کد خبر: 1060540
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۳
با نگاه به سریال‌های «قبله عالم» و «خاتون»
سجاد بهرامی

شبکه نمایش خانگی در ژانر تاریخی در حال آزمون و خطا‌هایی است که می‌تواند به ارتقای این ژانر در آینده کمک کند. یکی از محصولات قابل اعتنای این شبکه در ژانر تاریخی، سریال «شهرزاد» بود که آن هم بیشتر در حاشیه تاریخ بود تا متن آن و بسان «حکایت‌های کمال» فقط مرکز اتفاقات عاشقانه و ماجراجویانه را به گذشته برده بود.
«شهرزاد» با وجود همه حواشی مرتبط با سرمایه‌گذاران، حداقل در فصل اول، از منظر ساختاری، سریالی استاندارد بود و کشمکش‌های عاشقانه سریال هرچند یادآور پاورقی‌های زرد بود ولی چفت و بست دراماتیک داشت.
در هفته‌های اخیر غیر از سریال‌های تاریخی که در مسیر ساخت است، دو سریال «خاتون» و «قبله عالم» در شبکه خانگی عرضه شده است که اولی در گونه ملودرام و دومی با مایه‌های فانتزی است. قبله عالم گویی خواسته با تاریخ معاصر شوخی کند، اما نه فقط در خلق موقعیت‌های مفرح و خنده‌آور بلکه در جدی نگرفتن ژانری که بدان ورود کرده است از ضعفی مفرط رنج می‌برد. ژانر تاریخی، اسلوبی دارد که از ساختار بصری تا ویژگی‌های داستان‌پردازی را شکل می‌دهد، اما قبله عالم فقط از هنر طراحی صحنه و لباس و گریم بهره می‌برد و در طراحی متن و فیلمنامه به شدت دچار آفت بی‌هنری است.
سریالی حول و حوش زندگی ناصرالدین‌شاه که از همان تیتراژ، قصدش را که دست انداختن ماجرا‌های تاریخی است، علنی می‌کند. این دست انداختن، همه چیز و همه کس از مهدعلیا تا اتابک و میرزا رضای کرمانی و امیرکبیر را دربرمی‌گیرد و برای همین نمی‌شود متوجه شد که چقدر سریال بنا بوده بر مدار تاریخ پیش برود.
در نقطه مقابل «خاتون» لحنی کاملاً جدی دارد و با قرار دادن مرکز اتفاقات در دهه ۳۰ و وقوع جنگ جهانی دوم به روایت داستان یک زوج در بندرانزلی می‌پردازد؛ زوجی که اگر فارسی حرف نزنند گمان می‌کنید در پاریس و سال‌های پس از اشغال متفقین زیست می‌کنند! از منظر ساختاری و طراحی صحنه مناسب برای روایت تاریخ «خاتون» وضعیت بهتری دارد، به ویژه که به جای اینکه به سبک بسیاری از تاریخی‌سازان، تاریخ را در تهران و آن هم لاله‌زار شهرک غزالی مصور کند به شمال رفته و در لوکیشن‌های بکر گیلان، تصویرسازی انجام گرفته است. طراح صحنه خاتون و مدیر فیلمبرداری سریال، سعی زیادی کرده‌اند در تصویر، مرکزیت اتفاقات که دهه ۳۰ است را بنمایانند و کارشان بد نیست.
در «قبله عالم» بخش عمده وقایع در لوکیشن‌های داخلی و عمدتاً کاخ ناصرالدین‌شاه که در یکی از عمارات باستانی کاشان بازسازی شده روی می‌دهد و در این شرایط طبیعتاً کار صحنه‌آرایی آن قدر‌ها دشوار نبوده است.
اینکه هم خاتون و هم قبله عالم در تصویرسازی تاریخ مدنظر خود، قابل تحمل هستند می‌تواند نشانه‌ای از توانایی تکنیکی طراحان صحنه و فیلمبرداران ایرانی باشد ولی آنچه می‌تواند سطحی گرفتن ژانر باشد، فقدان واکاوی اتفاقات تاریخی برای نگارش فیلمنامه است. مطمئناً سازندگان هر دو سریال تلاش خود را کرده‌اند که با تحقیق و پژوهش به سمت سریال‌سازی تاریخی بیایند ولی آنچه نمودار است، قلت تحلیل عمیق تاریخی در ماجراسازی برای فیلمنامه و همچنین شخصیت‌پردازی است.
می‌توان سریال روتین معاصر ساخت و به بهانه ملموس شدن، سریال را پر کرد با کاراکتر‌های بی‌عقبه که فقط راه می‌روند و دیالوگ می‌گویند ولی در سریال‌سازی تاریخی حتی برای یک هنرور هم باید پیشینه خلق کرد. یک تفاوت کارگردانان بزرگی، چون علی حاتمی یا سیدضیاءالدین دری یا داوود میرباقری با تاریخی‌سازان این سال‌ها همین نکته بود که آن‌ها آن قدر در تاریخ غرق می‌شدند که حتی یک سیاهی‌لشکر را هم بی‌دلیل جلوی دوربین نمی‌فرستادند.
نگاهی به انبوه کاراکتر‌های سریال‌هایی مثل «هزاردستان»، «کیف انگلیسی» و «مختارنامه» و کیفیتی که از تشریح مختصات رفتاری- گفتاری برای تک‌تک آن‌ها خلق شده بود، نشان می‌دهد چقدر خلق شخصیت‌های ملموس در گونه تاریخی اهمیت دارد ولی متأسفانه در خاتون و قبله عالم هیچ پیشوندی از کاراکتر‌ها نمی‌بینیم و همه انگار تیپ‌هایی هستند که با اولین حضور جلوی دوربین لو می‌روند.
این کمبود هویت در کاراکترها، خود ناشی از فقدان گره‌های دراماتیک لازم برای روایت فیلمنامه است و این یکی، خودش معلول کم و کاستی پژوهش‌های تاریخی است. ایرادی ندارد که هر جوان علاقه‌مندی پس از یکی دو کار سینمایی و تلویزیونی روتین به سمت ژانر تاریخی بیاید ولی‌ای کاش حداقل همگان دنبال این نباشند که سریال تاریخی بسازند.
با فیلمنامه‌نویسی تاریخی نمی‌شود شوخی کرد. ورای پیدا کردن قرین واقعی اتفاقات، دیالوگ‌نویسی در گونه تاریخی، کاری است دشوار که از هر کسی برنمی‌آید. داوود میرباقری همین حالا که دارد «سلمان» را می‌سازد با وجود همه تجربیاتش یکی مثل امرالله احمدجو را کنار خود دارد که در نگارش کمکش کند یا سیدضیاءالدین دری ورای مطالعات وسیع درباره تاریخ معاصر، برای نگارش تک‌تک کارهایش از چندین و چند متخصص تاریخ مشاوره می‌برد.
اینکه پلتفرم‌ها برای تولید سریال تاریخی، سرمایه‌گذاری می‌کنند می‌تواند نیکو تلقی شود منوط به اینکه پروسه نگارش فیلمنامه سریال‌های تاریخی به‌اندازه کیفیت بصری آن‌ها جدی گرفته شود.
یک پرسش کلیدی می‌تواند تکلیف کار را برای تاریخی‌سازان این سال‌ها مشخص کند. آیا برای فیلمنامه آثاری مثل «خاتون» و «قبله عالم» در بازار نشر، مشتری هست؟ شاید بگویند اساساً بازار نشر، بازار پر رونق ندارد و بر این اساس، فیلمنامه هم طالب ندارد. ایرادی ندارد، هر کدام از فیلمنامه‌های جدید تاریخی را همزمان با فیلمنامه یکی از آثار تاریخی گذشته نظیر کار‌های علی حاتمی یا داوود میرباقری منتشر کنند و به بازار ارائه دهند تا به پاسخ سؤال برسند.
سه دهه قبل اکبر خواجویی با حداقل امکانات سریالی تاریخی با عنوان «هشت بهشت» را با تمرکز بر حکایاتی از مثنوی مولوی و گلستان سعدی و یکی دو منبع مکتوب فارسی ساخت و آن‌قدر با دقت داستان‌پردازی کرد که اثرش هنوز هم دیدنی است! چرا؟ چون اکبر خواجویی خودش با ادبیات بزرگ شده بود و تاریخ ادبیات را می‌شناخت. نویسندگانی که نمی‌توانند باب برزویه طبیب یا تذکره‌الاولیا را از رو بخوانند هر کاری از آن‌ها برآید به درد فیلمنامه‌نویسی تاریخی نمی‌خورند.
با هر چه که بشود شوخی کرد با فیلمنامه‌نویسی تاریخی نمی‌شود شوخی کرد و‌ای کاش از حالا به بعد به سراغ گونه تاریخی نروند یا پیشوندش را که استفاده از نگارندگان حاذق تاریخی است رعایت کنند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار