شهرام حلاج، کارشناس مناقصات و معاملات دولتی در کانال تلگرامی خود نوشت: طی دو دهه فعالیت در مناقصات و معاملات عمومی، بارها کاستیهایی دیده و هر بار کوشیدهام درمانی بیابم.
۱) نخستین کاستی که به چشم آمد، کمبود دانش یا علل دادگانی بود. مثلاً در نشست تخصصی سازمان برنامه کشور آقای دکتری یک ساعت تمام با کلی اصطلاحات خارجی لکچر یا مانیفست برای حذف قوانین معاملاتی کشور ارائه میدهد و آخر نشست روشنمیشود این خطابهخوان حتی نمیداند که چه قوانین معاملاتی در کشور داریم. پس میگویم برای افزایش دانش یا دانایی باید بکوشیم. بر دال نخست (#دانش یا دانایی) پامیفشارم.
۲) پس از کاستی در دانایی، آسیب کمدقتی را میبینم. مثلاً سالها مناقصه دومرحلهای برگزار میکنیم، اما دقت نمیکنیم پرداخت بیشتر (تراز کردن قیمت)، در تمام مناقصات دومرحلهای، الزام نیست و بلکه اختیار یا امکان است. پس با تأکید میگویم به دقت خویش بیفزاییم.
۳) در کنار نیاز به دانایی و دقت، میبینم بدون درایت لازم برای تحلیلهای جامع، میانرشتهای و بلندمدت، همچنان میلنگیم. مثلاً سختسرانه در اجرای ظاهر قانون اسیر میشوند و گویا فهم نمیکنند که هدف تدارکات عمومی و حتی غایت قانون را -با نام قانون - قربانی میکنند. پس به توسعه درایت یعنی مهارتهای نقادی و سنجشگری میپردازم.
۴) پس از سالها میبینم این هر سه لازم است، اما هرگز کافی نیست. میبینم چپاولگران دارند شتر را با بارش میبرند، اما برخی کارشناسان مشغول این هستند که ضخامت موهای آن شتر را با کولیس اندازه بگیرند.
۵) پژوهشگر معاملات اگر بخواهد کارمند جبون و منفعل نباشد و به شرف کنشگری حرفهای نایل آید، افزون بر دانایی، دقت و درایت باید برای حقوق مردم، عیال خداوند، دلسوزی بورزد. باید آنان را از صمیم دل دوست بدارد. دلش برای حقالناس بتپد. البته، چون طمعکاران در برابر پاسداری از حقوق ملت بیکار نمینشینند و دست به یورش و تخریب میزنند، پس کنشگر معاملات عمومی باید برای ایستادگی در راه دشوار این حرفه، دلیری نیز بورزد. امروز بهروشنی میبینیم طمعکاران به خاطر منافع مشترکشان شبکهای کار میکنند و کنشگران بخش عمومی باید دلیری در اقلیت بودن و حتی دلیری تنها بودن نیز داشته باشند.
۶) دادهها در دنیای امروز فراوان است؛ البته آموختن دادهها حوصله و شکیبایی میخواهد. دقت و درایت را امروز در برخی دروس فنی و حقوقی مثل ریاضی، منطق، هرمنوتیک، تفسیر و حقوق اقتصادی یا خوشبختانه در کارگاههای تیزفکری و سنجشگری میآموزند، اما برای پرورش دلیری و دلسوزی چه باید کرد؟ یک راه پرورش یا تداوم دلیری و دلسوزی یادآوری سرمایههای نمادین و توجه به نمادهای ملی دلیری و دلسوزی است.
۷) کسی مثل سردار ملی، ستارخان، نماد دلیری است. وی نماد شگفتانگیز دلیری در اقلیت بودن، دلیری تنها ماندن است. کنشگران نظام فنی، پاسداران معاملات عمومی و البته دیگر کنشگران و پاسداران، هر گاه در پاسداری از حوزه استحفاظی خود تنها و بییاور ماندند، با یادآوری ستارخان و دلیری وی به هنگام در اقلیت ماندن و تنها بودنش میتوانند الهامبگیرند برای دلیری تنهایی و چیره شدن بر دشواری تنهایی.
۸) کسی مثل جهان پهلوان، آقا غلامرضا تختی، نماد دلسوزی است. وی نماد شگفتانگیز دلسوزی و دیگردوستی در تاریخ معاصر ما است. آقا تختی گویا هر فرصتی برای شاد کردن دلی را غنیمت شمرده است. گویا رسالتی جز شاد کردن این «مردم پاک» * و «ملت شریف» * و التیام رنجی از رنجهای عیالالله نداشتهاست. او از سکوی قهرمانی جهان بالاتر رفت و با پرهیز از تظاهر و تلاش برای خلوص، پهلوان دلها شد.
۹) پنجم شهریور زادروز جهان پهلوانی بود که دنیا و عطایایش به وی روی آورد، اما وی همچنان پهلوان مردمش باقی ماند و هیچ چیز را با شادی این مردم رنجدیده عوض نکرد. وی دلیری آن داشت که هیچ سود و سروری را خلاف غایت قانون یا حقوق ملت نپذیرد. او نه زمینهای مردم رنجدیده را (به رغم توجیهات قانونی) پذیرفت و نه پیشنهاد پست شهرداری پایتخت را. قدیس و معصوم نبود، انسانی واقعی با همه محدودیتهای واقعی بود که با عشق به مردم سرمایه نمادین دلسوزی و دیگردوستی شد. یاد و نام آقا تختی نه تنها برای پاسداران معاملات و مناقصات کشور بلکه برای همه پاسداران حقوق ملت در هر حوزه استحفاظی دیگر، میتواند همواره الهامبخش و توانافزا باشد.
۱۰) یاد و بزرگ داشتن سرمایههای نمادین کشور، هم شرط جوانمردی و ضرورت راه تعالی است و هم نیاز روز کشور و ضرورت راه توسعه ایران. با یاد همه رهروان تاریخ و همه پاسداران میهن و با کوشش و کنش عملی برای کاهش درد مردمان، پنجم شهریور، زادروز آقا تختی، نماد دلسوزی و دیگردوستی ملی، مبارک میشود.
* تعابیر دکتر محمدمصدق در پیام به جهانپهلوان غلامرضا تختی