کلاً جماعتی هستیم که یا از این ور بوم میافتیم یا از اونورش. انقدر که اهل افراط و تفریط هستیم. در همه چیز زیادهروی میکنیم. نه خرید و خرج و برجمان روی اصول است و نه محبتمان مثل آدمیزاد. میرویم فروشگاه. جنس دولتی آوردهاند. مغزمان قلقلک میدهد که تعداد زیاد بخریم گران میشود. یا مثلاً فلان وسیله را برای ۱۰ سال بعد میخریم و اندوخته میکنیم، چون ممکن است ۱۰ سال بعد گران بشود یا خدای نکرده قحطی جنس باشد. خلاصه که اسراف و زیادهروی بخشی از فرهنگ نادرست ما ایرانیهاست که وقتش شده با این کمبودها و فشارهای اقتصادی حاکم بر جامعه و مردم، دستی به سر و رویش بکشیم و غبار از این عادتها بتکانیم. باید یاد بگیریم میانهرو باشیم و اهل اعتدال و البته کمی هم آیندهنگر! چون ما اغلب در روزهای خوشی و فراوانی نعمت فقط تا نوک بینی خودمان را میبینیم و فکر نمیکنیم هر چیزی یک روز عمرش تمام میشود. اگر نفت است تمام میشود، اگر آب است تمام میشود. اگر خاک است تمام میشود؛ و ما هر چه میکشیم از این ندانستههای خودمان است. دولتها مقصرند قبول، کمکاری میکنند درست. ولی یادمان باشد متهم اصلی خودمانیم و بس.
با تبر به جان درخت میافتیم
بعد هشتگ میزنیم
شمال کشورمان سرسبز و زیباست و معروف به درختهای قامت برافراشته. ولی ما چه میکنیم؟ آنقدر قاچاق چوب میکنیم، آنقدر با تبر به جان درختها میافتیم و با اسلحههای شکاری به جان حیات وحش آسیب میزنیم که آخر گندش درمیآید و مجبور میشویم برای نجات همان جنگل هشتگ بزنیم و کمپین راه بیندازیم. آنقدر درختها را قطع میکنیم و خاک را تضعیف میکنیم که بعد مجبور میشویم برای توفانهای داغ و خطر آتشسوزی جنگلها عدهای عاشق را به دل آتش بفرستیم و بعد هم برایش هشتگ قهرمان بسازیم. خب چرا کمی جلوتر از پای خودمان را نمیبینیم؟ چرا بیترمز تا ته محدودیت و قحطی و بلا میرویم و تازه یادمان میافتد فکر چاره باشیم؟ اگر یاد بگیریم تعادل را حفظ کرده و نگاهی به آینده داشته باشیم جلوی خیلی از اتفاقات گرفته میشود. مثل این میماند که در خانهات جلوی سیل باشد. بدانی قرار است سیل بیاید، ولی کاری نکنی و منتظر آمدنش بشوی. وقتی آمد و خانهات را برد توی سرت بکوبی و مرثیهسرایی کنی که چرا خانه خراب شدهام؟ خب کافی بود ایمنی لازم را حفظ میکردی و جانب احتیاط را نگاه میداشتی.
محیط زیست را آلوده میکنیم
نمونه دیگرش آلودگی هواست که هر سال و هر سال تکرار میشود و آب از آب تکان نمیخورد. یک سال بیخیال آلودگی میشویم و بدون توجه به روزهای وارونگی در پاییز و زمستان روزگار سپری میکنیم. همین که آلوده شد یادمان میافتد ستاد بحران تشکیل بدهیم و همه جا را تعطیل کنیم. نمیشود از همین حالا تردد خودروها و طرح ترافیک و... را مدیریت کرد؟
نمیشود قبل از اینکه جانوری پلاستیک رها شده در طبیعت را بخورد و بمیرد، مراقب محیط زیست باشیم و زبالهها را رها نکنیم؟ قبل از اینکه لایه ازن گرمتر شود مراقب گازهای گلخانهای باشیم. در چیزهای دیگر هم اهل افراط هستیم که اینجا اشاره نمیکنم. میروم سر مسئله اصلی این روزهای ایران یعنی کمبود آب.
ما برای همان اندک چه کار کردهایم؟
شعار آب هست، ولی کم است را حتماً شنیدهاید. ما برای آن کمش چه میکنیم؟ اصلاً چرا ما ایرانیها اینقدر آب مصرف میکنیم؟ چرا همیشه شیر را تا ته باز میگذاریم تا آب خنک شود؟ چرا شیر آب شرب را روی سر ماشین میگیریم تا تنبلی ما را برای شستن و کف زدن به ماشین تلافی کند؟ چرا اغلب ما خانه را با کارواش اشتباه میگیربم و مدام بساط آببازیمان در حیاط به راه است؟ چرا به آواز خواندن زیر دوش حمام معروفیم؟ یعنی اینقدر زیر دوش آب میمانیم تا آب سرد بشود از همان جا عصبانی فریاد بزنیم که آب سرد است یا فشار آب کم است. شیرها را پنج دقیقه ببندید. چرا موقع ظرف شستن آب باز است؟ موقع مسواک زدن همین طور. موقع نوشیدن هم! موقع نوشیدن آب که فاجعه است. آنقدر آب را باز میگذاریم تا خنک شود یا در حمام آنقدر آب میرود تا گرم شود و این رفتار اکثر ما ایرانیهاست. میدانم زیرساختها مشکل دارد. میدانم مهندسهای ساخت و ساز باید یک انقلابی بکنند. باید دولت کاری کند که آب در دست آدمهای بیمسئویت هدر نرود. از من بپرسید میگویم سهمیهبندی کردن آب از بنزین هم مهمتر است. هر کس در طول روز و ماه به مقدار مشخصی آب نیاز دارد. باید این موهبت برای همه یکسان باشد. نه اینکه یک نفر استخر و جکوزیاش را پر کند. یکی برای حیوان خانگیاش استخر درست کند و یکی هم محتاج همان یک شیر آب باشد؟ چرا فردی که اسرافکار است و سرمایه ملی را هدر میدهد باید فرد محترمی باشد و دور از مجازات؟ چرا نباید مجازاتهای مالی تعیین کرد و اسراف در آب را نهادینه کرد؟ مثل کمربند ایمنی که آنقدر گفتیم و گفتند و جریمه کردند تا مردم از ترس جریمه دادن برایشان جا افتاد باید آن را ببندند و به زور تهدید مراقب جانشان باشند. آب هم همین است. یک عده را باید با تنبیه و جریمه سر جایشان نشاند. باید آنهایی را که در باغشان قنات و چاه حفر میکنند جریمه سنگین کرد. مگر با کسی شوخی داریم؟ دزدی که فقط از دیوار کسی بالا رفتن نیست.
نیاز به عزم و خرد جمعی داریم
تا وقتی هر سال فقط تابستان به یاد بیآبی میافتیم، تا وقتی نهایت تلاش مسئولان فرهنگی زیرنویس کردن چند توصیهنامه در تلویزیون است، تا وقتی یاد نگرفتهایم علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد همین آش است و همان کاسه. باز هم یک جا سیل میآید یک جا خشکسالی میشود. یک جا...
ایران در برههای از خشکسالی قرار دارد که طبق پیشبینی کارشناسان تا سالهای متمادی ادامه خواهد داشت اگر با این سرعت پیش برویم نسل بعد که هیچ، خودمان هم در حسرت یک قطره آب میمانیم. مسئله آب یک خرد و عزم جمعی میخواهد. یک دلسوز که سردسته آدمهای متفکر بشود تا کاری کنند برای این مسئله. وسایلی اختراع کنند که در آب صرفهجویی کند یا آبهای تمیز را به چرخه طبیعت برگرداند. کما اینکه برخی از هموطنان دلسوز خودشان خلاقیت به خرج داده و راههایی برای صرفهجویی در آب یافتهاند. فکرشان زیباست، ولیای کاش همهگیر شود. چون از قدیم گفتهاند یک دست صدا ندارد.
نمونهای از ابتکارات خانگی برای مصرف آب
بانویی را میشناسم که برای صرفهجویی در آب اینگونه اندیشه کرده بود: دو تا سینک در آشپزخانه داشت با دو لوله خروجی متفاوت. یعنی یک سینک آبی بود که به فاضلاب میرفت و شامل انواع شویندهها بود و یک سینک دیگر که با لوله به حوضچهای در حیاط مرتبط میشد. این طور آبها را خانمهای خانهدار خیلی مصرف میکنند. از صبح تا شب حساب کنید چند لیتر صرف شستن میوه سبزی، آب کشیدن دست و... میشود. او تمام این آب را به حوضچه هدایت میکند و با آن یک باغچه بسیار زیبا با سبزی و میوههای ارگانیک را آبیاری میکند. هم در کاهش گازهای گلخانهای قدمی مؤثر برداشته هم حال دلش با آن باغچه زیبا بهتر است و هم اسراف را به حداقل رسانده است. یکی دیگر میگفت من وقتی حمام میروم تا آب گرم بشود یک ظرف پر میکنم و بعدها از آن در شستشوی آشپزخانه یا آبیاری گلها استفاده میکنم. یکی هم میگفت: من یک فلاسک در بالکن خانه روی نردهها گذاشتهام و با یک لوله آن را تا باغچه طبقه همکف ادامه دادهام. هر وقت شستشوی سبزی و میوه و... دارم آب را در فلاسک میریزم. آن آب به مرور از طریق شلنگ پای درختها میرود و درخت انجیرم بار میدهد. اینها تنها بخشی از ابتکارات است که میتواند در جلوگیری از هدررفت آب مؤثر باشد. بانوان پرچمداران نهضت صرفهجویی آب هستند، زیرا هم خودشان مصرفکننده اصل هستند و هم مقوله تربیت و یاد دادن صرفهجویی بر عهدهشان که البته هر دو مقوله مهم و دشوار است. میدانم جمع کردن آب سخت و زمانبر است. میدانم انتقال هر باره آب به همان فلاسک یا مکان جمع آب دشوار است، ولی یادمان باشد قطره قطره جمع میگردد. باید هر کسی اصلاح سبک زندگی را از خودش آغاز کند بدون اینکه آن را گردن دولت و مردم بیندازد. بدون اینکه بگوید آب مصرف میکنم پولش را میدهم.
کمی به فکر باشیم و بدون شعار دادنهای واهی و تقصیرها را گردن دیگری انداختن کمی مراعات آب را بکنیم.