کد خبر: 1055644
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۴۰۰ - ۱۶:۳۷
دکتر مجتبی لشکربلوکی نوشت: دانشجویان و دانش‌آموختگان علوم انسانی مرتب از زوایای مختلف در حال تحلیل هستند، یک‌بار وبر در میان است، یک‌بار پارسونز، بار دیگر فوکو و یک‌بار هابرماس یا دورکیم. از هر حادثه سیاسی، پدیده اجتماعی یا روند اقتصادی در ایران ده‌ها تحلیل بیرون می‌آید

دکتر مجتبی لشکربلوکی نوشت: دانشجویان و دانش‌آموختگان علوم انسانی مرتب از زوایای مختلف در حال تحلیل هستند، یک‌بار وبر در میان است، یک‌بار پارسونز، بار دیگر فوکو و یک‌بار هابرماس یا دورکیم. از هر حادثه سیاسی، پدیده اجتماعی یا روند اقتصادی در ایران ده‌ها تحلیل بیرون می‌آید. اما به هیچ سؤال موجود کشور واقعاً نمی‌توانند پاسخ بدهند. آن‌ها برای بیان درد‌ها زبان گویایی دارند، اما برای درمان، هیچ راهکار روشنی ارائه نمی‌دهند. جامعه دچار «فوران کلام‌های بی‌مصرف» است. خسته از مفاهیمی که معلوم نیست به چه دردی می‌خورند؟ در عین فوران، هیچ‌کس هیچ راهی نمی‌تواند نشان دهد. در جمع دوستان یا جمع‌های خانوادگی پیش‌آمده که شما از همه بهتر می‌توانید بگویید که چرا چنین شد، بعد می‌گویند خب حالا چه باید کرد؟ در اینجاست که با دیگران فرقی نمی‌کنید (برداشتی آزاد از نوشته دکتر غلامرضا کاشی، سیاست‌پژوه و جامعه‌شناس معاصر).
تحلیل و تجویز راهبردی
چه شد که ما دچار فوران کلام‌های بی‌مصرف شدیم؟ دیدگاه‌های زیادی در این مورد وجود دارد. به سه مورد از آن‌ها اشاره می‌کنم. نمی‌گویم که این دیدگاه‌ها درستند. بلکه فقط شما را به تأمل فرامی‌خوانم.
۱- نخوت علمی: از ابتدا کار دانشگاهی به‌عنوان یک کار شیک تعریف شد. آن‌ها نشستند در برج عاج و گفتند که دیگران به‌اندازه ما نمی‌دانند. آن‌هایی که در دولت و صنعت هستند باید بیایند و نزد ما زانو بزنند و علم بیاموزند. در صورتی که اشتباه بزرگ این بود که تجربه را بسیار کم‌اهمیت پنداشتند.
۲- واردات مسئله، صادرات مقاله: چرا پژوهش‌های ما به اندازه کافی به مسائل جاری مردم و موضوعات اصلی کشور نمی‌پردازند؟ چرا میلیارد‌ها تومانی که در دانشگاه‌ها به اساتید برای هدایت پروژه‌های کارشناسی ارشد و دکتری می‌دهند تقریباً هیچ مسئله اساسی را از کشور حل نمی‌کند؟ چون ما حتی برخی مسائل‌مان را هم از خارج وارد می‌کنیم. برای اینکه مقالات ما چاپ شود. می‌رویم روند‌های پژوهشی دنیا را بررسی می‌کنیم و سپس موضوعاتی را کار می‌کنیم که به مذاق آنان خوش بیاید و مقالات ما را چاپ کنند. تجارت خوبی است: واردات مسئله از خارج و صادرات مقاله به خارج. سرمان را هم بالا می‌گیریم که ما بالا‌ترین رشد علمی را در جهان داریم. یکی از فریب‌کارانه‌ترین، آمار‌ها همین است. خودمان هم باورمان شده است. هر ساله هزاران رساله ارشد و دکتری تدوین و دفاع می‌شوند. کدام‌یک توانسته‌اند برای بحران‌های پنج‌گانه ۱- بیکاری و بیکارگی، ۲- بی‌آبی، ۳- ازدواج (بحران جنسی)، ۴- بی‌صداقتی (دروغ) و ۵- نظام کشورداری و تدبیر یک گام ملموس و بلند بردارند؟
۳- علم بی‌ربط: شاید یک داستان طنز بهترین شیوه انتقال مطلب باشد. روزی یک ایرانی به چین می‌رود و رشته اژدهاکشی می‌خواند و به ایران برمی‌گردد. متوجه می‌شود که برای این رشته، بازار کار وجود ندارد. دانشگاهی برای این رشته ایجاد می‌کند و ۱۰۰ نفر پذیرش می‌کند. این ۱۰۰ نفر بعد از گرفتن مدرک لیسانس متوجه می‌شوند که بازار کاری برای این رشته وجود ندارد. این شخص به این نتیجه می‌رسد که دوباره این ۱۰۰ نفر را پذیرش کند و مدرک فوق‌لیسانس بدهد. دوباره وارد جامعه می‌شوند و باز هم بازار کار وجود ندارد. استاد محترم با فکری بکر مسئله را حل می‌کند: آن‌ها به‌عنوان استاد برای تدریس رشته اژدهاکشی در دانشگاه استخدام می‌شوند و این داستان همچنان ادامه پیدا می‌کند.
دکتر ناصر فکوهی معتقد است: «دانشگاه ما رو به نابودی و خودکشی آرام است و این نظام با انواع دارو‌های مسکن مانند مقالات آی. اس. آی و شرکت در کنگره‌های بین‌المللی خود را تسکین می‌دهد.»
چه می‌توان کرد؟
- شجاعانه اژدهاکشی را تعطیل کنیم. یعنی رشته‌هایی که بیکار (فارغ‌التحصیل مازاد بر تقاضای بازار کار) تولید می‌کند را متوقف کنیم.
- دروس دانشگاهی را از فیلتر کاربردی بودن برای دنیای امروز بگذرانیم. برخی از دروس ما طراحی شده ۴۰ سال پیش هستند.
- در همه رشته‌های دانشگاهی دروس تجویزی و طراحی را اضافه کنیم: حل مسئله، تفکر خلاق، سیاستگذاری و...
- معیار دروغین آی. اس. آی را کنار بگذاریم.
- مسائل خودمان را حل کنیم نه مسائل دیگران را. مسائل پایان‌نامه‌ها باید به تأیید بخش خصوصی یا دولتی برسد.
- معیار ارتقای اساتید را مسائل حل شده بگذاریم و نه مقالات چاپ شده.
- معیار استادی را صرف دانش آکادمیک ندانیم، اساتید کارکشته تجربی را نیز به رسمیت بشناسیم. صرف کلمه دکتری نشان‌دهنده دانش نیست.
شاید شما با هیچ‌یک از تجویز‌های بالا موافق نباشید. اشکالی ندارد. فقط همین مسئله را بپذیریم که ایران سرشار از مسئله‌هاست و در چنین موقعیت خطیری دانشگاه‌های ما باید بخشی از راه‌حل باشند و نه خود مسئله.
بر شانه تمام اساتیدم خاضعانه بوسه می‌زنم، اما باید واقعیت‌های تلخ را گفت و شنید و به اقدام برخاست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار