سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: اولین ویژگی بارز کتاب «پشت دیوارهای شهر» صداقت نویسندهاش سیدسعید موسوی است. او در همان سطرهای ابتدایی به طور غیرمستقیم، به مخاطب میفهماند که میخواهد خاطرات جنگش را در قالب کتاب در اختیار مخاطب بگذارد. «خاطره نگاری» از ژانرهای مهم ادبیات است که سابقهای بسیار طولانی در کتب و نشریات جهان دارد. اینکه گفتم صداقت نویسنده در این کتاب مشهود است به این دلیل است که متأسفانه بسیاری از نویسندگان نوقلم و تازه کار، هنوز تفاوت خاطره نگاری و داستان نویسی را نمیدانند و به کرات پیش آمده که نویسندهای خاطراتش را چه کوتاه و چه بلند به زبان اول شخص مفرد روایت و ادعا کرده من داستان نوشته ام، در صورتی که تفاوت زیادی بین این دو گونه ادبی یعنی داستان و خاطره وجود دارد و هر روایتی را که از زبان شخصیت اول اثر، به زبان اول شخص روایت شود نمیتوان «داستان» نامید.
در اینجا بدنیست اشارهای کنیم به تفاوتهای اصلی داستانهای اول شخص و خاطره. بزرگترین وجه اشتراک و شباهت این دو نوع گونه ادبی در این است که راوی هر دوی این نوع نوشتهها قهرمان داستان است. به این شروع توجه کنید: «آن روز عصر وقتی داخل کتابفروشی شدم رایحه خوش کتابها شامه ام را نوازش کرد». این شروع میتواند هم آغاز یک داستان باشد و هم خاطره، اما در ادامه، داستان نویس باید ساختمان کتابفروشی و نوع لباس و چهره فروشنده و فضای کتابفروشی و آب وهوای بیرون از کتابفروشی را هم برای خوانندهاش توصیف کند، اما خاطره نویس احتیاج زیادی به فضاسازی و توصیف و دیالوگ و اوج و فرود در نوشتهاش ندارد. او خیلی سریع جملاتی را که باید به مخاطب بگوید، مینویسد و رد میشود. در واقع میتوان گفت، خاطره به مجموعه نوشتههای واقعی و اتفاق افتادهای گفته میشود که از عناصری همچون تخیل، فضاسازی، تکنیک، استعاره و تشبیهات داستانی برخوردار نباشد. در این کتاب ما خاطرات ۱۷ سالگی یک رزمنده اهل خرمشهر را میخوانیم که زبان ساده و سلیسی دارد و با پرداخت متنوع و ایجاد تعلیق، مخاطب را با خود همراه میسازد.
این کتاب به این شکل شروع میشود: «از نقطه شروع خرمشهر، ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، ساعت ۱۰ صبح، ۱۷ سالگی ام را برمی دارم، میروم دم هنرستان [و]میگویم: برای ثبت نام آمده ام، سوم برق. مدیرو ناظم و تعدادی از معلمها میخندند. چیزی نمیفهمم به طرف مسجد جامع میآیم، شلوغ است. کمی بیشتر از شلوغی هر روز. چند هواپیما بمبهایشان را میریزند روی شهر، صدای انفجارمی آید...». این کتاب یک سال از خاطرات نوجوانی به نام سعید است که به شکلی قابل لمس و جاندار، اولین روزهای جنگ و حمله عراق به خرمشهر و مهاجرت خانوادهاش از زادگاهشان را توصیف کرده، با تمام حوادث و اتفاقهای تلخ و شیرین آن روزها. هر چند در این کتاب هم مثل خیلی از خاطرات مستندی که میخوانیم، ضعفها و قوتهایی در نگارش و پرداخت آن دیده میشود که احتیاج است در چاپهای بعدی با دقت بیشتری ویرایش شود. «پشت دیوارهای شهر» در ۱۵۶ صفحه منتشر شده و ناشر آن سوره مهر است.