سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: باور کنید یا نه، اهمالکاری را اینترنت به وجود نیاورده است. مردم از دوران تمدنهای باستانی بهطور روزمره با تردید دست و پنجه نرم کردهاند. هزیود، شاعر یونانی، حدود ۸۰۰ سال پیش از میلاد هشدار میدهد که «مبادا کار خود را به فردا و پسفردا موکول کنید.» سیسرو، کنسول رومی، اهمالکاری در انجام کارها را «نفرتانگیز» میداند و اینها فقط چند مثال از تاریخ مکتوب است. تا آنجا که ما میدانیم، دایناسورها هم دیدند که شهابسنگ دارد میآید، ولی دوباره سرگرم شکار و بخور بخور شدند.
از روزگار سیسرو تاکنون بر ما کاملاً روشن شده است که اهمالکاری صرفاً نفرتانگیز نیست، بلکه کاملاً زیانبار است. در آزمایشات تحقیقاتی، کسانی که اهمالکاری میکنند، دارای سطح استرس بالاتر و احساس خوشبختی کمتری هستند. در جهان واقعی، اهمالکاری نامطلوب اغلب با پسانداز بازنشستگی ناکافی و از دستدادن نوبتهای پزشکی همراه است.
در ۲۰ سال گذشته، رفتار عجیب اهمالکاری با موجی از پژوهشهای تجربی مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهشگران روانشناسی اکنون دریافتهاند که اهمالکاری بسیار بیش از آن است که صرفاً چیزی را تا فردا به تعویق بیندازید. اهمالکاری حقیقی نقصی پیچیده در خودنظمدهی است: طبق تعریف متخصصان، اهمالکاری یعنی تعویق ارادی کاری مهم که قصد انجامش را داریم، با وجود آنکه میدانیم در نتیجه این تعویق زیان خواهیم دید. درکی ضعیف از زمان میتواند مسئله را تشدید کند، اما به نظر میرسد ناتوانی در تسلط بر احساسات دقیقاً اساس فرافکنی باشد.
جوزف فراری، پژوهشگر و استاد روانشناسی میگوید: «من دریافتهام که اگرچه همه ممکن است اهمالکاری کنند، اما همه اهمالکار نیستند.» او یکی از پیشگامان پژوهشهای مدرن درباره این موضوع است و پژوهشهای او نشان میدهد که حدود ۲۰ درصد مردم ممکن است اهمالکاران همیشگی باشند.
او میگوید: «این موضوع واقعاً هیچ ربطی به مدیریت زمان ندارد. من همیشه به مردم میگویم که وقتی به کسی که اهمالکار همیشگی است، میگویید همین الان انجامش بده، مانند آن است که به آدمی با افسردگی شدید بگویید شاد باش.»
یک تصور غلط بزرگ درباره اهمالکاری این است که این رفتار، در بدترین حالت، عادتی بیزیان و حتی شاید، در بهترین حالت، عادتی سودمند است. مدافعان اهمالکاری اغلب میگویند مادامیکه کاری نهایتاً انجام میشود، مهم نیست چه زمانی انجام میشود. جان پری، فیلسوف دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب «هنر اهمالکاری» استدلال میکند که مردم میتوانند بهنحوی سودمند دستدست کنند و با تغییر آرایش فهرست کارهایی که باید انجام دهند، همیشه در حال انجام چیزی باارزش باشند. روانشناسان با این دیدگاه مشکلی جدی دارند. طبق استدلال آنها، این دیدگاه رفتارهای سودمند و پیشگیرانه نظیر تأمل کردن (که میکوشد مسئلهای را حل کند) یا اولویتبندی را (که مجموعهای از مسائل را سازماندهی میکند) با عادت زیانبار و محکوم به شکست اهمالکاری واقعی در هم میآمیزد. اگر پیشرفت در انجام کاری بتواند اشکال مختلفی داشته باشد، اهمالکاری نبود پیشرفت است.
فراری میگوید: «اگر من یک دوجین کار برای انجام داشته باشم، واضح است که شمارههای ۱۰، ۱۱ و ۱۲ باید منتظر بمانند. اهمالکار واقعی آن ۱۲ کار را پیشرو دارد، شاید یک یا دو تا از آنها را انجام میدهد، سپس فهرست را بازنویسی میکند، بعد آن را در جایی دیگر میگذارد، سپس کپی دیگری از آن میگیرد. این اهمالکاری است. این چیز متفاوتی است.»
اهمالکاران فقط یک نوع خاص نیستند، بلکه در طول سالها تحقیق، چندین تصور کلی درباره آنها پدیدار شده است. اهمالکاران همیشگی، همواره برای انجام کارهایشان مشکل دارند، درحالیکه اهمالکاران موضعی براساس خود کارها آنها را به تأخیر میاندازند. فردی که تسلط کمی روی خودش دارد و دستخوش گرایش شدیدی برای پیروی از امیال آنی است، وقتی با کاری ناخوشایند روبهرو میشود، توفان کامل اهمالکاری رخ میدهد. اغلب اهمالکاران گرایشی به تباهکردن کوششهایشان بروز میدهند، اما ممکن است از حالتی منفی (برای مثال، ترس از شکست یا کمالگرایی) یا از حالتی مثبت (لذت وسوسه) به این نقطه برسند. رویهمرفته، این ویژگیها موجب شده است تا پژوهشگران اهمالکاری را نوعی شکست «اساسی» در تسلط بر نفس بنامند.
در کل، مردم از اشتباهات خود میآموزند و رویکردشان به مسائل بهخصوصی را بازنگری میکنند. برای اهمالکاران همیشگی، به نظر میرسد این حلقه بازخورد هیچگاه کار نمیکند. آسیب حاصل از تأخیر به آنها نمیآموزد که دفعه بعد زودتر دست به کار شوند. به نظر میرسد تبیین این پارادوکس رفتاری در مؤلفه احساسی اهمالکاری نهفته است. بهطرزی طنزآمیز، همان میل به رهایی از استرس در لحظه ممکن است اهمالکاران را از درک این امر بازدارد که چگونه در درازمدت از استرس رهایی یابند.
بهتازگی پژوهشهای رفتاری درباره اهمالکاری از شناخت، عواطف و شخصیت فراتر رفته و به قلمروی عصب روانشناسی گام نهاده است. میدانیم که سیستمهای لب قدامی مغز در شماری از فرایندها درگیرند که با خودنظمدهی همپوشانی دارد. این رفتارها، یعنی حل مسئله، برنامهریزی، تسلط بر نفس و مانند آنها، در حوزه کارکرد اجرایی قرار میگیرند.
در نتیجه پیشرفت فهم بنیادی ما از اهمالکاری، بسیاری از پژوهشگران امیدوارند که شاهد مداخلات بهتری برای رفع آن باشیم. پژوهش رابین درباره کارکرد اجرایی شماری از درمانها را برای تأخیر ناخواسته پیشنهاد میکند. اهمالکاران میتوانند کارها را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنند، بهنحویکه بتوانند روی مجموعهای از وظایف کار کنند که راحتتر اداره شوند. مشاوره میتواند به آنها کمک کند تا دریابند که دارند اهداف بلندمدت را برای لحظات زودگذر لذت به خطر میاندازند.
جنبههای عاطفی اهمالکاری مسئلهای دشوارتر را پیش میکشد. راهبردهای مستقیم برای مقابله با وسوسه، مثل ممانعت از دسترسی به حواسپرتی، مطلوب است، اما این کوشش تا حدود زیادی مستلزم نوعی خودنظمدهی است که اهمالکاران در وهله نخست فاقد آن هستند.
فراری که در کتاب سال ۲۰۱۰ خود با عنوان «هنوز اهمالکاری میکنید؟ راهنمای انجام کارها بدون پشیمانی» شماری از مداخلات را پیشنهاد میکند، خواهان نوعی دگرگونی فرهنگی کلی است که بهجای تنبیه تأخیر به انجام زودهنگام کارها پاداش بدهد. یکی از پیشنهادهای او این است که دولت اظهارنامه مالیاتی را تشویق کند، بدین طریق که اگر هر کس مثلاً تا ۱۵ فوریه یا مارس اظهارنامهاش را تکمیل کند، معافیت مالیاتی کوچکی به او تعلق بگیرد. او همچنین پیشنهاد میکند که ما در روابط شخصی خود از امکان اهمالکاری جلوگیری کنیم. پیکیل میگوید: دوست دارد که سخنرانیها و فصول کتابهایش را با چشمانداز امیدوارکننده بخشایش به پایان برد. از دیدگاه او، مطالعات به ما یادآوری میکند که اهمالکاری در واقع خودزنی است که بهتدریج از ارزشمندترین منبع جهان میکاهد: زمان.
او میگوید: «اهمالکاری از نظر وجودی مسئلهای مهم است، زیرا پیشنرفتن با خود زندگی است. شما فقط سالهای مشخصی عمر خواهید کرد. پس دارید چهکار میکنید؟»
نقل از: ترجمان/ نوشته: اریک جفی
/ ترجمه: علی برزگر/ تلخیص: سیمین جم/ مرجع: ای. پی. اس