کد خبر: 1043327
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۲:۴۶
پیشرفت «قیچی ژنتیکی» چطور جهان را دگرگون خواهد کرد؟

سرویس بین الملل جوان آنلاین:

مایکل هیرش، فارین پالیسی، دوم آوریل ۲۰۲۱

والتر ایساکسون، یک بیوگراف نویس برجسته که آثاری درباره آلبرت اینشتین، استیو جابز، هنری کسینجر و لئوناردو داوینچی دارد، در کتاب تازه‌اش با عنوان «کُدشکن Code Breaker: جنیفر داودنا Jennifer Doudna، ویرایش ژنتیک و آینده نژاد بشر» تلاش می‌کند سیر تلاش علمی خانم جنیفر داودنا، دانشمند برجسته دانشگاه کالیفرنیا در برکلی را بازگو کند. جنیفر داودنا جایزه نوبل شیمی ۲۰۲۰ را به همراه همکار فرانسوی‌اش خانم امانوئل چارپنتیر (Emmanuelle Charpentier)، به خاطر کشف کارکرد درونی ویرایش ژنی، دریافت کرد. آن‌ها نه تنها کار ویرایش ژنتیک انسان را تقریباً آسان کردند بلکه آن را به یک فناوری امیدبخش و البته هراس‌آور تبدیل ساختند.

طی این سال‌ها، گروه‌هایی از دانشمندان بین‌المللی به شدت سرگرم رقابت- و اغلب همکاری با یکدیگر- برای کشف راز‌های پشت پرده یک فرایند ژنتیک رازآلود- که البته به طور طبیعی رخ می‌دهد- بوده‌اند. این فرایند با نام اختصاری علمی CRISPR شناخته می‌شود: «Clustered Regularly Interspaced Short Palindromic Repeats.»

پس از انتشار مقاله تاریخی داودنا و چارپنتیر در سال ۲۰۱۲ در مجله ساینس، اکنون پژوهشگران می‌توانند با به کارگیری تکنیکی به نام قیچی ژنتیکِ (CRISPR/Cas۹)، ویرایش دی‌ان‌ای حیوانات، گیاهان و میکرو ارگانیسم‌ها را با دقتی بالا انجام دهند و حتی اگر بخواهند، می‌توانند این ارگانیسم‌های اصلاح شده را در نسل‌های بعدی‌شان تداوم بخشند. به بیان دیگر، دانشمندان می‌توانند به آسانی انواع کنونی موجودات زنده را اصلاح کنند یا حتی انواع تازه‌ای از موجودات زنده را ایجاد کنند؛ از جمله گونه‌های تازه نوع بشر. این دیگر یک افسانه نیست، توانایی امروز دانش بشری است. طی همین چندسال گذشته، شرکت‌های نوپای فراوانی توسط همین دانشمندان از جمله خانم داودنا، پای به این عرصه گذاشته‌اند تا این فناوری ویرایش و اصلاح ژنی را به کار گیرند. ویژگی کار داودنا و چارپنتیر این است که آن‌ها فرایند اصلاح ژنی را به اجزای مکانیکی آن تقسیم کردند. اکنون که قیچی ژنتیک (CRISPR/Cas۹) به یک ابزار کاربردی کامل تبدیل شده است، ما می‌توانیم همان کاری را انجام دهیم که باکتری‌ها به صورت طبیعی انجام می‌دادند و ویرایش ژنی را تقریباً بر روی هر موجود زنده‌ای، از جمله خودمان، پیاده کنیم.

این روی سکه‌

می‌توانیم این کار را برای اهداف خوب- همچون درمان بیماری‌های مرگباری، چون آلزایمر و هانتینگتن، برای تولید محصولاتی که در برابر کپک، آفات و خشکسالی مقاومند و حتی تولید گونه‌های تازه‌ای از پشه‌هایی که مالاریا را با خود ندارند، به کار گیریم. همانطور که کمیته نوبل یادآور شده است: «در دانش پزشکی، آزمایش کلینیکی روش‌های درمان سرطان در دست انجام است و رؤیای درمان بیماری‌های ارثی به تحقق خود نزدیک می‌شود.»
با این حال، ایساکسون در کتاب تازه‌اش، پرسش‌های گزنده‌ای هم درباره اخلاقیات ویرایش ژنی دارد: آیا ممکن است تلاش برای درمان دگرش‌های خُلقی، خیال‌پردازی، توهم، هراس، جنون و افسردگی عمیق، در برخی افراد به تحریک خلاقیت بینجامد؟ برعکس، آیا شما حاضرید کودک مبتلا به شیزوفرنی خود را به دست درمان بسپارید اگر بدانید که او، چنانچه با این بیماری بسازد و درمان نشود، به یک وینسنت وانگوگ تازه تبدیل می‌شود که جهان هنر را دگرگون می‌کند؟ پاسخ برخی دانشمندان، روشن است: آری باید این بیماری را نه تنها درمان کنیم بلکه همه نسل‌های آینده بشر را نیز از شر آن ر‌ها سازیم. بسیار بدتر است که چنین رنج و فلاکتی بر مردم عادی بار شود تا اینکه وانگوگ‌های آینده قربانی شوند. داودنا توضیح می‌دهد که او برای جلوگیری از اندوه والدینی که کودکشان را به خاطر بیماری‌های ارثی از دست می‌دهند، به تدریج تکنیک «جرملاین germline» یا ویرایش قابل موروثی شدن را می‌پذیرند که با آن، اسپرم مرد و تخمک همسرش اصلاح می‌شوند تا ویژگی‌هایی را به همه نسل‌های آینده انتقال دهند. داودنا در ابتدا از پیامد‌های آنچه خلق کرده بود، هراس داشت و گاه در کابوس خود می‌دید که آدولف هیتلر او را تحت فشار گذاشته تا درباره این فناوری برای او توضیح دهد تا هیتلر بتواند نژاد برتر مورد نظر خود را بسازد. داودنا با خود فکر می‌کرد که آیا ما یک جعبه ابزار کارا برای فرانکنشتاین‌های آینده ساخته‌ایم؟! اما داودنا به عنوان یک مادر، همچنین به خانواده‌هایی می‌اندیشید که کودکانشان را به خاطر بیماری‌های ژنتیک ارثی از دست می‌دهند.

روی دیگر سکه

اما این سکه، روی دیگری هم دارد. ایساکسون می‌نویسد: یک پیامد غریب استفاده از این فناوری می‌تواند این باشد که کودکان هم وضعیتی شبیه گوشی‌های آیفون پیدا می‌کنند: هر سال نسخه‌های تازه‌ای از کودکان به بازار می‌آیند که ویژگی‌های بهتر و اَپ‌های کاراتری دارند. آیا کودکان، بزرگ‌تر و بزرگ‌تر که شوند، احساس کهنگی و بی‌ارزشی نمی‌کنند؟ ظاهراً به نظر می‌رسد خوشبختانه این پرسش‌هایی است که ما فعلاً برای سرگرمی ذهنی‌مان می‌پرسیم و نه برای یافتن پاسخ. نوه و نتیجه‌های ما هستند که باید با این پاسخ‌ها به چالش برخیزند. اما دقیقاً اینگونه نیست. این چالش، هم اکنون وجود دارد.

ایساکسون می‌گوید: چالش بزرگ این است که می‌توان دولت‌های شیطانی همچون رژیم نازی را سرنگون کرد، اما جاه‌طلبی و بلندپروازی یک یک افراد بشر را نه، بنابراین بد‌ترین تهدید‌ها ممکن است نه از هیولا‌هایی، چون هیتلر بلکه از افرادی با بالا‌ترین ارزش‌های اخلاقی سرچشمه بگیرد؛ همان عشق و عطوفتی که خانم داودنا را واداشت تا آرام آرام به ویرایش جرملاین تن دهد. وی تأکید می‌کند که چنین روش‌هایی، تنها باید برای درمان بیماری‌های موروثی به کار گرفته شوند، اما واقعاً چه کسی می‌خواهد در همین حد متوقف شود؟

اگر می‌توانید کروموزوم بیماری آلزایمر را بیابید تا از زوال حافظه جلوگیری شود، چرا در پی تقویت حافظه نباشید؟ اگر عوامل نقص‌های فیزیکی را کشف می‌کنید، چرا آن را ویرایش نکنید تا به توانمندی‌های فیزیکی نیرومندتری دست یابید. تلاش‌های مشابه برای اصلاح همیشگی نابسامانی‌های ژنتیکی که به بیماری‌هایی، چون سرطان پستان و فیبروزسیستیک می‌انجامند، می‌تواند به کشف‌های مهمی در زمینه وارونه کردن فرایند سالخوردگی منجر شود.

در واقع قیچی ژنتیکی CRISPR در زمانه‌ای ظهور می‌یابد که شاهد انبوهی از جریان‌های علمی هستیم که برای همیشه، سرنوشت بشر را دگرش می‌دهند. در همان حال که فناوری قادر می‌شود افراد بشر بهتری خلق کند، همان بازار‌هایی که این فناوری را به وجود آوردند، تقاضا‌های خودشان را هم با خود می‌آورند و در دست نخبگانی قرار می‌دهند که به عنوان «یک درصدی‌ها» شناخته شده‌اند و بیشترین ثروت جهان را در اختیار دارند. آن‌ها وقتی از همه لذت‌های‌شان برای برخورداری از خودرو‌های آنچنانی، جت‌ها و قایق‌های خصوصی و جراحی‌های زیبایی سرشار شدند، آیا تنها تمنایی که برایشان می‌ماند، ساخت یک برند بهتر از بشریت نیست؟... دست آخر، چه بسا خیلی هم با مسئولیت پدر و مادر‌ها سازگار باشد که اگر پولش را دارند، یک تقویت‌کننده مغزی دستی برای کودک خود خریداری کنند و یک درصدی‌ها البته توانایی هر خریدی را دارند.
واقعاً این فرایند، دقیقاً چگونه‌هایی از افراد بشر را خلق می‌کند؟ به هرحال، این احتمال هست که دانشمندان زودتر ژن‌هایی را کشف کنند که عامل هوش بشری هستند تا ژن‌هایی که عامل ارزش‌های اخلاقی او هستند. پاسخ همه این پرسش‌ها، شاید در یک یا دو نسل آینده روشن شود.

ترجمه و خلاصه شده: معاونت مطبوعاتی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار