همیشه کسی که وضع مالی خوبی دارد، به این معنی نیست که مالی به ارث برده و گاهی هرچه دارد را با تلاش خودش به دست آورده است. همیشه کسی که نیازمند است، الزاماً بد نیاورده و گاهی مقصر خودش بوده و تنبلی را به جای تلاش انتخاب کرده است. همیشه کسی که ثروتمند است به این معنی نیست که خانواده بیمار ندارد. همیشه کسی که وضع مالی خوبی ندارد هم غرق در شادی نیست و این طور نیست که زن و بچهاش را سوار موتور کند و قهقهه زنان بروند فلافل اصل جنوب بخورند! همیشه هم کسی که وضع مالی خوبی دارد با تلاش خودش به دست نیاورده است. بعضی وقتها کسی که نیازمند است بد آورده است. همیشه ثروتمندان، بیدرد و بیمشکل و بیدغدغه نیستند. همیشه هم کسانی که وضع مالی خوبی ندارند غمگین و افسرده و ناامید نیستند!... میخواهم بگویم آدمها در شرایط مختلف زندگیهای متفاوتی دارند...
نمیشود به طور کلی آدمها را در دستههای مشخصی گروهبندی کرد، اما چیزی که در همه انسانها مشترک میباشد، این است که آدمی میتواند در شرایطی که از نظر دیگران جزو بهترین و ایدهآلترین شرایط زندگی است، ناامید و افسرده و ناسپاس باشد و حتی به جایی برسد که دیگر به دست آوردن هیچ چیزی برایش جذابیت نداشته باشد و ارضایش نکند و هم میتواند در بطن یک زندگی باشد که شاید از نظر دیگران یک زندگی بسیار معمولی است، ولی آنقدر سپاسگزار باشد و آنقدر غرق در آرامش باشد که انگار تمام دنیا برای اوست؛ همه اینها به نوع نگرش آدمی برمیگردد، به اینکه به این درک برسد که مهمترین راه برای رسیدن به خوشبختی راضی بودن و سپاسگزاری است؛ البته نه راضی بودن به این معنا که برای شرایط بهتر تلاش نکند، بلکه راضی بودن از شرایط موجود و لذت بردن از آن و در کنارش تلاش برای رسیدن به هدفهای بزرگتر! برای داشتن آرامش فقط کافی است به این باور برسیم که در یک زندگی معمولی هم میتوان خوشبخت بود، میتوان آرامش داشت و از زندگی لذت برد! اگر در یک زندگی معمولی هم خوب نگاه کنی و خوب بگردی میبینی صدها دلیل برای خوشبختی و راضی بودن و شکرگزاری وجود دارد، دلایلی که میتوان حتی برای بعضیهایشان روزی هزاران بار از خدا سپاسگزاری کرد!
انگار از وقتی آدمی مقایسه کردن را آموخت بدبختیهایش هم شروع شد! شاید اگر مقایسه کردن جزو رفتارهایی نبود که انسان آموخته، خیلی از ناراحتیها، تنشها، مشکلات و حتی بیماریها به وجود نمیآمد. اینکه بعضیها آرامش ندارند و دائم از زندگی مینالند و از هیچ چیز راضی نیستند، به خاطر مرض مقایسه است، مرضی که اگر به جانمان بیفتد مشکلات زیاد و حتی جبرانناپذیری برایمان به وجود میآورد، ما را پر از استرس و تنش میکند و به جسممان صدمه میزند و جانمان را میگیرد! تصور کنید صاحب یک شغل معمولی هستید و در یک خانه معمولی زندگی میکنید و یک ماشین معمولی هم دارید، اینها نیازهای اولیه یک زندگی خوب است، تنتان سالم است و برای داشتن یک زندگی بهتر تلاش میکنید، حالا دو راه برایتان وجود دارد، هر روز که از خواب بیدار میشوید برای داشتن شرایط موجود با تمام وجودتان سپاسگزاری کنید و برای داشتن یک روز خوب از جا برخیزید و به آیندهای بهتر بیندیشید و امروزتان را با دیروز خودتان مقایسه کنید و از پیشرفتتان لذت ببرید یا اینکه هر روز با ناله و ناامیدی از خواب بیدار شوید و به این فکر کنید که فلان دوستتان میتواند روزی دو ساعت بیشتر بخوابد و بعد هم برود بنشیند پشت میز مدیریت و پا روی پا بیندازد و عصر سوار ماشین مدل بالایش شود و به خانه برگردد و با این افکار نه تنها روزتان بلکه تمام هفته و شاید ماه و سالهای عمرتان را تباه کنید! شما میتوانید هر روز خودتان را با فلان فامیل و دوست و آشنا که از شما در سطح بالاتری قرار دارد، مقایسه کنید و هر روز ناامیدتر و خستهتر شوید و زندگی را به خودتان و گاهی خانوادهتان زهر کنید، اما یادتان باشد که مقایسه فقط روزتان را خراب نمیکند، بلکه اگر ادامه پیدا کند تبدیل به حسادت میشود و به شما چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ جسمی صدمات جبران ناپذیری میزند، چون حسادت باعث استرس میشود و ضربان قلب را تند میکند و به مرور زمان بیماریهای قلبی و گوارشی ایجاد میکند! پس اگر تصمیم دارید بدنی سالم و روحیهای آرام و شخصیتی شکرگزار داشته باشید دور مقایسه کردن خودتان و زندگی تان با دیگری را یک خط قرمز بکشید!
اینکه بگوییم فضای مجازی مقصر همه چیز است کمی بیانصافی کردهایم؛ درست است که فضای مجازی به خصوص اینستاگرام در بخشهایی تبدیل به یک محیطی شده برای به رخ کشیدن زندگیها و نمایش زندگیهای مجلل، اما اینطور نیست که بتوانیم همه چیز را به این فضا ربط بدهیم. خیلیها تصور میکنند از وقتی فضای مجازی انقدر پررنگ شده مقایسه و حسادتها برانگیخته شده است، در صورتی که خصلت مقایسه کردن سالهاست که در وجود آدمی رخنه کرده و شاید امروز که فضای مجازی نقش پررنگی در زندگیها پیدا کرده این ویژگی کمی نمایانتر شده باشد وگرنه اینطور نیست که این ویژگی به تازگی در ما به وجود آمده باشد! اما آنچه مهم است باز هم خود ما هستیم، اینکه اولاً بدانیم آنچه در این فضا و در نوع زندگی دیگران و به خصوص در زندگی بلاگرهای اینستاگرامی میبینیم تنها برش کوچکی از زندگی آنهاست که اتفاقاً خودش خواسته که تنها این بخش از زندگیاش به نمایش گذاشته شود و اینطور نیست که در طول شبانه روز همانقدر مرتب و آرام و شاد به نظر برسد، دلیلش هم کاملاً مشخص است، چون یک بلاگر هم یک انسان است مثل ما و شما، یک انسانی که گاهی بیدلیل دلش میگیرد، گاهی خسته و ناامید میشود، گاهی نامرتب است و گاهی حتی حوصله خودش را هم ندارد، ولی دلیلی نمیبیند از لحظات نابسامان زندگیاش برایتان فیلم بگیرد. شما تنها لحظات ناب زندگی او را مشاهده میکنید و شاید این تصور در شما به وجود بیاید که چقدر زندگی تان نسبت به آنها در سطح پایینتری قرار دارد. تنها زمانی دچار این احساسات منفی نمیشوید که یاد بگیرید و بلد باشید در زندگی فقط خودتان را با خودتان مقایسه کنید و فقط برای داشتن آرامشتان تلاش کنید، وقتی ویژگی مقایسه کردن را از وجودتان حذف کنید، دیگر در هیچ شرایطی حس حسادتتان برانگیخته نمیشود و اتفاقاً از خوشحالی دیگران لذت میبرید و برای آرامش و خوشبختی خودتان هم شکرگزار هستید! اگر به این باور برسید که این شما هستید که در ذهنتان معیارهای خوشبختی را تعیین میکنید و شاید اگر کمی این معیارها و ملاکهایی که در ذهنتان نقش بستهاند را تغییر دهید و دستکاری کنید، متوجه میشوید که زندگی آنقدرها هم که سخت گرفتهاید، دشوار نیست و اتفاقاً زندگی خیلی کوتاهتر از آن است که بخواهید آرامشتان را با مقایسه کردن و حسادت برهم بزنید و کام خودتان و دیگران را تلخ کنید. باور کنید اگر بخواهید میتوانید در معمولیترین زندگیها هم دلیلهای زیادی برای احساس خوشبختی پیدا کنید، دلیلهایی بدون مقایسه با زندگی دیگران!