کد خبر: 1055678
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۰

مرد خشمگین که در جریان درگیری با دختر خاله‌اش مرد میانجی را به قتل رسانده‌بود، با جلب رضایت اولیای‌دم از مجازات قصاص فاصله گرفت.
به گزارش جوان، ۱۰‌بهمن‌سال‌۹۷، مردی مأموران پلیس تهران را از درگیری خونین در خیابان ماندلا با خبر کرد. با اعلام این خبر مأموران به محل حادثه اعزام شدند. اولین شواهد نشان می‌داد در آن درگیری مرد جوانی به نام همایون با ضربه چاقوی راننده یک پژو‌۲۰۶ کشته شده‌است و راننده پژو نیز بعد از حادثه گریخته است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، پلیس با رصد دوربین‌های مداربسته در محل حادثه موفق شد پلاک خودروی قاتل فراری را ثبت و آن را شناسایی کند. بعد از شناسایی خودرو همچنین مشخص شد خودروی مورد نظر به صورت وکالتی فروخته شده و صاحب آن قصد خروج از کشور را دارد. سرانجام با تلاش مأموران پلیس، قاتل فراری قبل از ترک خاک ایران در مرز باکو ردیابی و دستگیر شد.
ایرج ۳۰‌ساله به پلیس‌آگاهی تهران منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او در روند بازجویی‌ها با اقرار به جرمش گفت: «روز حادثه دنبال دختر خاله‌ام رفتم تا با هم در شهر گردش کنیم. بعد از ساعتی گشت و گذار کنار مغازه‌ای ایستادم تا خرید کنم. از ماشین پیاده‌شدم و بعد از خرید دوباره سوار شدم. وقتی روی صندلی نشستم دیدم دختر خاله‌ام با یک پسر جوان تماس تصویری گرفته و در حال صحبت است. با دیدن این تماس عصبانی شدم و از او درباره آن پسر سؤال کردم، اما دخترخاله‌ام طفره رفت و با هم بحثمان شد. همانطور که در ماشین با هم بحث می‌کردیم افرادی که از کنار ماشین رد می‌شدند صدای ما رو هم می‌شنیدند که درگیری بین ما بالا گرفت.»
متهم ادامه داد: «همان موقع چند پسر جلو آمدند و پرسیدند چرا با هم دعوا می‌کنید؟ به آن‌ها گفتم که دخترخاله‌ام هست و نباید دخالت کنند. آن‌ها دست بردار نبودند و فکر می‌کردند دروغ می‌گویم سپس از دخترخاله‌ام خواستند از ماشین پیاده شود. با رفتار آن‌ها بیشتر عصبانی شدم و از دخترخاله‌ام خواستم در ماشین بنشیند و خودم پیاده شدم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «من آن‌ها را ندیده بودم و نمی‌شناختم. از ماشین پیاده شدم تا فقط دوباره تذکر بدهم که دخالت نکنند، اما سه پسر جوان به من حمله کردند و مرا به شدت کتک زدند. چون تنها بودم مجبور شدم برای دفاع از خودم چاقوی آشپزخانه‌ای را که در ماشین داشتم بردارم. آن‌ها با دیدن چاقو باز مرا کتک زدند، این شد که به ناچار یک ضربه به همایون زدم و ناخواسته این ضربه به گردن او برخورد کرد و موجب مرگش شد.»
او درباره فروش وکالتی خودرو‌اش گفت: «بعد از این حادثه تصمیم گرفتم قبل از بازداشت از کشور خارج شوم به همین دلیل به آذربایجان رفتم تا قاچاقی از مرز باکو فرار کنم به همین دلیل مادرم ماشینم را وکالتی فروخت و قرار بود پول آن را برایم بفرستد که دستگیر شدم.»
با ثبت این اظهارات مادر متهم نیز بازداشت شد. او در بازجویی‌ها گفت: «من از ماجرا قتل اطلاعی نداشتم. وقتی اصرار ایرج را دیدم که قصد دارد از کشور خارج شود مقداری طلا‌های خودم و ماشین خودش را فروختم تا پسرم در کشور غریب بدون پول نباشد.»
بعد از این توضیحات، ایرج بعد از بازسازی صحنه جرم به اتهام قتل عمد راهی زندان شد و مادر وی نیز به اتهام معاونت در فراری دادن فرزندش با قرار وثیقه آزاد شد.
پرونده بعد از کامل شدن تحقیقات روی میز هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه به ریاست قاضی متین راسخ قرار گرفت.
حکم قصاص برای فرزند و تبرئه مادر
بعد از اعلام رسمیت جلسه، نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد. در ادامه مادر مقتول در حالی‌که اشک می‌ریخت، گفت: «بعد از فوت شوهرم، همایون تکیه گاه من و خواهرش بود. وقتی او را از دست دادیم دخترم از شدت ناراحتی به بیماری اعصاب و روان مبتلا شد و هنوز هم تحت درمان قرار دارد. من ۱۵‌سال کار کردم و با سختی زیاد فرزندانم را بزرگ کردم تا خوشبختی آن‌ها را ببینم، اما پسرم اینطور کشته شد و دخترم هم بیمار شد. برای متهم درخواست قصاص دارم او زندگی ام را به خاطر لحظه‌ای عصبانیت سیاه کرد.»
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش بار دیگر ماجرا شرح داد و گفت: «باور کنید قصد قتل نداشتم. وقتی آن‌ها به من حمله کردند برای دفاع از خودم دست به چاقو شدم. حالا پشیمانم و درخواست گذشت دارم.»
در پایان هیئت قضایی با توجه به اوراق پرونده، ایرج را به قصاص و مادر وی را از اتهام مساعدت در فراری دادن فرزندش تبرئه کرد.
رهایی از مرگ با پرداخت دیه
این حکم با اعتراض وکیل متهم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما از سوی قضات یکی از شعبات آن تأیید شد. با تأیید رأی صادره، متهم در آستانه مرگ قرار گرفت، اما توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای‌دم را جلب کند. با اعلام گذشت از سوی اولیای‌دم، پرونده این بار از جنبه عمومی جرم روی میز هیئت قضایی شعبه‌دهم دادگاه قرار گرفت.
در آن جلسه متهم در جایگاه ایستاد و در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید مقتول را از قبل نمی‌شناختم و با او هیچ خصومتی نداشتم. آن روز چند بار به آن‌ها تذکر دادم تا در بحث من و دختر خاله‌ام دخالت نکنند، اما گوششان بدهکار نبود. کار به درگیری کشید و من هم از شدت عصبانیت دست به چاقو شدم تا از خودم دفاع کنم.»
او در آخر گفت: «بعد از حکم قصاص هر روز در زندان کابوس مرگ می‌دیدم. هر بار مادرم به ملاقاتم می‌آمد التماس می‌کردم از مادر مقتول رضایت بگیرد. بالاخره تلاش خانواده‌ام نتیجه داد و اولیای‌دم راضی به گذشت شد. از دادگاه محترم تقاضا دارم مرا کمک کند تا هرچه زودتر آزاد شوم و بتوانم این روز‌های سخت را برای مادرم و خواهر بیمارم جبران کنم. اجازه دهید بقیه جوانی ام در زندان نگذرد.» هیئت قضایی بعد از ختم جلسه وارد شور شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار