سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: اگرچه در فصل دوم که سال گذشته پخش شد، قسمتهایی از بحران زلزله در کرمانشاه را شاهد بودیم، اما در فصل سوم با پارهای موقعیت کمدی مواجه بودیم که بهرهگیری از فرهنگ بومی توانست خنده واقعی را به مخاطب بدهد. طنزی که آقاخانی برای سریالش تدارک دیده به دور از مناسبات مرسوم سریالهای کمدی بود. او در فصل اول شخصیتهایش را ساخته و حالا تمهیدات کمدی را بر اساس شخصیتهای شناسنامهدارش به شکل غیرکلیشهای شکل داده است.
تکتک شخصیتها برای شکلگیری قصه معرفی میشوند و میتوانند در جایگاه خودشان مخاطب را وارد موقعیتهای خندهدار کنند، اساساً این خندهها شوخینویسی و استفاده نابجا از موقعیت نیستند بلکه نیاز بافت و شرایط قصه است که باعث ایجاد موقعیت کمیک میشود، این همان موفقیت در پرداخت و شکل کمدی تلویزیونی است که توانسته تأثیرپذیری مناسبی بر روحیات مخاطب داشته باشد که البته این شکل از کمدی تلویزیونی مدتها بود به حاشیه رفته بود.
ما در نونخ با یک جمع طرف هستیم و بیشتر پلانها با تجمع کاراکتر مواجه است که هر کدام از آنها دیالوگی برای گفتن دارند که سازماندهی و یکپارچه کردن آنها در یک شرایط مشترک با حفظ موقعیت کمدی قطعاً کار آسانی نیست.
اگر این سریال در سه نوروز متوالی توانسته پرمخاطب باشد قطعاً به دلیل کارکرد واقعگرایی موضوعاتی است که به آن پرداخته میشود و مهمتر از آن خوشریتم بودن و تداوم موقعیتهایی است که در آن رخ میدهد، در شرایطی که بیشتر فیلمها و سریالهای صداوسیما شهری و آپارتمانی شده، نونخ جدا از بومیسازی که نیاز مبرم تلویزیون است توانسته در روستایی در کرمانشاه با بیش از ۲۰ شخصیت واحد قصهسرایی کند و آقاخانی با درصدی بالا توانسته اتحاد و همراهی آدمهای آن خطه را به مخاطب نشان بدهد. در فصل سوم آقاخانی این اتحاد را با یک فرد غیربومی برهم زد.
سلطانی به عنوان سرپرست توریسم در آن روستا باعث میشود که اتحاد و همدلی کمرنگ شود. دخالت سلطانی در قضیه معدن طلا و ویرانی آن با دینامیت و گرفتاری آنها در معدن را میشود تعمیم به سیاستهایی داد که از بیرون کشور برای ما اتخاذ میشود و ما ندانسته آنها را تأیید میکنیم!
در فصل سوم با غیبت حمیدرضاآذرنگ و میرطاهرمظلومی خللی در روایت ایجاد نشد، با اینکه حضور علی صادقی به عنوان داماد خانواده میتوانست در بعضی از سکانسها از مخاطب خنده بگیرد، اما صادقی هم در سکانسهای متعدد و مهم حضور نداشت که این عدمحضور ریتم سریال را برهم نزد چراکه حضور بازیگران بومی و ثابت باعث میشد جو موقعیتها به درستی جلو برود، حتی اگر فریبرز هم از قصه حذف میشد اتفاقی برای روند موضوع رخ نمیداد. ورود نازنین و مسئله ارث به تنهایی محوریت قصه را به سمت و سوی درستی برد که البته کافی نبود و کشف معدن طلا کمک بزرگی به ایجاد موقعیت جدید کرد.
موضوعات مطرح شده درباره مسائل روز جامعه در بستری مناسب مطرح شد که از نکات مهم سریال به حساب میآیند. به هر جهت نونخ از نظر اجرا اثری بسیار دشوار به نظر میرسد، تولید چنین سریالی در زمان کرونا به هیچ وجه کار آسانی نیست، اما همدلی و همرنگی بازیگران باعث شد نونخ باز هم بتواند جذابیت دو فصل گذشتهاش را حفظ کند. سعید آقاخانی به عنوان کارگردان راه خنده گرفتن استاندارد را از مخاطب یاد گرفته و میتواند با شیوههای ضدکلیشه نسخه چهارم آن را هم بسازد.