کد خبر: 1046442
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۲:۴۹
محمدصادق فقفوری
«دائم‌الفکر»، «دائم‌الدغدغه»، «ناشر فکر»، «هدایتگر»، «با طمأنینه و آرامش»، «مسئولیت‌شناس» و «تکلیف‌گرا»؛ این‌ها چکیده خصایص معلمی از زبان رهبر انقلاب است. در عمل، اما چه اتفاقی افتاده‌است؟

قاطبه معلمان ما دائم در حال فکر هستند و دائم دغدغه هم دارند، اما فکر و دغدغه معیشت. طمأنینه و آرامش در بین بیشتر معلمان ایرانی فدای اضطراب و تشویش‌های گوناگونی شده‌است. غالباً نوبت به مسئولیت‌شناسی و تکلیف‌گرایی خالصِ راهنمایان نسل‌های آینده ایرانی نیز نمی‌رسد، چون گسترانیدن این‌ها در همه حال فراغت بال می‌خواهد و خیال آسوده؛ گاهی مصلحت جای تکلیف را می‌گیرد و مسئولیت‌شناسی ذیل رفع حاجات روزمره و فوری تعریف می‌شود: در فضل تقدم و تقدم فضل همه این خصایص معلمی نه کسی شکی دارد و نه به آن لااقل روی کاغذ ان‌قلتی وارد می‌کند، اما فاصله آنچه در عمل هست با آنچه باید باشد هم بر کسی پوشیده نیست. بروز و ظهور همین ویژگی‌ها است که نام یک معلم را مانند شهید مطهری در تاریخ ماندگار می‌کند.

نه‌تن‌ها در ایران، که در همه جهان، پیشرفت مرهون معلم است. معلم را «افسر سپاه پیشرفت» دانستن، نه تحلیل خاصی می‌خواهد و نه نیاز به راستی‌آزمایی پیچیده‌ای دارد: همه رؤسای جمهور، وزرا، وکلا، مهندسان، پزشکان، دبیران، مدیران، سفیران، کارگران، پیشه‌وران، کشاورزان، دامداران و صنعتگران موفق و اثرگذار از صدقه سری معلمان به جایی رسیده‌اند و البته برعکس، همه این‌ها اگر ناموفق بوده‌اند، خوب آموزش داده نشده‌اند. پرپیداست که معلم افسر سپاه پیشرفت است، چون پیشرفت چیزی جز تشریک مساعی همه اقشار یک جامعه نیست و اقشار یک جامعه زمانی می‌توانند مفید و پیشرفت‌زا باشند که معلمان آن‌ها را خوب آموزش داده‌باشند. آموزش بد، تعلیم و تربیت نادرست و معلمی غیراصولی، پیشرفت‌سوز است و تباه‌کننده نسل. با این همه، عبارت مهم «معلم افسر سپاه پیشرفت» است به فراموشی سپرده شده و نیاز به تکرار و انذار همه‌روزه دارد.

پیشرفته‌ترین کشور‌ها با درک درست از جایگاه معلمی، شأنی فراخور و قابل‌اعتنا به معلمان بخشیده‌اند؛ هم از حیث مادی و هم از لحاظ معنوی و اجتماعی. شوربختانه باید نوشت در ایرانِ ما برعکس است؛ معلمی گزینه آخر و با کمی مسامحه ناچارترین انتخاب است، چون معلمی در کشور ما یعنی تنگی معیشت، مشقت زیاد و سر و کله زدنِ بدون مابه‌ازا با بچه‌ها! همه می‌دانند که در کلانشهر‌ها و حالا دیگر حتی در شهر‌ها با حقوق معلمی نمی‌شود امرار معاش کرد و معلمان شغل دوم و سوم هم دارند. همه هم می‌دانند، از مسئول و وزیر مربوطه گرفته تا خود معلم و دانش‌آموز که جمع بین شغل دوم و معلمی محال است؛ معلمی یک شغل شبانه‌روزی است. شغل دوم معلم روی دیگری دارد که مترادف با این‌ها است؛ آموزش بدون مطالعه، آموزش با خستگی و کسالت، آموزش فارغ از تربیت و آموزش برای پول. در چنین وضعیتی، انتظار حصول پیشرفت، نابجاترین انتظار است.

جفای دولت‌های مختلف در حق معلم و معلمی و در نتیجه جفا در حق نسل‌های ایرانی، از بس زیاد است، نوشتنی نیست. ریل فعلی معلمی، قطار پیشرفت ایرانی را به سرمنزل مقصود نمی‌رساند. دولت‌ها باید برنامه‌ای همه جانبه و شفاف در رابطه با معلمی ارائه کنند و با نظارت مداوم و گزارش دوره‌ای منظم، تحقق برنامه‌ها را پیگیری کنند. در عصر پیش‌رو، معلمی سنگین‌تر از قبل شده‌است. دیگر زمان سطل انگاشتن ذهن و پر کردن حافظه‌ها به سر آمده، عصر شعله‌ور کردن ذهن‌ها و جان‌ها است، با تعلیم پرسشگری، جسارت، انتقاد و خط‌شکنی. ویلیام باتلر ییتس، شاعر ایرلندی اینگونه سروده‌است: آموزشْ پُر کردن ظرف نیست، برافروختن آتش است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار