سرویس حوادث جوان آنلاین: ساعت۱۴ظهر روز جمعه، دهم اردیبهشتماه حادثه آتشسوزی در یک مجتمع مسکونی هفتطبقه در فاز۳ اندیشه اتفاق افتاد. عمار خواجوی، مدیر روابط عمومی سازمان آتشنشانی اندیشه گفت: «با اعلام این خبر مأموران ایستگاه۳ آتشنشانی شهرک اندیشه به دلیل نزدیکی به محل حادثه بلافاصله به محل اعزام شدند. حادثه به دلیل آتشسوزی کابلهای برق در طبقه منفی یک ساختمان اتفاق افتاده بود که بر اثر آن دود سمی و غلیظی در داخل راهروها پیچیده شده بود. مأموران در حالیکه هر کدام یک دستگاه اکسیژن به همراه داشتند برای تخلیه کامل ساکنان وارد طبقات شدند. بعد از مهار آتش و تخلیه ساکنان از داخل راهروها محسن لک، رئیس ایستگاه همه نیروها را از ساختمان خارج کرد تا بعد از جستوجوی نهایی خودش نیز از محل حادثه خارج شود، اما به علت اتمام اکسیژن دستگاه و گم کردن راه به خاطر ساخت غیر استاندارد مجتمع دچار خفگی و به شهادت رسید.»
وی گفت: «محسن لک به همراه نیروهای آتشنشان خود توانستند همه ساکنان این مجتمع مسکونی را از آتشسوزی و دود غلیظ احاطهشده در این ساختمان نجات دهند طوریکه به هیچ یک از ساکنان صدمهای وارد نشد.»
محسن خارج از شیف کاری به مأموریت آمده بود
یونس اشرفی ۲۷ساله از نیروهای محسن لک بود که در این حادثه جان یک زن ۶۰ ساله را نجات داده بود. او که به خاطر شهادت آقای لک صدایش میلرزید و به سختی صحبت میکرد به خبرنگار ما گفت: «آن روز آقای محسن لک شیفت کاریاش نبود. او در منزل بود که بعد از اعلام این خبر با لباس شخصی و خودروی شخصیاش بلافاصله در محل حاضر شد. او همیشه لباسهای ضدحریقش در خودرواش بود و همیشه بیسیمش همراهش بود چه در شیف کاری و چه در وقت استراحت. محسن وقتی به محل رسید دستگاه اکسیژن را روی دوشش انداخت و همراه نیروهایش وارد مجتمع شد. او رئیس ایستگاه بود و میتوانست از همان خانه مأموریت را مدیریت کند، اما روحیه محسن اینطور بود که همیشه باید کنار نیروهایش حاضر میشد.»
اشرفی ادامه داد: «وقتی وارد ساختمان شدیم دود غلیظ همه راه پلهها را گرفته بود، برای نجات جان ساکنان تک تک واحدها را در زدیم تا هیچ کس وارد راهپله نشود و در همان واحد خود بمانند. همه آنهایی هم راکه در راهپله بودند نجات دادیم. در این بین با زنی حدود ۶۰ساله در راهپلهها روبهرو شدم که از ترس از واحدش بیرون آمده بود. کافی بود چند ثانیه او را دیرتر میدیدم. بلافاصله کمکش کردم تا او را به پشت بام رساندم و بعد از تنفس در هوای آزاد نجات پیدا کرد.»
ساختمان غیر استاندارد
اشرفی در خصوص نحوه شهادت محسن لک گفت: «دستگاه اکسیژنی که همراه ما بود حدود ۴۰ تا ۴۵دقیقه قابل استفاده بود و ۱۰دقیقه به اتمام آن سوت خبر میزد. آن روز بعد از اطفایحریق و نجات همه ساکنان مجتمع، آقای لک از ما خواست تا اکسیژنمان تمام نشده و ماسک به صورت داریم از مجتمع خارج شویم، اما خودش ماند تا آخرین جستوجوها را انجام دهد. گویا هنگام جستوجو اکسیژن دستگاه تمام شده بود. ساختمان غیراستاندارد ساخته شده بود. هر طبقه ششواحد داشت و بین طبقات حتی یک پنجره نبود تا آنرا برای تهویه باز کنیم. آقای لک به خاطر دود غلیظ نتوانسته بود راه خروج را پیدا کند به همین خاطر بر اثر خفگی به شهادت رسید.»
او ادامه داد: «وقتی از آقای لک خبری نشد سعی کردیم با او ارتباط بگیریم، اما جوابی نشنیدیم. با نگرانی همراه پنجنفر از همکارانم دوباره کپسولهای جدید برداشتیم و وارد مجتمع شدیم که دیدیم او روی راهپلههای طبقه چهارم مجتمع افتاده است.»
فرماندهای بود که همیشه در میدان بود
اشرفی به آرامش در طول خدمتش به خاطر همکاری با آقای لک اشاره کرد و گفت: «وقتی وارد سازمان شدم با محسن همکار شدم. چهارسال با هم همکار بودیم و مدت یکسال و نیم با او هم شیفت بودم. به خاطر آرامشی که با او داشتم انگار با هم زندگی میکردیم. ما مثل بچههایش بودیم و در برابر ما همیشه احساس مسئولیت میکرد. فرماندهای بود که همیشه در میدان بود و ما کنارش بودیم.»
خبر شهادت
«آن روز محسن به خاطر اینکه از خانه به مأموریت آمده بود بعد از ساعتی همسرش مدام به تلفن همراهش زنگ میزد. جواب دادن به تلفن همراه محسن خیلی سخت بود، اما چارهای نبود و باید جواب میدادیم که بله محسن رفت....»