۱- بینیهای سر بالا و ابروهایی که انگار تعمداً بالا دادهاند و چندان حالت طبیعی ندارد و لب و دهانی که با کمک تزریق ژل بزرگ و برجسته شده است؛ این چهره تکراری زنان و دخترانی است که در مقابل دوربینهای حرفهای ژست میگیرند و با مدد انواع و اقسام تکنیکهای عکاسی و فیلترهای اینستاگرام چهرهای میکوشند تا الگوها و استانداردهای متفاوتی از زیبایی را ارائه کنند و در زنان و دخترانی که در میان صفحات مختلف این شبکه اجتماعی پرسه میزنند، نیاز کاذبی را برای تغییر چهره و نزدیک شدن به زیباییهای تصویر شده در این صفحات ایجاد کنند.
۲- اصلاً چه کسی تعیین میکند معیارهای زیبایی چیست؟ چرا باید فرم چهره یا لب و چانه فلان بازیگر هالیوودی به معیار زیبایی زنان و دختران تبدیل شود و این الگوبرداری در کشور ما از خود امریکا بیشتر باشد؟! توهم خودزشتپنداری در زنان و دختران جامعه ما از چه چیزی نشئت میگیرد؟ شاید شیوههای تربیتی خانوادههای ایرانی باید بازنگری شود؛ شیوههای تربیتی که موجب شده تا دختران ما اعتماد به نفس پایینی داشته باشند و از خودشان تصویر خوبی در ذهنشان نباشد و به همین خاطر و برای تغییر این تصویر ذهنی به اعمال جراحی زیبایی، استفاده افراطی از لوازم آرایش و رژیمهای سخت لاغری و دهها و صدها رفتار دیگر رو آورند.
۳- نسلی که با عروسک باربی بزرگ شده دنبال این است تا شبیه الگوی دوران کودکی و عروسکی باشد که تمام لحظههای کودکانهاش را با آن عروسک همذاتپنداری کرده است. کفشهای پاشنه بلند، موهای بور، لنزهای سبز و آبی، انواع و اقسام رژیمهای لاغری و استفاده از طیف گستردهای از لوازم آرایش نشانههایی است که اثبات میکند الگوی دوران کودکی زنان جوان امروزی در ذهنشان خوب جا باز کرده و برای بیشتر شبیه شدن به این الگو اگر لازم باشد بینیشان را هم عمل میکنند و به لبها و گونههایشان ژل میزنند و کمی که سن و سالشان بالاتر برود و چین و چروکی پای چشمهایشان بیفتد، برای اینکه تصویر ذهنیشان از الگوی دوران کودکیشان بههم نریزد به سراغ لیزر و جوانسازی و کارهایی از این قبیل میروند.
۴- نسلهای جدیدتر در کنار عروسک باربی و بازیهای رایانهای، شبکههای اجتماعی، صفحات اینستاگرامی و کانالهای تلگرامی را هم در اختیار دارند و ساعتهای طولانی از روز را در این شبکهها میگذرانند و در کنار زندگی حقیقی، زیستی مجازی که شاید از زیست حقیقیشان ملموستر و حقیقیتر باشد را تجربه میکنند. این زیست مجازی شکل و شمایل زندگی حقیقیشان را هم تعیین میکند. اما با گشتی در فضای مجازی میتوان رهاشدگی و ولنگاری را به عینه دید. تصاویر و فیلمهای به اشتراک گذاشته شده در فضای مجازی ذائقه جامعه را درباره معیارهای زیبایی به گونهای تغییر داده و در افراد نیاز کاذب ایجاد کرده است که حالا علاوه بر دختران و زنان، حتی پسران و مردان هم مشتری برخی خدمات پوست و زیبایی شدهاند. در بین سلبریتیهای مرد هم میتوان افرادی را مشاهده کرد که بوتاکس کردهاند و ابروهایشان را لیفت میکنند! این نیاز کاذب و تقاضای القایی در حدی است که افراد سودجو را به وسوسه انداخته و هر آرایشگر و هر فردی که توانسته دستگاهی تهیه کند و مکانی تدارک ببیند، خدمات لیزر و پوست و لیفت و بوتاکس انجام میدهد و در این آشفتهبازار و با وجود رشد قارچگونه مراکز مجاز و غیرمجاز خدمات اینچنینی، نکته جالب اینجاست که تمام این مراکز هم مشتری دارند و درآمدهای نجومی خود را پارو میکنند!
۵- نظارت حلقه مفقوده این ماجراست. نظارتی که نبود آن موجب شده هر کس به خودش اجازه بدهد وارد حیطه خدمات زیبایی شود و خیلی وقتها زشتی و ناسلامتی را به متقاضیان زیبایی هدیه کند. این در حالی است که تهیه دستگاههای لازم برای چنین کارهایی و صدور مجوز برای به کارگیری این تجهیزات نباید به این سادگی اتفاق بیفتد و این آشفتهبازار را ایجاد کند. از سوی دیگر ما نیازمند فرهنگسازی و کار فرهنگی برای بالا بردن اعتماد به نفس اعضای جامعه به ویژه زنان و دختران خود هستیم. مسلماً اگر زنان و دختران ما اعتماد به نفس بالایی داشته باشند و بدانند با تحصیلات، عملکرد، هنر و شایستگیهای اخلاقی و ارزشی بیشتر به چشم میآیند برای دیده شدن سراغ تزریق ژل و بوتاکس نمیروند و میانسالی و پیری را به عنوان یکی از فصلهای زیبای زندگی میپذیرند.