اگر به گناهی متهم شویم که انجام ندادهایم، احتمالاً اولین حسی که سراغمان میآید خشم و عصبانیت است. ما نمیتوانیم به بیعدالتی و بیانصافیای که در حق ما روا داشته شده، بیاعتنا باشیم یا خیلی منطقی و آرام با آن روبهرو شویم. به همین خاطر، خشممان را ابراز میکنیم، اما تحقیقات جدید نشان میدهد معمولاً دیگران وقتی خشم ما را میبینند، بهجای آنکه قانع شوند که بیگناهیم، آن را نشانهای از گناهکاری ما قلمداد میکنند. پس باید چه کار کنیم؟
بیشتر اوقات مردم برای قضاوتِ وضعیتهای پیچیده به سوگیریها و شمّ و احساس خود تکیه میکنند. لسلی جان در پژوهشی نشان میدهد که به اشتباه افتادن در قضاوت چقدر آسان است. چطور؟ همکارتان شما را متهم میکند به اینکه در جلسهای که با مشتری داشتهاید دروغ گفتهاید؛ شما عصبانی میشوید، چون دروغ نگفتهاید. اما طبق این پژوهش جدید، نشان دادن خشم بهترین راهِ اثبات بیگناهی نیست. لسلی کِی جان استاد مدرسه کسبوکار هاروارد است. او میگوید «این احتمال هست که مردم این خشمِ ابرازشده را، به اشتباه، نشانه گناهکاری تلقی کنند». جان و همکاران او- کاترین دیسِلز از دانشگاه تورنتو، گابریل آدامز از دانشگاه ویرجینیا و هالی هاو از دانشگاه دوک- طی مجموعه آزمایشهایی به این نتیجه رسیدند که خشم ممکن است باعث شود فرد، حتی اگر در واقع بیگناه باشد، گناهکار دانسته شود. خیلی از اوقات، وقتی کارمندی به خلافی متهم میشود، کسانی که مسئول ارزیابی وضعیت هستند شاید بر اساس سوگیریها و شمّ و احساس خود قضاوتی عجولانه کنند. این پژوهش نشان میدهد چه آسان است که، بر اساس احساساتی که دیگران بروز میدهند، در مورد خطاکار بودن یا نبودنشان دچار اشتباه شویم. چنین قضاوتهای نامنصفانهای میتواند عواقب ناگواری داشته باشد، یعنی بر موقعیت شغلی فرد متهم اثر بگذارد و حتی شاید منجر به از دست دادن شغل او شود. جان، دانشیار مدرسه کسبوکار هاروارد، میگوید: «ما بهعنوان دانشمندان علوم رفتاری طی بحثهایمان از خود میپرسیدیم چه فرآیندهای استدلالیِ معیوبی ممکن است منجر به زندانی شدن فردی بیگناه شود. البته که خشم افرادی که بهاشتباه متهم شدهاند کاملاً بهحق و منطقی است. اما این سؤال برایمان پیش آمد که آیا ممکن است نشان دادن خشم، به اشتباه، نشانهای از گناهکاری تفسیر شود؟» این گروه تحقیقاتی ابتدا دست به کار تحقیق در این موضوع شد که آیا مردم از خشمگین بودن گناهکاری را استنباط میکنند؟ بعد بررسی کردند که آیا نشان دادن خشم به گناهکاریِ واقعی ربطی دارد یا نه؟ نویسندگان مطالعات متعددی را برای آزمودن این سؤالات ترتیب دادند. آنها، در یک آزمایش، کلیپهایی را از برنامه تلویزیونی واقعنمای «قاضی فِیث» به شرکتکنندگان نشان دادند. این کلیپها در دادگاه میگذشتند و اتهامات متنوعی را تصویر میکردند، از جمله شکایت از همسایگان مشکوک، سَوانح شرکتهای باربری و رانندگان بیاحتیاط. شرکتکنندگان آزمایش با تماشای این کلیپها میسنجیدند که طرفین دعوی در دادگاه تلویزیونی چقدر عصبانی و چقدر گناهکارند و بر آن اساس به هر یک نمره میدادند. هرچه متهم را عصبانیتر میپنداشتند، باور میکردند که گناهکارتر است. این گروه پژوهشی، در آزمایشی دیگر، سناریوهایی خیالی را درباره مردی به نام نِیتِن به شرکتکنندگان دادند. در این سناریوها یا شریک زندگی نِیتِن او را به خیانت متهم میکرد یا یکی از همکاران به او انگ دزدی میزد. پژوهشگران در هر سناریو پاسخ نِیتِن را بهطور تصادفی گنجاندند. در یک حالت به شرکتکنندگان میگفتند نِیتِن اتهامی را که به او زده بودند با ملایمت رد کرد یا با شنیدن آن از کوره دررفت و با خشم فریاد زد.
میانگین نمره شرکتکنندگان به میزان گناهکاری نیتنِ خشمگین ۳/۶ از ۷ بود که نشانه محکوم کردن او بود، در حالی که نمره نِیتنِ خونسرد فقط ۹/۲ بود. در گام بعد، پژوهشگران بررسی کردند که آیا این درک و دریافت صحیح است یا نه؟ آیا فرد گناهکار خشمگینتر از فرد بیگناه است؟ به بیان دیگر، آیا خشم نشانه گناهکاری است؟ معلوم شد که پاسخ منفی است.
پژوهشگران برای رسیدن به پاسخ این سؤالات از مردم خواستند واقعهای را به یاد بیاورند که در آن متهم شدهاند، چه آن اتهام مربوط به تخلفی کوچک بوده باشد مثل دروغ گفتن، یا موضوعی جدی مثل ارتکاب جرم. سپس از آنها پرسیدند که در آن موقعیت چقدر خشمگین بودند و چقدر خشم خود را بروز دادند. شرکتکنندگان به خاطر آوردند که همواره وقتی به غلط متهم شدهاند، خشم بیشتری بروز دادهاند تا وقتی که واقعاً کار اشتباهی انجام دادهاند و به هر اندازه که اتهام جدیتر بوده، خشم آنها هم بیشتر شده و بسیاری گفتند چیزی که حسابی کفریشان میکرد این بود که غیرمنصفانه قضاوت شدهاند. این آزمایش هم شواهد بیشتری فراهم کرد در تأیید اینکه وقتی مردم خشم را نشانهای از گناهکاری میبینند، اغلب دارند نتیجهگیریهای زودهنگام و اشتباه میکنند. جان میگوید: «در واقع خشم بیشتر احتمال دارد نشانه بیگناهی باشد تا گناهکاری، چون به نظر میرسد ذاتاً آزاردهندهتر است که بابت کارِ نکرده متهم شوید، چون عنصر ناعادلانه بودن هم به ماجرا اضافه میشود.» پژوهشگران برای تأیید و اثبات بیشتر یافتههای خود آزمایشی طراحی کردند تا ببینند میتوانند خودشان در موقعیتی واقعی این احساس خشم از اتهام را برانگیزند یا نه. برای این کار تکلیفی نوشتاری به شرکتکنندگان دادند و به آنها گفتند اگر درست پاسخ دهند، پول دریافت خواهند کرد. تکلیف یا آسان بود، مثل بزرگ کردن حروف اول و آخر یک پاراگراف، یا سختتر، مثل پاککردن همه قیدهای پاراگراف. سپس در پایان آزمایش همه شرکتکنندگان را-صرفنظر از اینکه واقعاً تکلیف را درست انجام داده بودند یا نه- متهم کردند که تکلیف را نادرست انجام دادهاند. بعد پژوهشگران از شرکتکنندگان پرسیدند که با شنیدن این اتهام که تکلیفشان را درست انجام ندادهاند چقدر احساس خشم کردند و دریافتند کسانی که به غلط متهم شده بودند خشمگینتر از کسانی بودهاند که اتهامشان درست بوده. بر اساس نتایج این پژوهش، جان توصیه میکند که وقتی کسی نامنصفانه مقصّر دانسته میشود، بهتر است سعی کند آرامش خود را حفظ کند. البته که شاید ایده خونسرد ماندن در چنین موقعیتی سخت بهنظر برسد، بهخصوص برای کسی که قبلاً بیعدالتیِ به اشتباه متهم شدن را تجربه کرده است.
جان میگوید: «از پژوهش دیگری میدانیم که وقتی متهم شدهاید، خوب است که خودتان را متمایل به همکاری نشان دهید. خشم سیگنالِ متضادی به دیگران میدهد: اینکه دارید چیزی را پنهان میکنید». اگر اتهامی که به شما وارد شده شاید بهتر باشد که در پاسخ دادن به آن کمی فاصله بیندازید تا بتوانید وقتی آرامش خودتان را بازیافتهاید جواب بدهید.
نقل و تلخیص از: ترجمان
نوشته: مایکل بلَندینگ/ ترجمه: حسنی سهرابیفر
مرجع: هاروارد بیزنس اسکول ورکینگ نالج HBS