سرویس جامعه جوان آنلاین: درمانده و مضطرب پایش به خبرگزاری میرسد. بی تاب و مغموم روبرویم مینشیند و سرش را پایین انداخته و در غم نداری و خالی بودن دستش در تامین هزینه روزمره زندگی غوطه ور است.
چهره آفتاب سوخته و نحیف او حکایت از مردان زحمتکش جنوب است، اما آنچه دل میسوزاند و حال آدم را دگرگون میکند، دستان پر زخم و تاول زده اوست.
بله، این جوان ۳۰ ساله از بیماری ژنتیکی و خاص پوستی به نام «کیندلر» رنج میبرد؛ همان بیماری که حالا چندین سال است امانش را بریده و هر روز او را روانه مطب و بیمارستان پوست میکند.
بیماری آزار دهندهای که به گفته پزشکان باید به واسطه آسیب پذیر بودن در مقابل نور خورشید قید ماندن در گرمای جنوب کشور و استان خوزستان را بزند و برای اینکه از گزش و التهاب طاقت فرسای بیماری کمی در امان باشد در منطقهای با آب و هوای معتدل و خنک سکنی گزیند.
حالا این جوان مغموم در پی هزینههای کمر شکن بیماری پوستی خود پس از یکسال دستفروشی در تهران دچار وضعیت اقتصادی سخت و آزار دهندهای شده است؛ به طوری که بیش از دو ماه است که به دلیل عدم سرپناه و ناتوانی در پرداخت اجاره خانه چارهای جز زندگی در فضای باز مرقد امام راحل (ره) آن هم در گرمای طاقت فرسای تابستان ندارد و روزها و شبهای گرم تابستان را همراه با کودک دو ساله و همسر خود به سختی میگذراند!
این پدر دل شکسته و مضطرب هم غم بیماری دارد و هم نگران فرزند دو ساله خود در گرمای تابستان بدون داشتن سرپناه حداقلی است.
از او میخواهم از حال و روزش بیشتر بگوید. سرش را پایین انداخته و در حالی که اشک در چشمانش جمع میشود، میگوید: «از بدو تولد دچار این بیماری شدهام. بدنم زخم شده و تاول میزند؛ باید هر ۶ ماه یکبار بالون بزنم تا مشکل بلع غذا نداشته باشم؛ چراکه حفره گلویم تنگ شده و غذا خوردن برایم سخت میشود.»
لحن کلامش آکنده از اندوه و پریشان حالی است؛ روایت تلخ زندگیش را این طور ادامه میدهد: «تمام دار و ندارم را خرج درمان بیماریام کردهام. از سال ۸۰ چندیدن مرتبه در بیمارستان بستری شدهام. پزشکان میگویند به علت نوع بیماری پوستی که دارم باید در محیط تمیز زندگی کنم؛ البته این بیماری درمان شدنی نیست و باید مدام دارو استفاده کنم.
دستفروشی میکردم، اما با شیوع کرونا و نامساعد شدن کسب و کار دیگر سرمایه کار کردن ندارم.
اندکی سکوت کرده و با لحنی همراه با بغض میافزاید: «من همیشه با آبرو زندگی کرده ام و هیچ وقت با داشتن این بیماری کاسه گدایی بدست نگرفته ام و روی پای خود ایستادهام.».
اما اکنون شرایط سختی را میگذرانم؛ وقتی به فرزند خردسالم نگاه میکنم بسیار شرمنده و ناراحت میشوم که نمیتوانم غذایی تهیه کنم. مجبور هستم برای تامین غذا دستم را جلوی این و آن دراز کنم.
پدر و مادرم هم بیمار هستند و توانایی کمک به ما را ندارند. پزشکان میگویند به دلیل شرایط خاص بیماری ام باید روزانه دو بار حمام بروم و محیط زندگیم تمیز و بدور از خاک و آلودگی باشد؛ اما چطور با این وضعیتی که در پارک و ... میخوابم چنین شرایطی را فراهم کنم!
اکنون جوان خونگرم خوزستانی امیدش تنها به مردان و زنان این سرزمین است تا سفره سخاوتمندی و کَرم خود را مقابل این خانواده دردمند گسترانده و تن رنجور و روان مضطرب آنها را التیام بخشیده و با دستان گرم و پرمحبت خود کانون سرد و تاریک آنها را گرما و روشنی بخشند.
چشم به راه همنوعان مهربان و با مرامی است تا کودک معصوم او را که در حسرت شیرخشک بی تابی میکند بی نیاز کنند؛ گریههای مدام او دل والدین زجر کشیده اش را به درد نیاورد و پدر ناتوان و مستمند را بیش از این شرمسار خانواده خود نکند.
بیاییم بار دیگر نوعدوستی و شفقت خود را نشان دهیم و با کمک و یاری رساندن به این خانواده، لبخندی بر چهره درهم گرفته و پریشان آنها بنشانیم. هموطنان گرامی میتوانند کمکهای نقدی خود را به شماره کارت (۶۰۳۷۹۹۸۱۲۱۸۱۶۴۰۸ اکبری) واریز کنند.