پیش از برگزاری انتخابات ۲۸ خرداد بسیاری از آنها که با دلایل مختلف با کمپین تحریمیها همصدا شده بودند، همراهی انتخابات شورای شهر با ریاستجمهوری را ترفندی میدانستند که موجب افزایش مشارکت خواهد شد، این در حالی است که حداقل، اعلام ریز آمار نامزدهای شورای شهر تهران نشان داد، تحلیل انتخابات به این سادگیها هم نیست و چه بسا اگر از آرای قومی در برخی مناطق گذر کنیم، در کلانشهر هایی، چون تهران این انتخابات ریاست جمهوری بود که موجب افزایش مشارکت در انتخابات شورای شهر نیز شده است. رفتار برخی از رأی دهندگان در تقریباً تمامی شعب اخذ رأی نیز به این استدلال کمک میکند. عمده رأیدهندگان افرادی را دیدهاند که هنگام نوشتن اسامی یا از روی لیست نصب شده بر روی دیوار، نام نامزدها را به صورت اتفاقی و از روی خوشایند اسم و فامیل یا شهرت مینوشتند یا از کسان دیگری تقاضای کمک میکردند تا لیستی در اختیارشان قرار دهند.
از سوی دیگر نتایج نیز نشان میدهد که حدود ۱۸۰۰ نامزد در تهران میزان رأیشان زیر ۱۰۰۰ و از این تعداد ۱۴۰۰ نفر زیر ۵۰۰ و حدود ۲۰۰ نفر زیر ۱۰۰ رأی و حتی برخی زیر ۵۰ رأی داشتهاند. این آمار نشان میدهد عمده افراد شرکتکننده به لیستهای منتشر شده اعتماد کردهاند و انتخاب دیگری جز آنچه در لیستها آمده، نداشتهاند و سعی نکردهاند چندان فرصتی برای بررسی و شناخت شخصی افراد بگذارند. مجموعه حرفهای زده شده به علاوه رأی دهندگانی که در برخی از مناطق صرفاً بر اساس قومیت و رفاقت به نامزدها رأی میدهند و نگاهی به اصل شایستگی برای کارآمدی شورا نداشته باشند، گویای این نکته مهم است که در مجموع، شوراهای شهر برای بسیاری از شهروندان حائز اهمیت چندانی نیست و به همین دلیل رأی دهندگان در انتخابات این نهاد، نسبت به سایر نهادهای انتخابی تلاشی برای شناسایی افراد و انتخاب اصلح نمیکنند و در نهایت اگر هم تصمیم به رأی بگیرند به لیستها اعتماد میکنند.
دلیل این امر شاید در مرحله نخست همپوشانی انتخابات ریاستجمهوری با شورای شهر باشد. در واقع اهمیت بالای انتخاب رئیسجمهور و تمرکز جریانات سیاسی و رسانهای بر آن، دیگر مجالی برای شوراهای شهر نمیگذارد؛ به خصوص آنکه تبلیغات شورای شهر تقریباً زمانی آغاز میشود که شور انتخابات ریاست جمهوری به نهایت حد خود رسیده و چشمها به نامزدهای ریاست جمهوری دوخته است.
از سوی دیگر میتوان بیاهمیتی شوراهای شهر در نزد مردم را از عملکرد شوراهای قبل به خصوص شورای شهر پنجم دانست. به عنوان مثال آنچه به جز انتخاب شهردار که تقریباً چند هفته اول تشکیل شورا را به خود اختصاص میدهد و در شورای قبل نیز با فراز و فرودها و ناکارآمدیهای بسیار انجام پذیرفت، از شورای شهر در ذهن عمده شهروندان تهرانی چیزی جز تغییر نام خیابانها و کوچهها وجود نداشته باشد و شاید خیلیها معتقد باشند به جای انتخاب شورای شهر بهتر آن است که شهردار را مستقیماً انتخاب کنند؛ ناکارآمدی این شورا در نتایج انتخابات هم ملموس است و موجب شده عدهای نیز که آگاهانه پای صندوق شورای شهر تهران آمدند بهگونهای رأی دهند که اختلاف آخرین نفر رأی آورده (نفر بیست و یکم) که از لیست جریان رقیب شورای فعلی بوده با اولین عضو لیست همسو با شورای گذشته (نفر سیوپنجم) آن هم با تبلیغات فراوان سران اصلاحات و تأکیدات مؤکد سید محمد خاتمی، قریب به ۲۲۰هزار رأی است؛ یعنی نهتنها ناکارآمدی اصلاحات در قوه مجریه نارضایتیهای فراوان ایجاد کرد و به قول یکی از متفکران این جریان موجب مرگ جریان اصلاحات شد بلکه در شورای شهر نیز بهرغم برخی زحمات، برآیند کارآمدی وجود ندارد و اصلاحات فاتحه شورای شهر را نیز خواند!
لذا با توجه به آنچه گذشت شورای شهر فعلی باید آگاهسازی افکار عمومی را از فعالیتها و وظایف شورا، در اولویت کاری خود قرار دهد و تمام سعی خود را به کار بندد تا جدیت کار این شورا و کارآمدی آن را جلوه دهد. همچنین بایستی در خصوص نحوه برگزاری انتخابات این شورا نیز فکری جدی کرد چرا که انتخابات نقطه ابتدایی نظارت و حضور مردم به عنوان پشتوانه کار این نهاد است و اگر ایرادات ساختاری رفع نشود این نقطه ابتدایی نمیتواند به درستی جا افتد.