رویارویی و هماوردی امریکا و نظام جمهوری اسلامی ایران در حالی وارد پنجمین دهه شده است که با انتخاب جو بایدن به ریاست جمهوری امریکا و تغییر ادبیات ساکن کاخ سفید، نگاه و اراده برخی نخبگانِ تصمیمساز و تصمیم گیرِ درون ساختار نظام جمهوری اسلامی و دیپلماسی به جهت مذاکره مجدد با امریکا یا جهتگیری جدید در قبال این روابط پس از خسارتهای محض دچار تردید شده است.
سیاست امریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران طی ۴۲ سال گذشته، طیفی از مواجهههایی از فریب، نفوذ و عملیات روانی و جنگ رسانه ای، تا تجزیه طلبی و جنگهای نیابتی و گاه تا مرز رویارویی و جنگ مستقیم را در بر میگیرد. با وجود اینکه سیاست قطعی جمهوری اسلامی از زبان رهبر انقلاب که بالاترین مقام نظام هستند مبنی بر عدم بازگشت ایران به تعهداتِ کاهش یافته در مقابل لغو همه تحریمها با راستی آزمایی جمهوری اسلامی، اعلام شده است، با توجه به جهتگیریهای متفاوت جریانها و تکثر نگاه نخبگان سیاسی در تحلیل روابط دو کشور، میتوان رویکردها به روابط دو کشور را به شرح زیر و در چهار سطح دسته بندی و ارائه کرد:
۱. رویکرد تاکتیکی و حل المسائلی: این رویکرد میگوید همکاری دو کشور ممکن و سهل الوصول است و اگر ما خواهان حل مشکلاتمان هستیم باید مشکلی از طرف مقابل رفع کنیم. این رویکرد که در بخشی از بدنه دیپلماسی کشور وجود دارد تمرکز بر مذاکره، گفتگو و بده و بستان در روابط داشته و معتقد است با نگاه حل المسائلی همه مشکلات و مسائل را میتوان برطرف کرد. به نظر اینان خصومت جدیای بین دو کشور وجود ندارد و دشمنیها توهمی بیش نیست.
فارغ از شواهد پیش از دهه ۹۰ شمسی در رد این نوع نگاه و پایبندنبودن امریکا به تعهداتش نمونه نزدیک و واضح آن برجام است که با همین رویکرد تاکتیکی و حل المسائلی منعقد شده و اکنون و پس از پنج سال از اجرای تعهدات جمهوری اسلامی ایران، هنوز امریکا به هیچ یک از تعهداتش عمل نکرده است. پس حتی اگر سطح تقابل را به نازلترین وجه آن هم تقلیل دهیم میبینیم که این رویکرد نتوانسته توفیقی یابد.
۲. رویکرد سیاسی و استراتژیکی: این رویکرد معتقد است ریشه تقابل دو کشور در رقابت بر سر تسلط بر منابع انرژی، و کشمکشهای ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک و برتری جویی (هژمونی) منطقهای است. این نگاه تقابل امریکا با نظام جمهوری اسلامی ایران را همچون تقابل امریکا با روسیه و یا حتی چین تحلیل میکند. این نگاه رئالیستی (ایده کسب ثروت و قدرت)، هژمونی گرایی در غرب آسیا (خاورمیانه) و تلاش برای استیلا بر منابع انرژی و مسیر عبور آن و نقاط مهم سیاسی، راهبردی و و چیرگی بر قلب دنیا را در مرکز تحلیل خود دارد.
منازعه بر سر مسئله هستهای و موشکی جمهوری اسلامی ایران نیز در همین قالب قابل طرح است. سطح مناقشه را اگر همین سطح انتخاب کنیم، چون از جنس مادی و ملموس و بده و بستانی است درنهایت قابل حل خواهد بود؛ ولی چنانکه میدانیم عمق خصومت امریکا از زبان مسئولان امریکایی تا حد ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی و برکندن ریشه ملت ایران اعلام میشود، پس این سطح از تحلیل روابط ناکافی است. البته که نقش عنصر دست نشانده و نه بازیگری مستقل را امریکا قبل از انقلاب اسلامی و در سیاست دوستونی نیکسون-کسینجر به ایران (به عنوان ستون امنیتی و ژاندارم امریکا در منطقه) واگذار کرده بود. امروزه حتی تصور بازگشت جمهوری اسلامی ایران به این نقش دست نشاندگی خنده دار است و فشار تحریمی هوشمند و حداکثری به مردم و نظام جمهوری اسلامی نیز شکست خورده است. بدعهدی امریکا، اختلاف کامل سیاستهای منطقهای دو کشور و نقشه فروپاشی نظام جمهوری اسلامی فارغ از روی کارآمدن هر نوع دولتی در امریکا، همگی حکایت از فراتر بودن سطح منازعه است. رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «عمق دشمنی امریکا، با ایران و جمهوری اسلامی است. دشمنی، دشمنی عمیق است، دشمنی ِ سطحی نیست. بحث هستهای و اتمی و این حرفها نیست، بحثِ اصل نظام جمهوری اسلامی است.» (۰۲ /۰۳/ ۱۳۹۷)
۳. رویکرد هویتی- تمدنی: این رویکرد تقابل را ناشی از تلاش دوکشور به نمایندگی از دو تمدن شرق و غرب برای برتری در حوزههای رقابت معرفی میکند. با این نگاه امریکا اکنون نماینده کامل تمدن غربی با سویه لیبرال دموکراسی و جمهوری اسلامی ایران نیز آینه تمام نمای ایدئولوژی و تمدن اسلامی به نمایندگی از شرق عالم است که رودرروی امریکا ایستاده است؛ که در واقع بازنمایی همان نظریه برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی هانتینگتون است. تلاش برای تغییر هویت و سپس تغییر رفتار ایرانیان (با تهاجم به فرهنگ و تغییر سبک زندگی ایرانی-اسلامی به سبک زندگی امریکایی و جهانی سازی فرهنگ و اقتصاد) را باید در همین راستا ارزیابی کرد. این رویکرد هم با وجود نافذ بودن به طور شایستهای تبیین کننده سطح روابط دو کشور نیست.
۴. رویکرد حق و باطل: این نگاه رابطه دو کشور را در قالب تضاد نظامهای ارزشی میبیند. به طور خاص دیدگاه امامین انقلاب اسلامی، امریکا را محور شر در عالم، شیطان بزرگ، طاغوت اعظم و مظهر تام استکبار میداند که با نظام الهی، مردم سالار، حق مدار و اسلام گرای جمهوری اسلامی به ستیزه برخاسته است. این رویکرد نفی باطل را در ذات حق و نفی حق را در ذات باطل دانسته است. بنابراین، تقابل و سازش ناپذیری دو دیدگاه و دو طرز تفکر در ایران و امریکا را دائمی میداند. در نگاه رهبر معظم انقلاب کفر به طاغوت لازمه ایمان است و امریکا همان طاغوت اعظمی است که باید به آن کافر باشیم (۳۰ /۵ /۸۵). ایشان همچنین در بیاناتشان در دیدار مردم قم در نوزدهم دی ماه ۱۳۹۹ با اشاره به آیه ۴۹ سوره مبارکه سبأ (جاء الحق و ما یبدی الباطل و ما یعید)، مسئله اصلی میان ایران و امریکا را مسئله تقابل دو حرکت دانستند که با آمدن حق، باطل به طور طبیعی به خود میلرزد. فهم منطق رویکرد حق و باطلی در تحلیل روابط جمهوری اسلامی ایران با امریکا میتواند نواقص سطوح سه گانه قبلی را نیز مرتفع سازد.