سرویس بین الملل جوان آنلاین: مانور «فاتحان خیبر»، در حالی به سرانجام رسید که این مانور پیام آور توان و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در برابر دشمنان و پیام محکمی به اقدامات ناشایست برخی کشورهای منطقه بود که مسئولین اجرائی ایران از تغییرات تاکتیکی و راهبردی منطقه نه تنها غافل نیستند بلکه هرگونه تحرکی را با دقت رصد میکند.
چراکه به اذعان مقامات امنیتی و نظامی ایران، دولت آذربایجان به رهبری الهام علیف در تلاش بود با کمک برخی کشورها معادلات منطقه و مرزهای ژئوپولیتیکی قفقاز را تغییر دهد. این مسئله بعد از آن صورت گرفت که در پی جنگ ۴۴ روز در سال گذشته کشور آذربایجان توانست با باز پس گیری بخش از سرزمینهای خود در بخش مورد مناقشه قرهباغ از ارمنستان، پیروزی میدان جنگ باشد.
همین امر دولت آذربایجان را بر آن داشت که اینبار نور پیروزیهای تزئینی خود را که صرفا به دلیل ضعف دفاعی دولت ارمنستان، حمایت اطلاعاتی رژیم جعلی اسرائیل، حمایت لجستیکی و اطلاعاتی دولت ترکیه و نهایتا به همت حضور گسترده گروههای تروریستی داعش و جبهه النصره (آن دسته از گروههای تروریستی که از جنگ سوریه اخراج شده بودند)، بدست بیاورد.
در همین ارتباط خبر اعزام جهادگرایان داعشی توسط ترکیه به منطقه قرهباغ ابتدا توسط دفتر دیدهبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن منتشر شد. مجمع پارلمانی شورای اروپا هم در گزارش رسمی خود تایید کردهاست که دولت الهام علیف توسط ترکیه، مزدوران مسلح را از سوریه به قرهباغ منتقل و در جنگ استفاده کرده است. همچنین نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان نیز بارها از مداخله نظامی و اعزام نیرو توسط ترکیه به منطقه قرهباغ سخن گفته بود.
این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان نخستین کشور، استقلال جمهوری آذربایجان را در پی فروپاشی از اتحاد جماهیر شوروی به رسمیت شناخت بود، اینبار هم با باز پس گیری سرزمینهای اشغالی قرهباغ آن را حق مسلم آذربایجان دانسته و با جدیت از آن حمایت دیپلماتیک و معنوی انجام داده بود. اما این حسن نیت دولت و ملت بزرگ ایران بجای آنکه باعث گرمی روابط دیپلماتیک و افزایش مراودات دو کشور شود، متاسفانه با تشویق و تطمیع رژیم جنایتکار اسرائیل و حمایت دولت راستگرای ترکیه و همچنین ناآگاهی و خوی پوپولیستی شخص رئیس جمهوری آذربایجان به تیرهگی و تنش کشیده شده است. از این رو نگارنده میکوشد که ابعاد و زوایای پنهان این موضوع را بیشتر مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.
در بررسی تحولات منطقه از میان بی شمار عوامل موثر و غیر موثر دو موضوع بسیار حائز اهمیت است. نخست حضور سوداگرانه و بی ثبات کننده رژیم صهیونیستی اسرائیل و دیگری حضور و مداخله دولت راستگرا و اخوانی ترکیه است. در تشریح و بیان ماهیت جناتکارانه و پلید رژیم صهیونیستی بی تردید هیچ محلی از اعراب نیست. چراکه به زعم رژیم جنایتکار اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری در جهان است که به طور علنی و واقعی با این رژیم کودک کش و جعلی مبارزه میکند و آشکارا خواهان برچیده شدن و نابودی صهیونیستها از سرزمینهای اشغالی در فلسطین است.
این خوی صهیونیست ستیز جمهوری اسلامی ایران باعثشده است که اولا از مبارزات مردم فلسطین حمایت همه جانبه داشته باشد و همچنین در توانمند سازی و پشتیبانی از مردم مظلوم فلسطین از هیچ اقدامی کوتاهی نکند. همین مسئله باعث شکستهای پی در پی در جنگ و بی ابروی رژیم کودک کش و جنایتکار اسرائیل در سطح جهان شده است. از این رو دشمنی و کینهورزی صهیونیستها از دولت و ملت ایران چندان بی دلیل نیست.
براین اساس جنایتکاران اسرائیل تلاش میکنند با گسترش روابط خود با برخی کشورهای کوچک منطقه خصوصا کشورهای حوزه خلیج فارس و با مداخلات منطقهای از جمله در منطقه قفقاز حوزه نفوذ خود را گسترش دهند تا مانع از اقدامات سازنده جمهوری اسلامی ایران شوند. اما حضور تزئینی و نمایشی جنایتکاران اسرائیل در عادی سازی روابط خود با اعراب حوزه خلیج فارس و یا مداخله انها در منطقه قفقاز، نه تنها تغییری در ماهیت و رفتار جمهوری اسلامی ایران نمیکند بلکه اقتدار و توانمندی ایران را بیشتر میکند.
بر این اساس فارغ از ماهیت اقدامات رژیم صهیونیستی باید بیشتر ماهیت دولت راستگرای ترکیه را مورد کنکاش و بررسی قرار داد.
در تشریح اهداف و برنامههای دولت ترکیه نخستین عامل مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی ایران به عنوان ابر قدرت منطقهای و فرامنطقهای است. بطوریکه امروز حوزه نفوذ ایران صرفا به مرزهای خود ختم نمیشود بلکه دایره حضور و نفوذ ایران وسعت بسیاری پیدا کرده و همچنان در حال رشد و گسترش است. بطوریکه ناوگان دریایی ایران به انچنان قدرت و توانمندی رسیده است که ماموریتهای فراسرزمینی انجام میدهد و امروز ناوگان پهبادی ایران و رشد تکنولوژیک و علمی در ایران در سطح برترینهای جهان است.
دومین عامل رقابت دو همسایه در منطقه است. جمهوری اسلامی ایران با توجه به توان پتانسیلی، شرایط ژئوپولیتیکی و ذخایر انرژی و …که دارد توانسته است شرکا و حامیان استراتیژیکی داشته باشند. همین الگو باعث شده کشور ترکیه هم بخواهد مسیری که ایران در پیش گرفته را به شیوی دیگری طی کند. اما چون نوع نگرش فکری و عملکردی ترکیه براساس اسلام اخوانی است و در این نوع نگرش ترکیه در صدد آن است که خود را بر کشور مقصد مسلط کند، همین امر باعث شده نتواند نفوذ استراتژیکی در آن کشورها ایجاد کند. اما در نگرش و عملکرد جمهوری اسلامی استثمار و تسلط بر یک کشور معنا و مفهوم ندارد بلکه توانمند سازی و کمک به استقلال و هر آنچه که باعث اقتدار آن کشور باشد، اصل و اساس است.
عامل سوم اینکه ترکیه یک کشور وابسته و غیر مستقل است. بطوریکه سیاستهای کلان و کلی این کشور عموما از سوی امریکا دیکته میشود. نفوذ و دخالت امریکا در ترکیه آنچنان گسترده و پر دامنه است که حتی دولت امریکا تصمیم میگیرد که ناوگان نظامی این کشور برای تجهیز سیستم دفاعی خود از چه کشوری خرید نظامی انجام دهد یا انجام ندهد.
از سوی دیگر غربیها هرگاه بخواهند جنایتی را در سطح جهان و منطقه انجام دهند، این کشور ترکیه است که به عنوان حیات خلوت جنایت غربیها بکار گرفته میشود و همچنین نیروهای ترک هستند که همیشه خط مقدم آن جنایت را تشکیل میدهد. از تامین بیش از ۵۰ درصدی سربازان نیروهای ناتو تا ترانزیت و پشتیبانی از تروریست به منطقه و جهان از جمله دلایلی برای اثبات وابستگی ترکیه است.
در حالیکه دستگاه سیاسی جمهوری اسلامی بر اساس نه شرقی و نه غربی بنا شده و جمهوری اسلامی در هیچ زمینهای خود را وابسته به هیچ کشوری نمیداند و تلاش دولت ومسئولان ایران بر این پایه بوده که در همه عرصهها خودکفا و مستقل باشند. از سیستم دفاعی و نظامی تا دانش بنیادی و فضایی و سیاست خارجه همگی حکایت از این مسئله دارد.
عامل چهارم موضوع مهم و حیاتی اقتصاد و منافع تجاری است. جمهوری اسلامی ایران به واسط موقعیت ژئوپولیتیکی که در منطقه دارد (چه از منظر مرزهای ابی و چه مرزهای خاکی) و همچنین روابط حسنه بین المللی که با همسایهها و کشورهای منطقه دارد امروز به عنوان یک اقتصاد بزرگ و به عنوان یک قدرت بین المللی و همچنین پل ارتباطی غرب به شرق تلقی میشود.
از سوی دیگر به دلیل عضویت جمهوری اسلامی ایران به عنوان عضو دائم سازمان همکاریهای شانگهای که نزدیک به نیمی از جمعیت جهان را شامل میشود و بیش از ۲۵ درصد تولید ناخالص ملی دنیا را در اختیار دارند، ایران به عنوان شریک تجاری و استراتژیک این سازمان نقش ویژهای چه در تامین و تولید مواد اولیه و محصول و چه به عنوان کریدور بین المللی شمال به جنوب یا شرق به غرب دارد؛ که در روزهای گذشته نشست مشترک فعالسازی کریدور چابهار، ارمنستان، گرجستان، روسیه، اروپا با محوریت مناطق آزاد ایران و روسیه که با حضور دبیر شورایعالی ایران و جمعی از مدیران اقتصادی دولت روسیه در محل دبیرخانه شورایعالی برگزار شد، حکایت از این موضوع است.
چراکه در حال حاضر کشورهای عضو کریدور شمال- جنوب برای تبادلات تجاری خود از مسیر «بندر بمبئی- اقیانوس هند- خلیج عدن (باب المندب) -دریای سرخ-کانال سوئز-تنگه جبلالطارق- اقیانوس اطلس-دریای مانش-دریای بالتیک» استفاده میکنند.
حالا اگر این کریدور به کریدور شمال جنوب ایران تبدیل بشود، هم در زمان و هم در هزینه به صرفهتر خواهد بود. از طرفی مسیر ترانزیت ایران به اروپا دیگر از ترکیه نخواهد بود. از طرف دیگر شخص رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین، به کریدور شمال- جنوب به خصوص کریدور سنپترزبورگ ـ چابهار علاقه خاصی دارد که برای حمل کالا از آسیای جنوبی و آسیای جنوب شرقی از طریق ایران، باعث صرفهجویی ۴۰ درصدی در زمان و هزینه میشود؛ و عملا موضوع تحریم روسیه توسط آمریکا بی اثر خواهد بود.
این کریدور به قدری برای روسیه اهمیت دارد که حاضر است سرمایه گذاری ۱.۲ میلیارد یورویی برای برقی کردن راه آهن گرمسار ـ اینچه برون به عنوان یکی از مهمترین بخشها انجام دهد. با این پروژه عملا کریدور آذربایجان و ترکیه به حاشیه خواهند رفت؛ و این نقشه شوم ترکیه که به دنبال آن است که همهی راههای ارتباطی ایران مسدود شود، تا ترانزیت از ایران یا به ایران را خودش انجام دهد، یعنی بار را در مرز ترکیه تحویل بگیرد و یا در مرز ترکیه تحویل دهد.
از سوی دیگر دولت ترکیه سعی میکند با ایجاد بحران و درگیری بر مسیر ایران و همچنین ایجاد پل ارتباطی از خاک نخجوان، ارمنستان و آذربایجان به دریای خزر راه پیدا کند و این امتیاز ویژه دریایی را از کشورمان سلب کند.
البته ترکیه سالیان سال است که در تکاپوی بحران افرینی برای ایران است؛ که تفصیل به تشریح این بحران آفرینیها اشاره میکنیم. پیش از تشریح اقدامات مغرضانه ترکیه لازم به ذکر است که آنچه که برخی کارشناسان و تحلیلگران که بعضا ناآگاهانه به این موضوع میپردازند که دولت اردوغان در حال احیای دوران عثمانی یا همان نوعثمانی در منطقه است.
از این رو دو نکته را صریحا باید متذکر شد. نکته اول اینکه جهان امروز هیچ نقطه اشتراکی با جهان دوران پادشاهان دوره عثمانی ندارد که ترکیه امروز اجازه یکه تازی داشته باشد. نکته دوم اینکه بحرانهای اقتصادی، بحران هویتی و قومی و مهمتر از همه بحران عظیم سیاسی و مدیریتی در ترکیه در شرایطی است که هیچ گونه شباهتی به احیای نوعثمانی را ندارد که هیچ بلکه بیشتر شبیه به یک حکومت در حال زوال است؛ و تداعی کننده سالهای سقوط دولت عثمانی است. در تعیین این گزاره میتوان به نمونههای از جمله، ناتوانی ترکیه در مهار آتش سوزی، خیل عظیم رقبای منطقهای و فرامنطقهای ترکیه مانند فرانسه، بلغارستان، مصر، قبرس، هند و..، به سرکوب گسترده گروههای سیاسی، سرکوب اقوام غیرترک، ناتوانی در جنگ سوریه با صرف هزینههای گسترده و .. میتوان اشاره کرد.
نخست ترکیه ۸ سال در سوریه بحران ایجاد کرد. از دخالت نظامی تا ترانزیت تروریست و تامین لجستیک جنگ برای امریکا که آزادانه مردم سوریه را به خاک و خون بکشند تا جمهوری اسلامی ایران نتواند به واسطه خاک عراق و سوریه به دریای مدیترانه راه پیدا کند. اما ان مسیر به لطف مجاهدت مردم سوریه و مدافعان حرم نقشه شوم اردوغان نقش بر آب شد.
در گام دوم ترکیه تلاش کرد با اتخاذ سیاست تهاجمی و خصمانه درگیری و مشکلاتی در درون ایران ایجاد کند. از جمله اقداماتی مانند سدسازیهای مکرر بر روی سرمنشا رودهای ارس و دجله و فرات تا امنیت آبی ایران و عراق را تهدید کند، ایجاد شکاف و اختلاف در بین اقوام ایران، تشویق به سرمایه گذاری و فروش ملک به منظور ضربه زدن به اقتصاد، تحریک و تشویق آذریهای ایران برای تحقق اهداف تجزیه طلبانه و ایجاد آشوب و فتنه در استان شمال غربی ایران و …
گام سوم با تشویق و تاثیرگذاری بر دولت باکو پای رژیم صهیونیستی را نیز به آذربایجان و مناطق ازاد شده قرهباغ باز کرده اند تا صهیونیستها به بهانه ایجاد دهکدههای هوشمند در مرزهای شمالی ایران حضور پیدا کنند و با تاسیس پایگاههای اطلاعاتی و امنیتی در پوشش راه اندازی کارخانه و ... به صلح و امنیت مرزهای ایران ضربه وارد کنند.
گام چهارم، اما ضربه نهایی و پایانی بود که باعث واکنش ایران شد. در این گام دو اقدام همزمان با هم صورت گرفت. اقدام اول برگزاری مانور سه جانبه پاکستان، ترکیه و آذربایجان بود و اقدام دوم تشویق آذربایجان برای ممنوعیت تردد کامیونهای ایران بود. البته گفته شد این ممنوعیت تردد به دلیل اخذ عوارض به دلیل عبور از خاک سرزمینی آذربایجان است. در صورتی که اگر آذربایجان تمایل به حل مسالمت آمیز این مساله داشت، میتوانست ضرب الاجلی تعیین کند تا ارمنستان بتواند برای تعریض، آسفالت کردن و تکمیل مسیر جایگزین اقدام کند و سپس به ممنوعیت در این جاده اقدام کند. از این رو ادعای دولت آذربایجان در عرف بین الملل هیچ محلی از اعراب ندارد
حال این پرسش مطرح میشود که با توجه به شرایط جاری منطقه چه اقداماتی را جمهوری اسلامی ایران باید انجام دهد؟
در تببین راه حلها اقدامات گستردهای را مقامات دیپلماتیک کشور باید انجام دهد که به تفصیل به یکایک آنها میپردازیم.
در گام نخست جمهوری اسلامی ایران باید راهبرد و استراتژیک عملی و اجرائی را برای منطقه قفقاز تدوین کند و با پرهیز از اقدامات انفعالی و انزواگرایانه دولت دوازدهم، دیپلماسی عملگرایانه را دولت سیزدهم در پیش بگیرد. زیرا آنچه که باعث اقدامات بی شرمانه دولت آذربایجان در بازداشت کامیونداران و لفاظیهای الهام علیف در رسانهها شد، بی تردید سیاست انزواگرانه دولت دوازدهم بود.
گام دوم با تبیین و تشریح اقدامات صهیونیستها و همراهان این رژیم جنایتکار و آگاه سازی رفتارهای نابخردانه دولت آذربایجان، اجازه فضا سازی و جنجال آفرینی دشمنان در فضای داخلی جامعه را گرفته شود.
گام سوم با انعقاد پیمان دوستی و نظامی با کشور ارمنستان به منظور ایجاد پایگاه برای برقراری امنیت مرز دوکشور، برقراری امنیت سرزمینی ارمنستان به عنوان دو هم پیمان و اقدام در احداث و تکمیل کریدور ترانزیتی در خاک ارمنستان مجموعه کارهایی است که به سرعت باید انجام شود. البته در روزهای اخیر وزیر امور خارجه ایران و ارمنستان دیدارهایی را با هم داشته اند که امید ان است که این مجموعه اقدامات به سرعت تسهیل شود.
گام چهارم با انزوای دولت آذربایجان چه به صورت سیاسی و چه به صورت ممانعت از عبور ترانزیتی از مرز ایران، شرایط را به گونهای برای این کشور سخت و دشوار شود که در آینده این مجموعه اقدامات باعث بازدارندگی برای هرگونه اقدام اشتباهی از سوی مقامات این کشور باشد.
گام پنجم اقدامات و تحرکات افراد و گروههای ذی نفعی که در داخل کشور مانع از هرگونه اقدام جدی بر علیه دولت ترکیه و آذربایجان میشوند، را جلوگیری شود. چراکه برخی در کشور به دلیل منافع شخصی و حزبی خود مانع از هر اقدامی میشوند