یکی از کارهای مهم در نظمدهی به زندگی، توجه به فرصتها و وقتهایی است که در شبانهروز با آن مواجه هستیم. باید اوقات خودمان را با برنامهریزی پر کنیم وگرنه دیگران وقت ما را پر میکنند و ما وقتی متوجه میشویم که عمرمان تمام شده است. حضرت علی (ع) برای استفاده از فرصتها و اوقات میفرمایند: سزاوار است مؤمن را سه زمان باشد: زمانی که در آن با پروردگارش راز و نیاز کند، زمانی که هزینههای زندگی را تأمین کند و زمانی را به خوشیهای حلال و زیبا، اختصاص دهد.
توجه به کمترین لحظههای عمر
وقتی در زندگی دقت کنیم لحظات زیادی هرچند کم از دست ما میرود. در جاهای مختلف دقت در این اوقات و برنامهریزی برای این اوقات میتواند ما را به موفقیتهای خوبی برساند. هیچ لحظهای نباید از استفاده از عمر غافل شد. ابوریحان بیرونی آنی از اشتغالات علمی غفلت نکرد و دستش از تحریر و زبانش از تقریر و مغزش از فکر و چشمش از مطالعه فراغت نداشت. یکی از دوستان ابوریحان در حال احتضار بر وی وارد شد. آن حکیم علمدوست و تشنه معرفت مسئلهای ریاضی از وی پرسید. او گفت: در این حال چه جای سؤال است؟ حکیم گفت: وداع دنیا با علم به این مسئله بهتر است از وداع با جهل به آن. پاسخ سؤال را گفت و از نزد او خارج شد. در اثنای راه بود که ابوریحان از دنیا رفت.
نقل است: «شهید محمد شاهرخی سال چهارم ریاضی فیزیک بود. بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها، آن سال قرار بود برای اولین بار بعد از انقلاب، کنکور برگزار شود. کنکور دو مرحله ای، تستی و تشریحی بود. تعداد داوطلبان هم طبیعی بود که خیلی زیاد باشد. قبول شدن زیاد هم آسان نبود. محمد هم توی انجمن اسلامی فعالیت داشت. خبرنگار مجله آیندهسازان که مجله فرهنگی اتحادیه انجمنهای اسلامی بود و نیز عضو فعال تشکیلات حزب جمهوری اسلامی بود. علاوه بر اینها شبها هم میرفت بسیج و پست میداد. پدرم خیلی نگران درس او بودند. به او میگفتند من نمیبینم کتاب دستت بگیری. محمد خانه هم که میآمد یا مشغول مقالهنویسی برای نشریه دیواری توی دبیرستان بود یا در حال بازنویسی گزارش برای مجله و کلاً فعالیتهای غیردرسی. اما نمره هایش اصلاً کمتر از ۱۹ یا ۵/۱۹ نبود! یک بار از او پرسیدند محمد تو کی درس میخوانی؟ گفت اولاً سعی میکنم درسها را قبل از تدریس یک دور حتی تند، بخوانم تا بدانم قرار است چی درس بدهند. ثانیاً سر کلاس خوب گوش میکنم اگر اشکال داشتم همان جا میپرسم. ثالثاً زنگ تفریح که همه شروع به شلوغکاری میکنند من فوری تمرینها و تکالیف همان درس را حل میکنم. چون تازه درس داده اند هم بهتر حل میکنم هم دوره میشود و مطلب بهتر در ذهنم جا میافتد. من وقت درس خواندن ندارم و باید نمراتم هم خوب باشد تا بابا از من راضی باشند. همینطور هم بود. محمد اکثراً نفر اول کلاسشان بود و معلمها از او کاملاً راضی بودند. در کنکور همان سال در مرحله تستی و تشریحی با رتبه بسیار خوب قبول شد و در رشته مهندسی شیمی صنایع گاز، به دانشگاه صنعتی شریف راه یافت. در خط مقدم، هر وقت بیکار میشد یا نوبت نگهبانیاش میرسید برای کنکور میخواند.
یکی از رزمندگان با بیان خاطرهای میگوید: «در چهارراه امام رضا (ع) به چهره آشنایی برخوردم که انگار داشت چیزی میخواند. در حالی که هرچند دقیقه یک بار خمپارهای در همان حوالی منفجر میشد، نزدیکش رفتم. بعد از سلام و احوالپرسی کتاب را از دستش گرفتم ببینم چه چیز مهمی را در این اوضاع و احوال مطالعه میکند. دیدم کتاب زبان انگلیسی دوم راهنمایی است. به شوخی گفتم لابد فردا امتحان داری؟ گفت نه، از گردان جا ماندم و اینجا منتظرم تا آشنایی پیدا کنم و مرا به مقر راهنمایی کند. پرسیدم چطور شد در عملیات کتاب به همراه خودت آوردی؟ گفت هر کجا جای خواندن باشد، میخوانم. گفتم دیگر موقع عملیات، وقت خواندن نیست. گفت من خیلی وقتها را بیخودی از دست دادم. نمیخواهم بیش از این ضرر کنم. این دوستم که نامش محمد تقوی بود در مرحله بعدی عملیات به شهادت رسید. از این جهت است که حضرت علی (ع) میفرمایند: «عمرت همان (تعداد) شمارههای نفس تو است که بر آن مراقبی گمارده شده است تا آن را شمارش کند.»
اولویتبندی کارها
بعد از این که اهمیت اوقات را دانستیم باید برای اوقات خودمان برنامهریزی و تقسیمبندی کنیم. اولویتبندی در کارها میتواند به استفاده از اوقات کمک زیادی کند. کارهای روزانه ما یا از جنس کارهای مهم و فوری و ضروری یا کارهای نیمهضروری و یا امور عادی و معمولی و غیرمهم است. این سه قسم کارها باید در برنامهریزی مورد توجه قرار گیرد. از پرداختن به امور غیرضروری و عادی به خاطر امور ضروری نباید غافل شویم. کسانی که کارهای ضروری خود را رها و خود را مشغول کارهای غیرضروری کنند انسانهای بینظم و ناموفقی هستند و امور مهم زندگی خود را همیشه با تأخیر یا کوتاهی انجام میدهند. بدترین چیزی که آدمی وقت خود را صرف آن میسازد، کارهای اضافی است.
شهامت «نه» گفتن
یکی دیگر از کارهایی که باید هنگام برنامهریزی به آن دقت کنیم، قدرت نه گفتن به کسانی است که گاهی اوقات برخلاف برنامه ما کاری را بر ما تحمیل میکنند و آن کار آنان ضروری نیست. مثلاً برنامه درسی داری، اما شخصی بگوید بیا برویم ورزش. آنهم در وقتی است که شما موقع درس و برنامه درسیتان است. پس نباید به خاطر ملاحظه او برنامه خود را بههم بزنی بلکه با گشادهرویی بگو من برنامه دارم.
تفکر و چارهاندیشی قبل از هر کاری
گاهی اوقات همه زمینه و امکانات برای برنامهریزی و نظم در زندگی فراهم است، اما چگونگی استفاده از فرصتها برای برنامهریزی و نظمبخشی به کارها و حرکت در مسیر نظم نیاز به چارهاندیشی و تفکر و استفاده درست از امکانات موجود دارد. به طور مثال بعضی خود را مقید میکنند به نظم و برنامهریزی در صورت وجود شرایط خاص. به طور مثال در صورتی نظم در تحصیل را میتواند ادامه دهد که امکانات براساس خواستههای او فراهم باشد. در حالی که نباید به انتظار فراهم شدن امکانات نشست بلکه باید با حداقل امکانات بهترین استفادهها را از زمان و وقت برد.
سیدنعمتالله جزایری از شاگردان علامه مجلسی و محقق خوانسارى میگوید: ما در روشنایی ماه کتاب میخواندیم و من کتابهای «کافیه» و «شافیه» و الفیه ابن مالک را حفظ میکردم و شبهایی که روشنایی ماه نبود کتابهایی را که حفظ کرده بودم از حفظ تکرار میکردم. در تابستان گاهی تا اذان صبح مطالعه میکردم و بعد اذان میخوابیدم. آنگاه به تدریس میپرداختم... از این جهت است که به فرموده حضرت علی (ع) ظرافت و دقت در برنامهریزی بهتر از امکانات است.
یعنی انسان با دقت و برنامهریزی میتواند از امکانات به نحو شایسته استفاده و فرصتهای دیگری را برای خود فراهم کند.
یقیناً لازمه استفاده از امکانات حداقلی برای رسیدن به نتیجه، تفکر و اندیشیدن است. اندیشه بهترین راه برای چارهجویی در کارها است. چارهاندیشی حاصل اندیشیدن است. وقتی انسان، منظم، اهل چارهاندیشی و تفکر در پیشبرد برنامههای خود بود، برای او هیچ بنبستی وجود ندارد.