سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: در دهه ۸۰ فیلمهای بدنه یا گیشه عرضاندام کردند، اما با شروع دهه ۹۰ اساساً سینمای ایران با پدیده غلبه ابتذال مواجه شد. در سه سال نخست دهه ۹۰ تولیدات کمدی گیشهای تبدیل به شبهکمدی مبتذل شدند، با این حال تا سال ۹۳ تولیدات سالانه سینما کیفیت متوسطی داشت و در آن سال شهر موشها، آتشبس ۲ و طبقه حساس توانستند فیلمهای پرفروش سال باشند و در سال ۹۴ فیلم محمد رسولالله با بهای بلیت بیشتر توانست در ۲۸ هفته ۱۴ میلیارد فروش داشته باشد، رتبه دوم و سوم نیز به فیلمهای نهنگ عنبر و ایران برگر اختصاص یافت و دیگر فیلمهای اکران شده در سال ۹۴ نتوانستند مخاطب را راضی نگه دارند.
اوضاع اکران در سال ۹۵ با فیلم فروشنده کمی بهتر و علاقه مخاطب به سینمای فرهادی باعث شد سالنهای سینما با استقبال خوبی مواجه شود، بنابراین فروشنده در ۲۰ هفته ۱۵میلیارد فروش کرد و کمدی ضعیف من سالوادر نیستم به دلیل حضور رضا عطاران در جایگاه دوم با فروش ۱۴میلیارد مخاطبان زیادی را از آن خود کرد. وضعیت اسفناک برای سینمای ایران از سال ۹۶ شروع شد؛ زمانی که فیلمهای پرفروش اول تا سوم آثار شبهکمدی بودند که باعث تنزل سلیقه مخاطب شدند؛ فیلمهایی مثل آینه بغل، گشت ارشاد، اکسیدان، ساعت ۵ یا خالتور آثار پرفروش سال ۹۶ بودند، جالب است بدانید که فیلمهایی مثل رگ خواب، بدون تاریخ بدون امضا و خفگی در همان سال نتوانستند فروش قابل توجهی داشته باشند که این نوع استقبال از تولیدات زنگ خطر محسوب میشد. در سال ۹۷ فیلمهای کمدی مبتذل انتخاب مخاطب بود، به همین جهت هزار پا، مصادره و تگزاس فروش بالایی داشتند، اما لاتاری و به وقت شام هم در رتبههای سوم و پنجم قرار گرفتند که آن هم به دلیل اکران نوروزی آن دو فیلم بود.
در سال ۹۸ مطرب به عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما در صدر جدول فروش ایستاد و تگزاس ۲ و رحمان ۱۴۰۰ در جایگاههای سوم و چهارم قرار گرفتند. حضور متری شیش و نیم به عنوان دومین فیلم پرفروش سال ۹۸ را نیز باید بیشتر مربوط به اکران نوروزی دانست. در پرفروش شدن فیلمی مثل مطرب که بیشک اثر مبتذلی بیش نیست نیز نباید گرانی بلیت را نادیده گرفت.
سال ۹۹ به دلیل کرونا و تعطیلی سینماها نمیشود آمار درستی را ارائه داد. در دهه ۹۰ فرم و محتوا به حاشیه رفت و ابتذال جای آن را گرفت، دلیل مهم این فرآیند این بود که فیلمسازان و تهیهکنندههای بساز و بفروش عرصه را فراهم دیدند و بعد رسانهای سینما را نادیده گرفتند یا اساساً مرد درک این میدان نبودند و صرفاً جنبه بساز و بفروشی سینما برایشان رجحان داشت.
از سوی دیگر سینمای درام در دهه ۹۰ نتوانست به شکل جدی عرضاندام کند، به طوری که مخاطب از سینمای این دهه فقط ابد و یک روز، مغزهای کوچک زنگ زده و متری شیش و نیم را به یاد دارد؛ سینمای منفعلی که آسیبهای شدیدی به همراه داشت. تنزل سلیقه مخاطب از یک سو و ضعف مدیریت در ابعاد مختلف باعث شد فیلمهای مهم ۱۰ ساله سینمای ایران بیشتر از ۱۰ فیلم نباشند. فرایندی که در سینما با آن مواجه هستیم نشان میدهد در هیچ دورهای مانند دهه ۹۰ مدیران سینمایی و فرهنگی دچار ضعف عملکرد و ایده نبودهاند و خروجی این نداشتن راهبرد و نظام فکری میشود همین ابتذال فزاینده و افسارگسیخته.