند. به عقیده وی، انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی، که در دوران حکومت دکتر مصدق برگزار شد، آخرین چوب حراجی بود که بر پیکر جبهه ملی وارد شد و اطرافیان مصدق، که او را به عنوان فردی مؤمن به قوانین و وطنپرست میدانستند، جز ریاکاری و عوامفریبی و بدتر از همه، جاهطلبی چیز دیگری از او نیافتند! وی در سراسر متن خاطرات به مطالعه و بررسی شخصیت و اعمال دکتر مصدق و دکتر فاطمی پرداخته است. از آنجا که وی، خود از دوستان فاطمی بود و در حقیقت دکتر فاطمی به نوعی از برکشیدگان وی محسوب میشد، توانسته است توصیفی دقیق و نظاممند، از افکار و فعالیتهای وی ارائه دهد. او در نهایت، به سعایت دکتر فاطمی در دوران نخستوزیری دکتر مصدق و بدگوییهای روزنامه باختر امروز، اشاره و آن را امری بسیار ناپسند، در دوران حیات سیاسی دکتر فاطمی قلمداد میکند. نویسنده این خاطرات، مهمترین علت شکست مصدق را، جاهطلبی و استبداد شخصی وی میداند و یادآور میشود که اگر وی چند صباحی نیز توانست پیروزی را در آغوش بکشد، مرهون تبلیغات و پروپاگاندایی بود، که وی مانند سایر دیکتاتورها اعمال میکرد...».