کد خبر: 1051273
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۳
رحیم محمدی در کانال تلگرامی خود بریده‌ای از کتاب در دست تألیفِ «دانشگاه جهان کبیر؛ از شرق‌شناسی تا دانشگاه ایرانی» را به اشتراک گذاشت. در این بخش می‌خوانیم: تفکر از عناصر پنج‌گانه تکوین دانشگاه است. اهل توجّه کم و بیش می‌دانند مدتی است در فارسی روزمرّه ما کلماتی مانند تفکر و اندیشه و مشتقّات آن‌ها به وفور و به صورت بی‌پروا استفاده می‌شود و در رسانه‌ها و تعارفات و خطابه‌ها به شکل بی‌محابا و فریبنده تکرار می‌شود. مثلاً یک جمله کلیشه‌ای که در ستایش روشنفکران و نویسندگان و گویندگان به کار می‌رود این است که «فلانی متفکر است» و گاهی فراتر از این هم می‌روند و می‌گویند «فلانی از متفکران بزرگ است.»

رحیم محمدی در کانال تلگرامی خود بریده‌ای از کتاب در دست تألیفِ «دانشگاه جهان کبیر؛ از شرق‌شناسی تا دانشگاه ایرانی» را به اشتراک گذاشت. در این بخش می‌خوانیم: تفکر از عناصر پنج‌گانه تکوین دانشگاه است. اهل توجّه کم و بیش می‌دانند مدتی است در فارسی روزمرّه ما کلماتی مانند تفکر و اندیشه و مشتقّات آن‌ها به وفور و به صورت بی‌پروا استفاده می‌شود و در رسانه‌ها و تعارفات و خطابه‌ها به شکل بی‌محابا و فریبنده تکرار می‌شود. مثلاً یک جمله کلیشه‌ای که در ستایش روشنفکران و نویسندگان و گویندگان به کار می‌رود این است که «فلانی متفکر است» و گاهی فراتر از این هم می‌روند و می‌گویند «فلانی از متفکران بزرگ است.» وقتی چنین سخنان بی‌حسابی در میان گویشگران فارسی رایج است، معلوم می‌شود خبری از محتوا نیست، بلکه صورت‌گرایی و مناسک‌گرایی بر گفتار و رفتار ما غالب شده است. از این رو امروزه با وجود چنین ادبیات عامه‌پسندی، به سختی می‌توان سخن از «تفکر» گفت که خوانندگان منظور نویسنده را به روشنی بفهمند و سخن او را در معنای اصلی‌اش درک کنند؛ بنابراین چاره‌ای نداریم جز آنکه آهسته آهسته این امور مزاحم و پراستعمال را کنار بزنیم تا شاید به معنا یا مفهوم مورد نظر خویش نزدیک شویم و سخن خود را از آنجا آغاز کنیم و معانی مورد نظر را تصویر کنیم.
کلمه اندیشه در فارسی میانه و قدیم که با «سِگالش» و «سِگالیدن» مترادف بود، حامل نوعی ترس و خوفناکی هم بود. چنانکه سعدی گفته است: ترک عمل بگفتم و ایمن شدم زِ عُزلت- بی‌چیـز را نباشد اندیـشه از حرامی. اما در دوره کنونی این معنا از کلمه اندیشه زدوده شده است و فارسی‌زبانان امروزی چنان دریافتی ندارند و واژه اندیشه و اندیشمند را بی‌محابا و متهورانه صرفاً به معنی فکر کردن به کار می‌برند. اما گویا حق با گذشتگان بود که نوعی خوفناکی در معنای این واژه احساس کرده بودند. گویا در نظر گذشتگان اندیشه به معنی برانداختن پرده‌های جهل و نابینایی بود و اندیشمند وقتی از ظاهر امور به باطن آن‌ها حرکت می‌کرد و پرده‌ها را پاره می‌کرد و حقیقت و فرجام امور را مشاهده می‌کرد و به آینده نظر می‌کرد، خوف او را فرامی‌گرفت و می‌کوشید از ساحَت اندیشه خارج شود و به عقلِ روزمره و زندگی عادی بازگردد.
مسلماً این دریافت فارسی‌زبانان گذشته درست بود، گویا ساحَت اندیشه و تفکر همواره با ترس و اضطراب نیز همراه است و امروزیان که متهوّرانه خود و دیگران را اهل اندیشه و تفکر خطاب می‌کنند، چیزی از ماجرا‌های اندیشیدن نمی‌دانند و به ساحت آن راه نیافته‌اند و غافلانه دم از اندیشیدن و اندیشمندی می‌زنند.
در سنّت افلاطونی و نوافلاطونی هم تفکر و اندیشه نوعی شهودِ نظری بود که در اثر هم‌نشینی و هم‌سخنی عقلِ فیلسوف با جهان ایده‌ها و عالَم مُثُل ممکن می‌شد. این دریافت یونانی، فیلسوفان دوره اسلامی و قدمای ما را نیز متأثر ساخته بود و کسانی مانند فارابی و ابن‌سینا تفکر را نتیجه هم‌نشینی و هم‌سخنی عقلِ فیلسوف با «عقل فعّال» یا «عقل کلّ» که هر کدام شمّه‌ای از عقل الهی بودند، می‌دانستند. به عبارت دیگر عقل فیلسوف پس از تمرین‌ها و ریاضت‌های بسیار به عقل فعّال یا عقل کلّ نزدیک می‌شد و می‌توانست پیام‌ها و رَشَحاتی از آنجا دریافت کند. به عبارت دیگر تفکر کشفی بود که در روابط عقل الهی و انسانی اتفاق می‌افتاد و در این مناسبات بود که چیز‌هایی بر عقل انسانی مکشوف می‌شد و سپس در سخن و کلام فیلسوف به ظهور می‌رسید. اما این دریافت قدمایی از تفکر و اندیشه، نتوانست از آزمون مدرنیته سرفراز بیرون بیاید و به کلی به محاق رفت، جز آنکه امروزه در ایران و خاورمیانه به حربه‌ای برای تحقیر تجدد و ستیز با غرب تبدیل شده است و لفّاظان از آن برای مجادله استفاده می‌کنند. در واقع خصوصاً امانوئل کانت نشان داد که «عقل محض» و «خرد نابِ انسانی» مستقل از عالم غیب و لاهوت است و او تفکر را چونان حرکتِ استعلایی خرد نابِ انسانی توضیح داد و از آن پس سنت‌هایی نو در درک و توضیح عقل و تفکر آغاز شد.
حالا که بحث به اینجا رسید بهتر است این را هم تصریح کنم؛ ما امروزه اگر از استثنائات بگذریم هنوز در زندگی جدید خود، تجربه اندیشیدن و تفکر، نه در معنای قدیم و نه در معنای مدرن، نداشته‌ایم و خصوصاً با عقل مدرن هیچ اُلفت نگرفته‌ایم و امکان تفکر در حال خود و در چیستی و وضعیّت و مسئله‌های خود را اکتساب نکرده‌ایم و نتوانسته‌ایم سنّت تفکر مدرن خویش را بسازیم. در نتیجه ارتفاع اندیشیدن در جامعه ما از سقف شرق‌شناسی و منورالفکری و روشنفکری بالاتر نرفته است، از همین رو است که از دانشگاه ما در بهترین حالت کسی جز کارمند و کارشناس و روشنفکر و کنشگرِ سیاسی و روزنامه‌نگار بیرون نیامده است و دانشگاه ما هنوز نتوانسته «متفکرِ دانشگاهی» و «انسانِ دانشگاهی» بپرورد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار