مرد شیاد پس از شناسایی جویندگان کار آنها را به بهانه اینکه در مغازهاش برایشان شغل مناسبی در نظر گرفته با آبمیوه مسموم بیهوش و اموالشان را سرقت میکرد. متهم در نهایت با کارآگاه بازی پسرعمه و پسردایی که در دام او گرفتار شده بودند به دام افتاد.
به گزارش جوان، چندی قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید رهگذرانی در پارکی نزدیکی میدان امامخمینی پیکرهای و بیهوش دو پسر جوان را برای درمان به بیمارستان منتقل کردهاند.
با اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس برای بررسی موضوع به بیمارستان رفتند که دریافتند دو پسر جوان که پسرعمه و پسردایی هستند بر اثر مسمومیت دارویی بیهوش شده و پزشکان هم در تلاشند جان آنها را نجات دهند.
در حالی که تحقیقات پلیسی نشان میداد مرد ناشناسی داخل پارک پسرعمه و پسردایی را با آبمیوه مسموم بیهوش و اموالشان را سرقت کردهاست، تیم پزشکی به مأموران پلیس خبر دادند مصدومان که حامد و سروش نام دارند از مرگ نجات پیدا کرده و قادر به حرف زدن هستند.
بدین ترتیب مأموران دوباره راهی بیمارستان شدند و از حامد و سروش تحقیق کردند.
فروشندگی دردسرساز
حامد درباره حادثه گفت: چند سالی در فروشگاهی لوازم ورزشی فروشندگی میکردم که صاحبکارم مغازهاش را بست و من هم بیکار شدم. از طرفی هم پسرداییام که قبلاً در مغازه لوازم خانگی کار میکرد بیکار شدهبود و به همین خاطر هر روز صبح دو نفری با هم به داخل خیابان میآمدیم و دنبال کار میگشتیم. روز حادثه داخل ایستگاه متروی امامخمینی همراه پسر داییام بودم و من تلفنی با فردی که آگهی استخدام فروشندگی دادهبود، صحبت میکردم. مردی که لباس مرتبی هم پوشیده بود کنار ما ایستاده بود و به حرفهای من گوش میداد. وقتی تلفنم تمام شد او ابتدا از اینکه به حرفهای من گوش دادهبود، عذرخواهی کرد و بعد گفت متوجه شده که ما دنبال کار هستیم. مرد ناشناس گفت که مغازه بزرگ لوازم ورزشی دارد و اگر ما بخواهیم میتوانیم در مغازهاش کار کنم. وقتی حرفهای او را شنیدیم آنقدر خوشحال شدیم که در پوست خودم نمیگنجیدیم. سپس او از ما خواست به پارک برویم و ابتدا درباره شرایط کار با هم حرف بزنیم و در ادامه همراه او به مغازه او برویم. وی ادامه داد: همراه او به پارک رفتیم با هم درباره شرایط کار و دستمزد حرف میزدیم که سه تا آبمیوه از داخل کیفش بیرون آورد و یکی را خودش خورد و دو آبمیوه دیگر را هم به ما داد. تعارف کردیم، اما او اصرار کرد که گرفتیم و خوردیم، اما دقایقی بعد ناگهان سرمان گیج شد و وقتی به هوش آمدیم، دیدیم روی تخت بیمارستان هستیم. مرد ناشناس به بهانه کار، ما را فریب داد و بیهوش کرد و تلفن همراه، پولهایتوجیبی، کارتهای عابرمان و همه اموال گرانقیمتمان را سرقت کرد. ما در یک قدمی مرگ قرار گرفتهبودیم که رهگذرانی متوجه ما شدهبودند و ما را به بیمارستان منتقل کردند.
کارآگاه بازی شاکیان
با شکایت دو پسر جوان پرونده به دستور قاضی باقری دادیار، شعبهدوم دادسرای ویژه سرقت در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.
همزمان با ادامه تحقیقات مأموران پلیس با شکایتهای سریالی زیادی روبهرو شدند که بررسیها نشان میداد همه مالباختهها دنبال کار بودند که متهم به بهانه اینکه آنها را در مغازهاش استخدام میکند فریب داده و پس از اینکه آنها را با آبمیوه مسموم بیهوش و اموال آنها را سرقت کرده است. بدین ترتیب مأموران پلیس همچنان برای دستگیری متهم در تلاشند بودند تا اینکه چند روز پیش با خبر شدند متهم با کارآگاه بازی دو نفر از شاکیان که همان پسرعمه و پسردایی هستند در پارکی دستگیر شده است.
مأموران پلیس هنگام بازداشت متهم مقدار زیادی داروهای خوابآور و تعدادی آبمیوه مسموم از داخل کیف او کشف و سپس متهم را همراه شاکیان به اداره پلیس منتقل کردند.
حامد به مأموران گفت: وقتی مرد ناشناس من و پسر داییام را به بهانه کار فریب داد و همه دار و ندار ما را سرقت کرد، متوجه شدیم که متهم به این بهانه دست به سرقتهای سریالی میزند و پسران جوانی را که دنبال کار هستند فریب میدهد و آنها را بیهوش و اموالشان را سرقت میکند. ما در این حادثه تا یک قدمی مرگ رفته بودیم و احتمال میدادیم که در سرقتهای سریالی او، جان مالباختگان در خطر باشد و به همین خاطر تصمیم گرفتیم خودمان دنبال او بگردیم و دستگیرش کنیم. ما به روشهای پلیسی تمامی ایستگاههای مترو و پارکها و خیابانهای اطراف را هر روز زیرنظر میگرفتیم تا اینکه امروز متوجه شدیم سارق بدجنس همراه پسر جوانی داخل پارکی در حال حرف زدن است که بلافاصله بر بالای سرش حاضر شدیم و او را دستگیر کردیم.
متهم که مرد ۴۳سالهای به نام تیمور است در بازجوییها به سرقتهای سریالی اعتراف کرد و در ادامه به دستور قاضی پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت.
گفتگو با متهم
تیمور سابقه داری؟
بله، چند بار به اتهام درگیری و یک بار هم به اتهام سرقت دستگیر شدم.
از اول به همین شیوه سرقت میکردی؟
نه، اولینبار که دستگیر شدم به اتهام گوشی قاپی بود. آن زمان سراسیمه داخل خیابان به مردی مراجعه میکردم و مدعی میشدم که همسرم بیمار است و گوشیام را جا گذاشتهام و از او میخواستم گوشیاش را برای تماس ضروری به من بدهد که پس از گرفتن گوشی پا به فرار میگذاشتم.
چه شد که این بار شیوه بی هوشی را انتخاب کردی؟
واقعیتش وقتی از زندان آزاد شدم در شرکت پخش دارویی شروع به کار کردم و تصمیم گرفتم زندگی عادی داشتهباشم، اما خیلی زود اخراج شدم. از آنجایی که اطلاعاتی درباره داروهای بیهوش داشتم این شیوه را انتخاب کردم. چون مالباخته بیهوش میشد و راحتتر اموالش را سرقت میکردم.
درباره سرقتها توضیح بده.
من هر روز به ایستگاهها مترو و جاهای شلوغ میرفتم و به حرفهای افرادی که دنبال کار بودند گوش میدادم و بعد به آنها نزدیک میشدم و مدعی میشدم که مغازه بزرگ دارم و میتوانم آنها را مشغول به کار کنم. به این بهانه آنها را به پارکی میبردم و درباره شرایط کار با هم حرف میزدیم و بعد به بهانه اینکه تشنه شدهایم آبمیوه مسمومی که از قبل آماده داشتم به آنها میدادم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه به این زودی، اما کارآگاه بازی پسر عمه و پسردایی مرا در سرقتهای سریالیام ناکام گذاشت.