سرویس تاریخ جوان آنلاین: یکی از بهانههای اصلی یهودیان صهیونیست [یهودیانی که هویت خود را بر مبنای قومیت تعریف میکنند، نه پیروی از دین حضرت موسی (ع)]برای اشغال کشور فلسطین و تشکیل کشور جعلی اسرائیل، مسئله «هولوکاست» و کشتار یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم بوده است. ادعایی که برای اثبات آن مقاله، گزارش و رمانهای زیادی نوشته و فیلم و سریالهای زیادی هم در غرب ساخته شد، اما حالا دیگر بیش از دو دهه است که تردیدهایی جدی، درباره رخداد ادعایی هولوکاست و ابعاد آن ایجاد شده و اساس آن زیر سؤال رفته است! شکی مهم که هویت اشغالگران فلسطین را با چالشی جدی مواجه کرده است. هم از این روی در مقال پی آمده و در آستانه فرارسیدن «روز قدس»، فرآیند زیر سؤال رفتن ادعای صهیونیستها دراینباره و چگونگی آن را مورد بازخوانی قرار دادهایم. امید آنکه تاریخپژوهان صهیونیسم و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
تاوان جهان اسلام برای هولوکاست
هولوکاست از دو واژه یونانی «Holos» به معنی همه و «Kaustos» به معنای سوزاندن و نابود کردن تشکیل شده است. در واقع «هولوکاست» در لغت، به معنای «همهسوزی» و در اصطلاح، به معنای نسلکشی به کار برده میشود. صهیونیستها، دهههاست که ادعا میکنند هیتلر و آلمانهای نازی به قصد نابودی یهودیان جهان و طی جنگ جهانی دوم، ۶ میلیون یهودی را کشتهاند! آنها مدعی هستند که آلمان هیتلری، با به اسارت گرفتن یهودیان اروپا طی سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ میلادی (۱۳۱۸ تا ۱۳۲۴ شمسی)، آنها را به اردوگاههای کار اجباری مانند اردوگاههای «آشویتس و ماینداک» فرستاده و مدتی پس از بیگاری، با فرستادن دسته جمعیشان به اتاقهایی شبیه حمام و با گازهای سمی، ابتدا خفهشان کرده و سپس اجسادشان را سوزانده است! (۱)
پس از اتمام جنگ جهانی دوم، دادگاهی در شهر نورنبرگ سوئیس، برای محاکمه سران آلمان نازی برپا شد. [محققان و پژوهشگران زیادی، آن را دادگاهی نمایشی میدانند]در این دادگاه، نقش اصلی را صهیونیستهایی بر عهده داشتند که بیشتر آنان از اعضای شرکتکننده در کنگره جهانی یهود بودند. ناحوم گلدمن، رئیس سازمان جهانی صهیونیسم، طی مصاحبهای گفته بود: «ایده برگزاری چنین دادگاهی، ابتکار تعداد معدودی یهودی بود که در کنگره شرکت داشتند!» در واقع بیشتر بازپرسان دادگاه نورنبرگ، از یهودیان آلمانی تشکیل میشدند که با شروع جنگ جهانی دوم، به امریکا مهاجرت کرده بودند. آنها توانستند در این دادگاه، با اعترافگیری همراه با شکنجه، ادعای کشتار ۶ میلیون یهودی توسط نازیها را به وسیله ابزارهای رسانهای که در اختیار داشتند، به مردم دنیا القا کنند! رسانههایی، چون خبرگزاری رویترز و خبرگزاری هاواس و نیز روزنامههایی، چون تایمز، اکسپرس، فیگارو، نیویورکتایمز و واشنگتن پست که همگی در انحصار یهودیان صهیونیست بودند، (۲) تا چهار دهه بعد، آنقدر این ادعاها را تکرار کردند، تا توانستند گزاره غیرقابلانکاری برای مردم جهان تولید کنند که براساس آن مردم دنیا باور کردند یهودیان مظلومترین مظلومان جهان هستند و برای جبران ظلمهایی که در حقشان شده است، جهان باید تاوان بپردازد و آن را جبران کند! البته در کمال تعجب، برمبنای همان ادعای کشتار ۶ میلیون نفر از یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم، نه کل جهان که تنها جهان اسلام تاوان داد! و زمینه برای تشکیل دولت یهود (نظریه تئودور هرتزل) و اشغال فلسطین فراهم شد.
ادعاهایی که زیر سؤال رفت!
اولینبار ویلیام کارل (فیلمساز) و آنت ویو اورکا (مورخ فرانسوی)، شروع به نوشتن مقالههایی انتقادی درباره هولوکاست کردند. آنها با ارزیابی و تحلیل عکسهایی که از جنگ جهانی دوم باقی مانده بود و نشان میداد تعدادی سرباز آلمانی در کنار اجسادی، آن هم نزدیک کورههای آتش ایستادهاند، این سؤال را مطرح کردند که اگر این افراد [یهودیها]به وسیله گازهای شیمیایی کشته شدهاند، چطور سربازان آلمانی بدون دستکش و ماسک، اجساد را به کورههای آدمسوزی انداختهاند، ولی خودشان به گازهای سمی آلوده نشدهاند؟
دیگر اینکه پرسیدند اگر جمعیت یهودیان اروپا طبق آمارهای قبل از جنگ، ۸ میلیون نفر بوده و در دوران جنگ حدود یک میلیون نفر از آنها به امریکا مهاجرت کردهاند و بعد از اتمام جنگ هم، یک میلیون یهودی از اروپا به فلسطین اشغالی کوچانده شدهاند، چطور امکان دارد که در سال ۱۹۷۰. م (۱۳۴۹. ش)، جمعیت یهودیان اروپا ۶ میلیون نفر باشد؟! آیا براساس ادعای برگزارکنندگان دادگاه نورنبرگ، آن معدود یهودیان باقی مانده بعد از جنگ- که تعدادشان در اروپا نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر بوده- میتوانستند با باروری بسیار بالا در طول ۲۵ سال، جمعیت خود را از ۴۰۰ هزار نفر به ۶ میلیون نفر برسانند؟
این سؤالات، تردیدهایی اساسی در صحت ادعاهای مطرح شده توسط صهیونیستها ایجاد کرد. به علاوه چاپ خاطرات کهنه سربازان آلمانی در نشریههای محلی آلمان، این نکته را یادآور شده که در میانه جنگ جهانی دوم، یعنی در سال ۱۹۴۲. م، شیوع دو بیماری همهگیر وبا و تیفوس در کشورهای تحتاشغال آلمان و در اردوگاههای اسرا، باعث مرگ تعداد زیادی از اسیران مسیحی و یهودی شد. دستور ارتش آلمان برای سوزاندن اجساد قربانیان بیماری تیفوس، در واقع راهحلی برای عدم انتقال بیماری به سایر اسرا بود! به این شکل کمکم تعداد شککنندگان به ادعای هولوکاست یهودیان، روزبهروز در اروپا زیادتر شد، فرآیندی که همچنان نیز تداوم دارد. (۳)
منکر هولوکاست، مجرمتر از منکر خدا!
از سال ۱۹۸۰. م (۱۳۵۹. ش)، سال به سال به تعداد کسانی که خود را «تجدیدنظرطلب» مینامیدند و با مقاله و کتابهایشان ادعاهای صهیونیستها را زیر سؤال میبردند، اضافه میشد! اتفاقی که قطعاً به مذاق صهیونیستها، خوش نمیآمد و عکسالعمل آنها را به دنبال داشت. به این شکل که صهیونیستها، شروع به تهمت زدن به تجدیدنظرطلبها در رسانههای مکتوب و تصویری خود کردند و با زدن انگ «یهودستیز»، سیاست منزوی کردن آنها را در پیش گرفتند. با این همه این تبلیغات وسیع، مانع از نوشته شدن مقالات و کتابهای جدید، علیه ادعاهای هولوکاستی صهیونیستها نشد! بنابراین با تحرک و نقشآفرینی مستقیم اسرائیل در سال ۱۹۸۶. م (۱۳۶۵. ش)، قانونی در فرانسه به تصویب رسید که بر طبق آن، هر کس را که به نحوی در واقعه هولوکاست شک ایجاد کند، مجرم اعلام میکرد! این قانون حتی تحقیق درباره هولوکاست را هم ممنوع اعلام کرده بود! به سرعت و بعد از فرانسه، کشورهای آلمان و اتریش و سپس بلژیک، سوئیس، اسپانیا و لیتوانی نیز طی چهار سال، این قانون را در مجالس خود به تصویب رساندند. به این ترتیب تجدیدنظرطلبان در اروپا، برای نوشتن علیه هولوکاست و عدم برائت از نوشتههای قبلی خود، مجرم شناخته شده و به زندان میافتادند و تعدادی از آنها مانند روژه گارودی و روبر فوریسون، مجبور میشدند برای خلاصی از زندان، جریمههای بسیار سنگینی به دولتهایشان (فرانسه و آلمان) بپردازند! (۴) این درحالی بود که در همین کشورها مدعی آزادی اندیشه و بیان، منکران خدا، دین و مقدسات مسیحیت، با آزادی کامل هر آنچه دوست دارند، بر زبان میآورند و مینویسند، بدون اینکه قانون آنها را مجرم بداند!
آلاحمد و پیشگامی در انکار هولوکاست
بعد از اشغال رسمی فلسطین توسط صهیونیستها و تصویب تشکیل کشور جعلی اسرائیل در سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸. م (۱۳۲۷. ش)، علما و روحانیون ایران در کنار علمای سایر کشورهای اسلامی، علیه این اشغالگری موضع گرفتند. در رأس این علما و روحانیون، آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و شهید سیدمجتبی نواب صفوی، رهبر جمعیت فدائیان اسلام قرار داشتند. این علما و روحانیون با صدور بیانیه، برپایی اجتماعات اعتراضی و سخنرانی از فلسطینیان حمایت کرده و علیه اشغالگری صهیونیستها شوریدند! (۵) البته قاعدتاً از آنجا که علما و روحانیون از مسائل تاریخی مربوط به ادعای هولوکاستی صهیونیستها اطلاع دقیق و چندانی نداشتند، درباره آن، موضعی هم اتخاذ نکردند و تنها به محکومیت اشغالگری آنها پرداختند. میشود گفت اولین ایرانی که قبل از افشاگری تجدیدنظرطلبان اروپایی، واقعه هولوکاست را انکار کرد، زندهیاد جلالآل احمد بود. او در سفر به اسرائیل به همراه گروهی از اصحاب قلم و روشنفکران همدوره خودش در سال ۱۳۴۱. ش، خیلی زودتر از کسانی مانند ویلیام کارل فرانسوی فوریسون آلمانی به ادعاهای هولوکاستی صهیونیستها خدشه وارد کرد و آن را زیر سؤال برد. آلاحمد رسماً آن روی سکه این مظلومنمایی را فاشیسم نامید و در کتابش نوشت: «نکته دیگر اینکه، من گرچه در این شهیدنمایی از حد گذشته یهودیان به خاطر آن کشتار جنگ، آن طرف سکه فاشیسم [را]میبینم... راستش را بخواهی صهیونیسم است که خطرناک است؛ چراکه پشت سکه نازیسم و فاشیسم است و به همان طریقه عمل میکند. یک «هاگانا» (سازمان شبه نظامی و تروریستی صهیونیستها که در سال ۱۹۲۱ میلادی تشکیل شد و با خشونت و کشتار، فلسطینیها را از زمین هایشان بیرون میکرد) برای من با دستههای اساس هیچ فرقی ندارد.» (۶)
یهودیانی که فریب صهیونیستها را نخوردند
جالب است که از همان ابتدای تشکیل کشور اسرائیل و روند کوچاندن یهودیان از سرتاسر جهان به فلسطین اشغالی، برخی یهودیان که فطرت پاکی داشتند، عملکرد همکیشان صهیونیست خود را محکوم میکردند. مثلاً مریم فیروز (مریم فرمانفرماییان و همسر نورالدین کیانوری، رهبر سابق حزب توده) در کتاب خاطراتش در دورهای که در آلمان شرقی زندگی میکرده، از یک خانم یهودی ضدصهیونیست به نام «لئا گروندیش» یاد میکند. مریم فیروز با او دوست میشود و، چون خانم گروندیش معلم نقاشی هم بوده، شروع به یاد گرفتن نقاشی از او میکند. فیروز از اینکه «لئا» بعد از جنگ جهانی دوم، به فلسطین اشغالی [اسرائیل]رفته بوده، اما بعد از چند سال زندگی در اسرائیل، دوباره به آلمان برگشته بوده، شگفت زده شده و سؤالاتی از او درباره این موضوع میپرسد، از جمله این سؤال: «از لئا سؤال کردم رفتار اینها [اسرائیلی ها]با اعراب چگونه بود؟ او اظهار داشت همان رفتاری که هیتلر با یهودیها کرد، اسرائیلیها با اعراب، همان رفتار را داشتند و هیچ فرقی نداشت! وقتی فشار و شکنجه مردم عرب و رفتار بردهوار با آنها را از سوی اسرائیلیها میدیدم، ماندن در آن کشور برایم تحملناپذیر بود!» (۷)
البته گروندیش، تنها یهودیای نبوده که مخالفت علنی خود را با جنایات صهیونیستها ابراز میکرده، بلکه یهودیانی حتی در خاک فلسطین اشغالی هم، موضعی مانند گروندیش داشته و همچنان دارند. مثلاً «اسرائیل شاهاک»، نام استاد دانشگاه و نویسندهای یهودی و لهستانیالاصل بود که در سرزمینهای اشغالی زندگی میکرد. او دکتری شیمی داشت و رئیس جامعه حقوق بشر و شهروندان اسرائیل بود. شاهاک از منتقدان واقعی صهیونیسم، در خود جغرافیا و قلمروی اسرائیل بود. به همین دلیل هم صهیونیستها، نفرت شدیدی از او داشتند و در رسانهها، القاب بسیار زشتی به او میدادند! حتی در برههای از زمان، خبر مرگش را اعلام کردند! درحالیکه او زنده و سالم، در سفر امریکا به سر میبرد! خلاصه دولت اسرائیل به خاطر انتقادات او از صهیونیسم و دفاعش از حقوق فلسطینیها، تا سال ۲۰۰۱ میلادی برابر با ۱۳۸۰. ش -که به خاطر ابتلا به بیماری دیابت فوت شد- هرگونه محدودیتی برای او به وجود آورد! شاهاک در کتابش «دولت نژادپرست اسرائیل» که در دهه ۹۰ میلادی چاپ شد، علاوه بر شرح جنایات اعضای گروه هاگانا علیه فلسطینیها طی یک دهه، مطالب جالبی درباره وضعیت بغرنجی که صهیونیستها برای ۲۲۰ دختر و زن اسرائیلی تازه مسلمان شده ایجاد کرده بودند، مینویسد. (۸) این یعنی حتی در خود فلسطین اشغالی و در میان صهیونیستها هم، زنان و مردان حقطلبی پیدا میشوند که پس از مواجهه با حقیقت آن را پذیرفته، اسلام را انتخاب کرده و مسلمان شدهاند و همچنان میشوند. این مسئله به دلیل افزایش مضاعف خویش، اسباب نگرانی صهیونیستها شده است.
روند نقد افسانه هولوکاست در ایران
با اینکه نظام جمهوری اسلامی و در رأس آن بنیانگذار کبیر آن یعنی حضرت امام خمینی (ره)، از بزرگترین حامیان فلسطین و از سرسختترین مخالفان رژیمصهیونیستی محسوب میشوند، ولی تا ابتدای دهه ۷۰ شمسی، بیشتر ایرانیان اطلاعات بسیار کمی درباره چگونگی زیر سؤال رفتن ادعای هولوکاستی صهیونیستها داشتند، اما در طی دهه ۷۰ و با ترجمه کتاب و مقالات تجدیدنظرطلبان غربی به فارسی و مهمتر از آن درج اخبار مربوط به زندانی شدن محققان برجستهای، چون روژه گارودی به خاطر انتقاد از هولوکاست در رسانهها، ایرانیان تا حدودی نسبت به دروغهای صهیونیستها درباره کشتار وسیع یهودیان در جنگ جهانی دوم، آگاهی پیدا کردند.
با روی کار آمدن دولت نهم در دهه ۸۰ و سؤال مهم رئیسجمهور آن دولت از دولتهای غربی درباره هولوکاست، حساسیت زیادی روی این موضوع در ایران و جهان اسلام ایجاد شد! آن دو سؤال این بود:
۱- اگر ادعاهای شما درست است و چنین کشتار سازمان یافتهای برای از بین بردن یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده، چرا اجازه تحقیق درباره این موضوع به پژوهشگران مستقل داده نمیشود؟
۲- بر فرض قبول چنین کشتار وسیعی توسط نازیها علیه یهودیان، چرا باید مردم فلسطین تاوان آن جنایت را بدهند؟ و سرزمین شان اشغال و اموالشان غارت شود؟ چرا آنها مثلاً در جایی مانند اروپا اسکان داده نمیشوند؟
همچنین به دلیل تأکید چندباره رهبرمعظم انقلاب بر اصطلاح «افسانه هولوکاست»، نظر سایر مسلمانان جهان و حتی رسانههای مستقل شرقی و غربی به این مسئله بیشتر جلب شد و مسئله ابعادی جهانی و بینالمللی یافت
و کلام آخر
با تلاشی که نظام جمهوری اسلامی ایران و پژوهشگران حقیقتجو و مستقل جهان کردهاند، افراد بسیاری در کل دنیا و از جمله در خود کشورهای غربی، نسبت به علت اصلی از مجموعه دلایل تشکیل کشور اسرائیل، به شک و شبهه افتادهاند! در مقابل، انعکاس اخبار جنایات و کشتار اسرائیل علیه مردم بیگناه و مظلوم فلسطین، موجب شده در سراسر جهان و از جمله کشورهای غربی، بسیاری از مردم حامی فلسطینیان شوند و نسبت به اشغالگری صهیونیستها، معترض باشند. اتفاقی که روزبهروز، هویت صهیونیستها را بیشتر زیر سؤال میبرد و مشروعیتشان را در اشغالگری و غصب زمین و اموال فلسطینیها از بین میبرد! آنچنان که رهبرمعظم انقلاب اسلامی در چهارمین کنفرانس حمایت از مردم فلسطین در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۸۷. ش فرمودند: «عدم تحمل رسانههای غربی و صهیونیستی و دولتهای حامی صهیونیسم در برابر حتی طرح سؤال و تحقیق درباره هولوکاست که بهانه غصب فلسطین بود، یکی از نشانههای این تزلزل و ابهام است. اکنون وضع رژیمصهیونیستی از همیشه تاریخ سیاه خود در افکار عمومی جهان بدتر و پرسش از دلیل پیدایش آن جدیتر است. اعتراض بیسابقه و خودجوش جهانی از شرق آسیا تا امریکای لاتین علیه آن رژیم و تظاهرات مردمی در ۱۲۰ کشور جهان و از جمله در اروپا و در انگلیس که خاستگاه اصلی این شجره خبیثه بود و دفاع آنان از مقاومت اسلامی غزه و از مقاومت اسلامی لبنان در جنگ ۳۳ روزه نشان میدهد که یک مقاومت جهانی علیه صهیونیسم پدید آمده که در ۶۰ سال گذشته هرگز تا این حد، جدی و حجیم نبوده است. میتوان گفت مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین توانسته است وجدان جهانی را بیدار کند.»
پینوشتها
۱- صفاتاج، مجید، «دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل»، جلد ۶، ص ۸۳۳،
۲- سیدعبدالرحمان الرفاعی، فؤاد، «نفوذ صهیونیسم بر رسانههای خبری و سازمانهای بینالمللی»، انتشارات کیهان، چاپ ۱۳۷۷. ش، صفحات ۱۶ تا ۲۵ و ۳۳ تا ۴۴،
۳- فوریسون، روبر، «اتاقهای گاز در جنگ دوم جهانی؛ واقعیت یا افسانه؟» - با مقدمه نوام چامسکی- ترجمه سیدابوالفرید ضیاءالدینی، نشر مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاءاندیشه، چاپ اول ۱۳۸۱. ش، صفحات ۹ تا ۱۵ و ۶۵،
۴- حلاج نیشابوری، محسن، مقاله «شناخت غرب و پیدایش صهیونیسم»، روزنامه کیهان، شماره ۱۸۶۹۸، مورخ ۱۶ آذر ۱۳۸۶. ش
۵- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب «ایران اسلامی در برابر صهیونیسم»؛ نوشته سیدجلالالدین مدنی، انتشارات سروش، چاپ ۱۳۶۲. ش
۶- آلاحمد، جلال، «سفر به ولایت عزرائیل»، انتشارات فردوسی، چاپ پنجم ۱۳۸۴. ش، صفحات ۵۸ و ۹۸ و ۹۹،
۷- مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، «خاطرات مریم فیروز»، انتشارات اطلاعات، چاپ سوم ۱۳۸۷. ش، ص ۱۵۰،
۸- شاهاک، اسرائیل، «دولت نژادپرست اسرائیل»، ترجمه دکتر امانالله ترجمان، انتشارات پرشکوه، چاپ اول ۱۳۸۰. ش، ص ۷۲ و ۷۳