در سال ۱۳۳۲ در اراک متولد شد. تا به امروز ۳۳ سال سابقه تدریس و داوری در بیش از ۱۲ دانشگاه کشور ازجمله دانشگاه الزهرا، سوره، هنر و شهید رجایی، زاهدان، تبریز و چند شهر دیگر را در کارنامه کاریاش دارد. عضو شورای ارزشیابی هنرمندان کشور هم بوده است. در حال حاضر با وجود داشتن ۶۸ سال سن در دانشگاه سوره مشغول فعالیت و کلاسهای آموزش هنریاش برقرار است. هفته گرامیداشت سالمندان بهانهای شد تا در گفتگو با سیدکمال میرطیبی، هنرمند پیشکسوت منبت ایران، روایت دیگری از یک سالمند موفق و پرکار داشته باشیم.
نه از نظر خودم بلکه حتی از نظر بقیه انسان فعال و مفیدی هستم. دلیل چنین نظری برای خودم مشخص است. من از آن زمان که خود را شناختهام حتی یک روز را بیکار و به بطالت سپری نکردم. همیشه نه تنها تلاش کردم برای خودم مفید باشم بلکه تلاش کردم در امور روزمرهام طوری رفتار کنم که برای بقیه هم مفید واقع شوم و گرهی از زندگی بقیه باز کنم. محال است یک روز صبح زود بیدار نشوم. برای هر روزم از قبل برنامهریزی دارم.
این انرژی و تلاش باعث شده است در مدت فعالیت کاریام راهنمای دانشجویان زیادی باشم که در حال حاضر بیش از ۱۰۰ نفر از آنان مدرک دکتری دارند. برخی از آنها در دانشگاهها مسئول آموزش یا مدیر گروه هستند. به تمام دانشجویانی که با آنها کار کرده و از آنها یاد گرفتهام و به آنها یاد دادهام افتخار میکنم.
متأسفانه در کشور ما نگاهی وجود دارد آن هم اینکه وقتی به اسم، بازنشسته شدی و به سن تقویم عدد ۶۵ را رد کردی دیگر وقت استراحت است. قطعاً اینطور نیست. انسان هر لحظه دست از تلاش بردارد و راه به اصطلاح استراحت را در پیش گیرد همان لحظه افول انرژیاش شروع میشود. از نظر من شخصی که ۶۰ سال یا ۷۰ سال سن دارد سالمند نیست، بلکه سالمند کسی است که هیچ تحرک و هیچ استفادهای برای همنوعان خود ندارد. تا زمانی که شخصی بتواند تجربیات خود را به دیگران به صورت صحیح و مفید ارائه دهد سالمندی وجود ندارد. البته که شرایط اجتماعی و خدماتی که دولت و سازمانها برای نسل ما فراهم میکنند بسیار در این نگاه تأثیرگذار است.
اگر دولت بداند جامعه سالمند چه نیازهای سلامتی، پزشکی، رفاهی و مالی دارند و برای آنها تلاش کند سالمند ما میتواند به راحتی و بدون دغدغه به فکر آرامش و شادابیاش باشد، اما متأسفانه سالمند امروز که حتی در امرار معاش خودش با حقوق شندرغاز سالمندی مانده طبیعی است که هزار و یک دغدغه برای فرزندان و نوههایش هم اضافه شود. من پنج فرزند داشتم. همه آنها کارشناسی و کارشناسی ارشد دارند و به سختی هزینههایشان را تأمین کردم. حالا تصور کنید کسی که بتواند هزینه چند فرزند دانشجو را تأمین کند چقدر باید سختی و مشکلات را تحمل کند؟
ما بچههای روستا در دوران پیری سرحالتر هستیم. مثلاً خودم اهل روستا هستم و روحیه نشاط و سر حالی من از آنجا نشئت میگیرد. خاطرات کودکی و تجربه زندگی در فضای روستا و دشتها و کوهها روحیهای برایم رقم زده که نمیخواهم حتی یک لحظه از خودم دورش کنم. همیشه تلاش کردهام این روحیه را حفظ کنم و همچنان خود را یک روستایی میدانم. اتفاقاً یکی از دلایلی که همیشه کار و تلاش کردهام همین روحیه مفید بودنی است که زندگی در روستاها ناخودآگاه به آدم آموزش میدهد؛ حیات به شرط مفید بودن برای خودت و بقیه. البته من هنوز هم در تلاش هستم که هر کس به کمک نیاز داشت بدون در نظر گرفتن موقعیت آن شخص، به آن انسان کمکی کرده باشم.
یکی از راههایی که میشود فشار روحی سالمندان را کم کرد تدارک خدمات رفاهی مشخص است. کشور ما هم باید مثل بیشتر کشورهای دیگر برای سالمندان کارت صادر کند. گاهی اوقات در برخی ادارات با سالمندان برخورد مناسبی نمیشود. سالمند سالها کار کرده و نان بازوی خودش را خورده است و نباید برای مراجعه به بانک در صف برای دریافت مبلغ ناچیزی انتظار بکشد که این امر ناراحت کننده است.
صادقانه بگویم اکثر سالمندان کشور ما به علت سخت بودن شرایط زندگی و فشارهای جامعه، اوقات شادی و نشاط ندارند و همین موضوع باعث ایجاد افسردگی در آنها شده است. تقریباً هیچ وقت حق کامل سالمندان را ندادهاند و احترام به سالمندان کمرنگ شده است.
رفته رفته این نگاه از سطح دولت و سازمانها به جمع خانوادهها هم میآید و متأسفانه در برخی موارد ما حتی بین نسل جوان شاهد بیتفاوتی یا بیاحترامی نسبت به سالمندان هستیم، در صورتی که آموزههای دینی و ایرانی ما چنین اجازهای را به هیچکس نمیدهد.
فراموش نکنید ما یک عمر زندگی مان را دادیم برای رفاه شما و کنارش تجربهای جمع کردیم که وسط بیمهریها نادیده گرفته میشود. خطاب به جوانترها میگویم حداقل شما قدرشناس باشید. ما هرچیزی داریم در طبق اخلاص برایتان گذاشتیم حالا وسط روزهای پیری انتظار بیمهری نداریم.
متأسفانه خیلی از همسن و سالهای من سالهاست در خانه ماندهاند و نهایتاً پارکی بروند یا با دوستانشان دورهمی داشته باشند که من اسم این کارها را فعالیت و حضور اجتماعی نمیگذارم. از نظر من هیچ معنی ندارد که انسان تا زمانی که سلامت جسم دارد و قدرت نفس کشیدن دست از کار بردارد یا باید بیاموزد یا باید آموزش دهد.
توصیه من همیشه به سالمندان در خانه مانده این است که بیکار نباشند و هر کاری که بلدند انجام بدهند. ممکن است کسی نویسندگی بلد باشد یا شخصی بتواند شعر بگوید. اکثر بازنشستگان و سالمندان حداقل یک حرفه و کار بلدند حتی در حد یک یا دو ساعت در روز کار کنند.
البته ناگفته نماند باید فضای اجتماعی و بستر جامعه هم برای حضور ما مهیا باشد. متأسفانه دو سال گذشته ما به دلیل کرونا از بسیاری از فعالیتهای اجتماعی منع شدیم. همین عدم حضور، آثار بد روحی بسیاری در جان سالمندان کشور گذاشت که امیدوارم با اتمام روند واکسیناسیون برای رفع این آسیبها فکری جدی شود. البته دولت هم باید در این موضوع سهیم باشد و با برگزاری برنامههای مناسب به شادی و نشاط سالمندان کمک کند تا از افسردگی به دور باشند.