سرویس حوادث جوان آنلاین: اسفندسال۸۷، مأموران پلیس شهرستان شهریار از قتل صاحب یکی از باغهای شهرستان باخبر و راهی محل شدند. بررسیهای اولیه نشان میداد آن مرد رضا نام دارد و با ضربات جسم سخت کشته شده است.
جسد به پزشکی قانونی فرستاده شد و مأموران در تحقیقات اولیه خود دریافتند سرایدار باغ به نام جلیل مدتی قبل با مقتول اختلاف داشته و بعد از حادثه به طور مرموزی ناپدید شده است. به این ترتیب جلیل به عنوان اولین مظنون تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه یک هفته بعد از حادثه شناسایی و بازداشت شد.
جلیل با اقرار به قتل صاحبخانهاش در شرح ماجرا گفت: «رضا صاحب باغ بود و در آن باغ ویلا داشت. مدتی قبل به عنوان سرایدار مشغول کار شدم. چند ماه قبل رضا از پرداخت حقوقم طفره میرفت که همین باعث اختلاف ما شد. این گذشت تا اینکه روزی به من گفت به سرایدار احتیاجی ندارد و خواست آنجا را ترک کنم. از شنیدن آن حرف شوکه شدم و از عصبانیت با او درگیر شدم. درگیری میان ما بالا گرفت تا اینکه او به من فحاشی کرد. در آن شرایط کنترل اعصابم را از دست دادم و با تبری که در خانه داشتم ضربهای به سرش زدم. رضا روی زمین افتاد و همه جا غرق خون شد. آنجا بود که از ترس فرار کردم.»
با اقرارهای متهم، وی راهی زندان شد و پرونده در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران تحت رسیدگی قرار گرفت. در آن جلسه متهم با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد. رأی صادره به دیوان عالی کشور فرستاده شد و با تأیید آن در دیوان متهم در آستانه مرگ قرار گرفت تا اینکه توانست پای چوبه دار از اولیایدم ششماه مهلت بگیرد. متهم در مدت تعیین شده، اما نتوانست رضایت اولیایدم را جلب کند، بنابراین وی در انتظار اجرای حکم بود، اما اولیایدم این بار نیز برای اجرای حکم مراجعه نکردند.
با گذشت ۱۳سال از حادثه سرانجام متهم با نوشتن نامهای درخواست تعیین تکلیفی کرد.
با این درخواست پرونده بار دیگر به شعبه دهم دادگاه فرستاده شد و هیئت قضایی بعد از بررسی اوراق پرونده و درخواست متهم به اولیایدم مهلت دادند تا برای اجرای درخواستشان مراجعه کنند، اما آنها این بار نیز در مهلت تعیین شده از سوی دادگاه مراجعه نکردند.
به این ترتیب متهم در جلسه رسیدگی به درخواستش گفت: «قبول دارم اشتباه بزرگی مرتکب شدهام، اما در مدت ۱۳ سالی که زندان هستم هر شب کابوس مرگ میبینم به همین خاطر تحمل این زندگی برایم خیلی سخت شده است. اولیایدم برای اجرای حکم مراجعه نمیکنند و این رفتار آنها مرا بیشتر عذاب میدهد. حالا از دادگاه تقاضای کمک دارم تا تکلیفم روشن شود. من برای اعدام آمادهام.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.