تینا امین در صفحه اینستاگرامی خود به بهانه فیلم کوتاه ۱۶ دقیقهای «زالو» اثر «عباس کیارستمی» نوشت: قصد تشریح یا نقد این فیلم کوتاه را ندارم. مسئله من نوع درس خواندن و نخواندن افراد، ضرورت ورود یا عدم ورود به دانشگاه، لزوم تحصیلات آکادمیک یا حتی میزان جبر، توهم و آرزواندیشی والدین در انتخاب رشته تحصیلی و آینده فرزندانشان هم نیست. همچنین هدف، قضاوت ادبیات و منش تربیتی استاد دوستداشتنی نیز نیست. دغدغه من گفتگو است. در این فیلم ۱۶دقیقهای، صدای استاد عباس کیارستمی را نه بهعنوان صدای ایشان، بلکه بهعنوان صدای یک پدر/ مادر نوعی در مواجهه با نوجوانش بشنوید یا حتی یک همسر دغدغهمند در برابر همسرش.
گفتوگویی که بیش از میزان گفتههایش، حرف نگفته دارد. به نگاههای پسر (بهمن کیارستمی) دقت کنید. نگاههایی که پدر آن را عاری از شرمندگی و مسئولیتپذیری میداند، در صورتی که انباشتی از حرفهای نگفته یا شاید گفته شده و نشنیده است.
فرارهای چشمی پسر، گاز گرفتنهای لب پایینش، آبدهن قورتدادنهایش، صدای گرفتهاش که تلاش میکند بغضش را پنهان کند و کبودی گونه همه این نشانهها، حاکی از گفتوگویی غیرهمدلانه و بازجوییگونه است. از دید پدر این یک گفتگو از سر نگرانی برای آینده فرزندش و برای بیدار کردن اوست، ولی آیا پسر هم همینطور فکر میکند یا فقط حرفهای نگفتهاش را از ذهن میگذراند و خود را آماج تحقیرها، ضعیف شمردنها و نیتخوانیهای پدر میبیند؟
این فرم گفتگو، فرم غالب صحبتهایی است که گمان میکنیم از سر دغدغهمندی، نگرانی و مصلحتسنجی با طرف مقابمان میزنیم، ولی نمیدانیم که چه خراشهایی را به روان و باور او وارد میکنیم. چه میزان احساس حقارت و شرم را به وجود او تزریق میکنیم. این شکل گفتگو مانند زالویی به جان عزت نفس، اعتمادبهنفس و انرژی افراد میافتد و ذرهذره آنها را در هم میشکند.
کلام همدلانه با کسی که تن ماست، یعنی با وجود خشم و ناراحتی، بتوانیم دستش را بگیریم، لمسش کنیم، به چشمهای یکدیگر بدون واسطه نگاه کنیم و حرفهایمان را با واژههایی که از دلمان برمیآید، جوری تنظیم کنیم که از عنصر صداقت و مهر تهی نشوند. نه تلهعاطفی ایجاد کنیم و نه استدلالهای خود را به زور در ذهن مخاطب فرو کنیم.
باید بتوانیم هم از دریچه خود به موضوع نگاه کنیم، هم خود را جای او بگذاریم و به او بگوییم که وقتی از دریچه چشمش به آن مسئله نگاه میکنیم، چه میبینیم و چگونه فکر میکنیم. سپس به او این فرصت را بدهیم که این نگاهمان را پالایش و اصلاح کند.
گفتوگوی همدلانه، یعنی مخاطبمان از حرف زدن با ما نترسد، در اضطراب و استرس نباشد. فکر نکند هم به جای او میاندیشیم، هم حرف میزنیم و او را لایق بیرون ریختن آنچه در دل دارد، نمیبینیم. حتی اگر مطمئن باشیم حرف طرف مقابلمان به هر نوعی اشتباه است، تنها در پلهپله حرف زدن و تبادل کلام همدلانه و مهرورزانه است که میتوانیم او را متوجه خطایش کنیم. این طرف مقابل، میتواند در هر سن و سالی باشد...
کافی است دغدغه خود را با وجود دشواری موقعیت و ناراحتیمان به نوازش کلامی و غیرکلامی گره بزنیم و تفاوت را ببینیم.
نقل به مضمون از یکی از گزارههای همین فیلم، دوربین خیلی خوب این سند را ضبط و حفظ میکند تا شرمساری واقعی را در آینده برای فرد تصویر کند، اما از دوربین بهتر، این گرههای شخصیتی و ارتباطی افراد (به ویژه در بزرگسالی) هستند که نمایانگر دوران رشد ملتهب، شکستها، ضعفها و خدشههای روحیشان (به ویژه در کودکی و نوجوانی) هستند.