کد خبر: 1043673
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۳:۴۸
زهرا چیذری
کاهش شدید جمعیت کشورمان از دهه ۷۰ آغاز شد؛ یعنی درست همان زمانی که قانون تنظیم خانواده در مجلس تصویب و بنا شد سیاست‌های تحدید جمعیت در کشور به شکلی سفت و سخت اجرایی شود، کاهش جمعیت کشور آغاز شده بود. به همین خاطر هم است که اغلب متولدین دهه ۷۰ تک فرزند هستند و یا نهایتاً در خانواده‌ای با دو فرزند متولد شده‌اند.

شعار‌های جمعیتی دهه ۷۰ «فرزند کمتر، زندگی بهتر» و «یکی خوبه، دو تا بسه» بود و در جو فرهنگی ایجاد شده در کشور، خانواده‌هایی با تعداد فرزندان بیشتر علاوه بر تنبیهاتی همچون صدور نشدن دفترچه بیمه برای فرزند سوم به بعد، با فشار فرهنگی ناشی از باور به داشتن فرزند کمتر و معرفی خانواده‌های پر جمعیت به‌عنوان خانواده‌هایی سطح پایین مواجه بودند.

همین فشار‌های فرهنگی در کنار سخت‌تر شدن شرایط و بالا رفتن سطح توقعات زندگی و ورود به سبک زندگی مصرفی و جور نبودن دخل و خرج خانواده‌ها و در یک کلام چالش‌های اقتصادی خانواده‌ها را قانع کرد که فرزند کمتر لااقل می‌تواند از دردسر‌های زندگی مصرفی جدیدشان در دوران سازندگی بکاهد؛ دورانی که سرآغاز تغییرات عمیق فرهنگی و سبک زندگی مردم کشورمان بود و در همه زمینه‌ها حتی ماجرای رشد جمعیت کشور آثاری ماندگار داشت.

رفته‌رفته، اما این تفکر و طرز نگاه و غلبه خانواده‌های کوچک و کم‌جمعیت با یک یا نهایتاً دو فرزند هم تبعات کلان اجتماعی و کاهش چشمگیر رشد جمعیت را در پی داشت و هم در حوزه زندگی فردی و خانوادگی تک فرزندان، زندگی شخصی و خانوادگی‌شان را تحت‌تأثیر قرار داد.

طبق آخرین آمار‌های منتشر شده دهه هفتادی‌ها در آمار‌های طلاق و جدایی رکورد‌دار هستند.

براساس آمار‌های سازمان ثبت‌احوال کشور، ۱۲ /۲ درصد از ازدواج‌های صورت گرفته بین سال ۹۱ تا ۹۷ به طلاق ختم شده و ۲/ ۸ درصد از این زوج‌های طلاق گرفته فقط یک سال زندگی کرده‌اند. به تعبیری، میزان طلاق ثبت شده نسبت به ازدواج‌های ثبت شده حدود ۲۰ درصد و میانگین سنی طلاق ۲۵ تا ۲۶ سالگی است؛ یعنی نسل ازدواج‌هایی که به طلاق ختم شده به دهه هفتادی‌ها رسیده و حدود نیمی از ازدواج‌های زنان که منجر به طلاق شده‌اند، مربوط به دهه هفتادی‌هاست.

از سوی دیگر در مجموع با رشد آمار طلاق و جدایی مواجهیم؛ یعنی دهه هفتادی‌ها بیشتر از متولدین دهه‌های قبلی خود توانایی سازش و ادامه زندگی مشترک را ندارند و راحت‌تر زندگی‌شان را به پایان می‌رسانند، حتی اگر کمتر از یک سال زندگی مشترک را تجربه کرده باشند.

شاید بتوان ریشه این سازگار نبودن و نداشتن مهارت زندگی را که منجر به کوتاه شدن عمر زندگی مشترک و افزایش جدایی و طلاق دهه هفتادی‌ها شده است، در خانواده‌های کوچک و هسته‌ای و تعداد کمتر فرزندان و حتی تک فرزند بودن بخش قابل‌توجهی از متولدین این دهه جست‌وجو کرد و انتظار داشت چنین روندی در دهه‌های بعدی تسلط تفکر تک فرزندی ادامه یابد.

اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنیم تک فرزندی تنها روی جمعیت اثر نداشته و آثار و تبعات شخصی و خانوادگی این پدیده هم نسل تک فرزندان را با چالش مواجه کرده است. در واقع فرزند کم اصول تربیتی را هم به هم می‌ریزد و کاهش جمعیت و تک‌فرزندی عوارض اجتماعی بسیاری دارد.

ساختار‌های خانوادگی و برخی نقش‌های خانوادگی همچون دایی، عمه، عمو و خاله در خانواده‌های کم‌جمعیت و تک فرزند در عمل وجود ندارد و تک فرزندان به دلیل آنکه کانون توجه خانواده هستند و خواهر یا برادری ندارند، در زندگی کمتر با چالش مواجه شده‌اند و راهکار‌های حل مسئله و اختلاف با دیگران را به خوبی نمی‌شناسند و در طول زندگی خود آن را تمرین نکرده‌اند. همین مسئله هم موجب می‌شود تا این افراد در زندگی زناشویی خود هم نتوانند با همسرشان به راحتی کنار بیایند و مهارت‌های زندگی مشترک و تعامل با فردی دیگر را بلد نیستند. در نتیجه شاهد آن هستیم که متولدان این دهه وقتی با همسرشان به چالش برمی‌خورند به راحتی و در کوتاه‌ترین زمان ممکن جدایی را به‌عنوان راه‌حل انتخاب می‌کنند. بدون آنکه به خودشان و همسرشان فرصت بدهد لااقل ببیشتر از یک سال زیر یک سقف زندگی کنند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار