بیتوجهی مرد طلافروش به نکات ایمنی انگیزهای شد که مرد افغان سناریوی سرقت از مغازه او را طراحی و با همدستی دوستانش اجرا کند. متهمان مرد طلافروش را در صندوق عقب خودرواش حبس کرده و سپس به مغازه او دستبرد زده و ۵کیلو طلا سرقت کردند.
به گزارش جوان، نیمههای شب چهارشنبه ۱۶ تیرماهامسال زن و شوهر جوانی هنگام عبور از خیابانی در نزدیکی نبرد متوجه صدای نالههای انسانی شدند که از آن نزدیکی شنیده میشد. زوججوان کنجکاو شدند و رد صدا را گرفتند که به خودروی سواری پژوی پارک شدهای کنار خیابان رسیدند. صدای ناله و فریاد کمکخواهی مردی از داخل صندوق عقب خودرو به گوش میرسید که هر از گاهی هم با دست از داخل به در صندوق عقب خودرو میکوبید تا جلب توجه کند.
نجات جان طلافروش
سپس زن و شوهر جوان موضوع را به اداره پلیس خبر دادند و دقایقی بعد هم تیمی از مأموران کلانتری تهراننو در محل حاضر شدند.
مأموران پلیس وقتی در صندوق عقب خودرو را باز کردند با پیکر خونین و نیمه جان مرد میانسالی روبهرو شدند که دست و پایش با دستبند پلاستیکی بسته شدهبود. همزمان با انتقال پیکر خونین مرد میانسال برای درمان به بیمارستان بررسیهای پلیسی نشان داد، وی احمد نام دارد و صاحب طلافروشی است که از سوی چند مرد ناشناس ربوده و داخل خودرواش حبس شدهاست.
گروگانگیری
مرد طلافروش در توضیح ماجرا گفت: من مغازه طلافروشی در منطقه جوادیه راهآهن دارم و خانهام در غرب تهران نزدیکی بزرگراه ستاری است. امشب برق منطقه جوادیه چند باری قطع و وصل شد و به همین خاطر کمی زودتر مغازه را تعطیل کردم و همراه همسایه مغازهام که پیمان نام دارد و خانهاش در نزدیکی خانه من است با خودروام به طرف خانهمان به راه افتادیم. من همیشه ابتدا پیمان را جلوی خانهاش پیاده میکنم و بعد هم به خانه خودم که چند کوچه آنطرفتر است، میروم.
وی ادامه داد: امشب مثل همیشه پیمان را جلوی خانهاش پیاده کردم و به طرف خانهام به راه افتادم. وقتی به داخل کوچهمان پیچیدم مرد موتور سواری که ماسک بهداشتی به صورت داشت راه مرا سد کرد و خودش را مأمور پلیس معرفی کرد و مدعی شد که شهروندی از دست من شکایت کرده و باید همراه او به اداره پلیس بروم. به او گفتم اشتباه میکند و من با کسی اختلاف یا درگیری نداشتهام که در همان لحظه سه مرد نقابدار ناشناس با چاقو و شوکر به من حمله کردند و مرا از پشت فرمان بیرون کشیدند و به صندلی عقب انتقال دادند. دو نفر از آنها در دو طرف من نشستند و یکی هم پشت فرمان نشست و به راه افتاد. آنها خودشان را مأمور پلیس معرفی کردند، اما من متوجه شدم که قصد گروگانگیری و سرقت از طلافروشیام را دارند که شروع به داد و فریاد کردم و میخواستم در برابر آنها مقاومت کنم که مرا با چاقو و شوکر زدند و بعد هم سرم را زیرصندلی پایین بردند تا جایی را نبینم.
حبس در صندوق عقب
پس از طی مسافتی خودرو توقف کرد که متوجه شدم زیر پل جوادیه است و دو مرد آدمربا پس از کتککاری زیاد و سرقت دو فقره چک، پولها، تلفنهمراه و کلیدهای مغازهام مرا به داخل صندوق عقب خودرو منتقل کردند و دوباره به راه افتادند. من متوجه شدم که آنها دوباره کنار مغازهام توقف کردند و پس از اینکه دو نفر پیاده شدند، راننده دوباره حرکت کرد تا اینکه ساعتی بعد در این مکان متوقف شد. دقایقی بعد که دیدم خبری از راننده و همدستانش نیست شروع به داد و فریاد کردم و با مشت به در صندوق عقب میزدم که رهگذری متوجه شود و مرا نجات دهد که در نهایت هم زن و شوهری متوجه شدند و به پلیس خبر دادند.
سرقت ۵ کیلو طلا
پس از این مأموران همراه شاکی راهی مغازه طلافروشی شدند که دریافتند سارقان به مغازه دستبرد زده و ۵کیلو طلا هم که داخل ویترین و کشوهای مغازه بوده سرقت کردهاند. همچنین مشخص شد که ساعت حدوداً ۲۲شب مأموران گشت پلیس در آن محله متوجه صدای آژیر مغازه طلافروش شده و به محل اعزام شدهاند که سارقان قبل از رسیدن مأموران از محل فرار میکنند و هنگام فرار هم مقداری از طلاها داخل مغازه از کیسهشان به کف مغازه میریزد، اما سارقان از ترس بیخیال طلاهای ریخته شده میشوند.
بدین ترتیب با اعلام خبر گروگانگیری مرد طلافروش و سرقت ۵کیلو طلا تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به دستور قاضی مرتضی رسولی، بازپرس شعبههشتم دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی و دستگیری سارقان خشن وارد عمل شدند.
دستگیری سارقان
مأموران پلیس در نخستین گام دوربینهای مداربسته محل حادثه را مورد بازبینی قرار دادند که مشخص شد در همان لحظات اولیه یک سارق با خودروی صاحب طلافروشی از محل دور میشود و دو سارق هم وارد مغازه میشوند و یک سارق هم داخل خیابان نگهبانی میدهد.
در حالی که بررسیها نشان میداد سارقان همگی نقاب به صورت دارند و هیچ ردی از خود به جای نگذاشتهاند مأموران پلیس در تحقیقات فنی موفق شدند یکی از سارقان راکه پسر جوانی به نام فرشاد بود شناسایی و دستگیر کنند.
متهم پس از دستگیری در بازجوییها سه همدست خود را که همگی افغان بودند و بصیر، هوشنگ و مقبول نام دارند به پلیس معرفی کرد و کارآگاهان هم همه متهمان را یکاییک دستگیر کردند.
چهار متهم صبح دیروز به دادسرای ویژه سرقت منتقل شدند و در بازجوییها به سرقت از طلافروشی اعتراف کردند. متهمان در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفتند.
گفتگو با سر دسته باند
بصیر سابقه داری؟
نه، همدستانم هم سابقه ندارند.
چه شد که تصمیم گرفتی از طلافروشی سرقت کنی؟
من در کارگاه تولیدی کفش کار میکنم. دو سال قبل یکی از همشهریانم به نام سامیار از من خواست برای خرید طلای دست دوم به مغازه طلافروشی برویم. ما پولهایمان را پسانداز میکردیم دو نفری چند باری به مغازه طلافروشی شاکی رفتیم و طلای دست دوم خریدیم.
در این چند بار متوجه شدیم که صاحب طلافروشی نکاتایمنی را رعایت نمیکند. او معمولاً همیشه طلاهایش را از پشت ویترین بر نمیداشت و روی آن را فقط میپوشاند که وسوسه شدیم از آنجا سرقت کنیم.
چرا پس از دو سال دست به سرقت زدید؟
واقعیتش آن زمان من ترسیدم و از طرفی هم سامیار از ایران رفت و من هم بیخیال سرقت شدم تا اینکه چند ماه قبل وسوسه شدم.
چون مدتی است به خاطر کرونا کسب و کار رونق زیادی ندارد و ما هم درآمدمان کم شدهاست که تصمیم به سرقت گرفتم.
دقیقاً از چه زمانی نقشه سرقت را طراحی کردی؟
دقیق یادم نیست، اما حدود چهار تا ششماه قبل بود که تصمیم گرفتم باند سرقت را تشکیل دهم و قبل از سرقت هم چند باری تصمیم داشتیم نقشهمان را عملی کنیم، اما به دلایلی نشد.
چرا؟
مثلاً یکبار که برای گروگانگیری رفتیم صاحبطلافروشی همراه همسرش بود که نقشهمان را عملی نکردیم.
درباره اعضای باند توضیح بده.
دو نفر که همشهریان خودم بودند. فرشاد هم که ایرانی است مدتی در تولید کفش کار میکرد و با هم دوست شدهبودیم و این اواخر هم وضع مالی خوبی نداشت و دستفروشی میکرد و وقتی به او گفتم که پول خوبی گیرت میآید قبول کرد و همراه ما شد.
درباره شب حادثه توضیح بده.
ما از قبل چند شبی او را از مغازهاش تا خانهاش زیرنظر گرفتیم تا اینکه شب حادثه من و همشهریانم در نزدیکی محل زندگی او کمین کردیم و فرشاد هم او را از مغازهاش با موتور تعقیب کرد. وقتی وارد کوچه شد به عنوان مأمور راه او را سد کردیم و او را گروگان گرفتیم.
طلاهای سرقتی را چه کار کردید؟
تقسیم کردیم که مقداری را فروختیم و مقداری هم پلیس کشف کرد.