سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: وقتی میگوییم تیم حتماً فوتبال، بسکتبال و بازیهای جمعی در ذهنتان میآید. وقتی از نتیجه میگوییم، میخواهید آمار مدالهای جهانی تیمهای قهرمان را بدهید. مثلاً کشتی فرنگی یا مدالآوران کاراته، ولی تیم که فقط برای ورزش نیست هرکاری که بشود با حضور بیش از یک نفر انجام داد، کار گروهی به شمار میآید. همه جای دنیا روی کار تیمی حساب ویژهای باز میکنند، چراکه باعث تقویت خلاقیت و ایجاد نشاط در افراد گروه میشود و نقاط مثبت آنها را در کنار استعداد دیگر اعضا شکوفا میکند. کار تیمی یا گروهی ایدهآلترین حالت یک رابطه است. فرقی نمیکند در اداره باشد یا خانه و حتی شاید مدرسه. اگر نکات کار تیمی در هر کدام به خوبی رعایت شود، بهترین نتیجهها حاصل میشود، ولی میخواهیم بدانیم چرا تیمها تنبل هستند؟ چرا وقتی کارها از انفرادی به گروهی تبدیل میشود یک عده فعالتر و یک عده منفعل میشوند و از زیر کار در میروند.
یک کار گروهی تمام عیار و عاشقانه
بیایید از کار گروهی در خانه آغاز کنیم؛ هسته مرکزی جامعه و در عین حال کوچکترین نهاد تربیتی که میتواند آغازگر آموزشهای مؤثر در شناخت گروه و مزیتهای آن باشد. تصور عمومی بر این است که زنان تحت هر شرایطی وظیفه دارند امور خانهداری را به بهترین نحو انجام دهند. فرض کنید مرد و زنی هر دو شاغل باشند و هر دو با هم به خانه برسند. در چنین شرایطی فکر میکنید چه اتفاقی میافتد؟ آقا دنبال دوشگرفتن و استراحت میرود، ولی بانوی خانه با همه خستگی باید به امور شام و تحصیل فرزندان برسد و خانه را برای روز بعد مرتب و مهیا کند. کدام قانون میگوید اگر مرد خانه کار کند ذلیل میشود؟ کدام قانون شما را زن ذلیل خطاب میکند وقتی قصدتان کمک به همسر است؟ اصلاً اگر غرورتان اجازه نداد و کاری نکردید، آماده سر میز شام نشستید، آیا حاضرید عواقب بعدش را تحمل کنید؟ آیا حاضرید کمنشاطی، بیحوصلگی و نالههای ناشی از خستگی همسرتان را بپذیرید؟ اگر گاهی آشپزی را تقبل کنید یا گاهی خانه را جارو بکشید، چیزی از قدرت مردانه شما کم نمیشود در عوض دل همسرتان را به دست آورده و مستقیم کودکتان را به آموزش کار گروهی سوق دادهاید. او مشارکت و همکاری را در عمل یاد میگیرد نه در قصههای شبانه خرسی و خانوم خرگوشه که وجود خارجی ندارند. یاد میگیرد صبور باشد. یاد میگیرد اگر خانه کثیف و بهم ریخته باشد اعصاب همه خانواده خرد میشود و برای همه مشکل پیش میآید، پس باید وظایفش را به خوبی انجام دهد. بد نیست گاهی یک موسیقی بگذارید و در آن تایم همه مشغول جمعکردن خانه شوید. یا مطمئن باشید بچهها از دستپخت گاه و بیگاه پدرهایشان خوشحال میشوند. دقت کردهاید مردها وقتی تنها هستند و خانه مجردی دارند تمام وظایف خود را انجام میدهند و بهداشت شخصی پای خودشان است؛ حتی آشپزی و اتو، ولی بعد از ازدواج همه این مسئولیتها روی دوش مادر خانه میافتد، درست به همین دلیل او از زندگی مینالد و مدام غرولند میکند. انتظار دارد شما خستگی و تلاش برابرش را درک کنید؛ این یعنی یک کار گروهی تمام عیار والبته عاشقانه!... مادرها به تنهایی جور کمکاری شما را میکشند. پس راه دوری نمیرود اگر شما هم یک قدمی بردارید.
تیمهای مدرسه و کار گروهی
بچهها قرار است با هم یک روزنامه دیواری درست کنند. هر کسی متقبل میشود یک وظیفهای انجام دهد، ولی همیشه یک نفر هست که کارهایش را تا روز آخر کش میدهد و خیالش راحت است که همگروهیهایش مجبورند برای کسب نمره خودشان جور کمکاری او را بکشند. پس کار تیمی اگر نهادینه نشود، ممکن است به تنبلی اعضای تیم بینجامد. اگر در گروه سرود یکی صدایش بلرزد یا یکی تپق بزند، کار همه گروه زیر سؤال میرود، ولی در مواقع بسیاری شاهد هستیم عدهای از دانشآموزان همخوان متن خود را لبخوانی میکنند و هر جا بلد نیستند فقط لب تکان میدهند. باید بچهها یاد بگیرند کار گروهی میتواند خوب و مؤثر باشد، ولی به همان اندازه هم میتواند آسیب زننده باشد. تیم میتواند مانع پرورش خلاقیت اعضا شود، اگر مدیر گروه مسئولیتها را به درستی تقسیم نکند. آنها به افراد فعال وابسته میشوند و آدمهای مسئولیتپذیری نمیشوند. همینها بعداً کارمند اداره میشوند و حاضر نیستند مسئولیت کارها و تصمیمهای خود را بپذیرند. آنها مدام کارها و اشتباهات را به مقام زیر دست نسبت میدهند و به این ترتیب دچار جامعهای میشویم که غرق مشکلات است، ولی هیچ کسی خطایش را نمیپذیرد. انگار شانه خالیکردن و گردن دیگری انداختن را از همان گروه سرود و روزنامهدیواری مدرسه یاد گرفتهاند. کار تیمی وقتی مؤثر است که هر کس در جایگاه خودش به درستی نقش ایفا کند. یک فیلم موفق را در نظر بگیرید. آیا بدون داشتن متنی قوی میشود انتظار کیفیت داشت؟ میشود بدون مهارت کارگردان و انتخابهای درست عوامل منتظر یک اثر جذاب و پر مخاطب شد؟ حتی یکی نمیتواند جور کمکاری آن یکی را بکشد. همه باید در جای خود باشند تا آن اتفاق به درستی بیفتد.
حسادت، خودبرتربینی، مخالفت
یکی از علتهای تنبلی تیمها، حسادت است. همه گروهها باید به یکدیگر اعتماد کنند و برای انتخاب رئیس یا مدیر وحدت نظر داشته باشند، ولی آن زمان همه خود را محق میدانند و دچار خود برتربینی میشوند. درست مثل قرعهکشیهای قرضالحسنه خانگی که خودمان پیشنهاد قرعهکشی میدهیم، ولی همین که اسم ما آخر قرعه افتاد، شروع به بهانهجویی و شکایت میکنیم و دلمان میخواهد آنقدر قرعهها تکرار شود تا به نفع ما شود، ولی این صندوق یک اتفاق گروهی است و باید به مدیران اعتماد کرد و به قرعه تن داد. یا فکر کنید قرار است با فامیل خود دسته جمعی به پیکنیک برویم. تا قبل از آن هر وقت با خانواده میرفتیم تمام کارهای پختوپز و جابهجایی وسایل را انجام میدادیم، ولی حالا که عدهای همراهمان است، فکر میکنیم که چرا من باید هیزم بیاورم، چرا من باید آتش روشن کنم؟ و هر کسی کار خودش را گردن دیگری میاندازد. در حالی که چاره آن همان اول کار یک تقسیم وظایف درست و عادلانه است که همه به یک نسبت از تفریح گروهی لذت ببرند. قرار است همگی با هم به ملاقات یک فامیل مشترک برویم، ولی بعد پشیمان میشویم و فکر میکنیم اگر تنها برویم بیشتر به چشم میآید و توجه او به ما جلب میشود. یا اگر بخواهیم برای کسی هدیه مشترک بخریم، ترجیح میدهیم یا آن هدیه دست خودمان باشد یا تنهایی هزینه کنیم و مخالف نظر گروه عمل کنیم. درست مثل والدین که روز معلم متفقالقول میشوند که یک هدیه مشترک به معلم بدهند و همه به یک اندازه هزینه کنند، ولی فردا یک عده از بچهها کادوهای تکی خودشان را هم میآورند و قصد دارند در چشم باشند و برتری خود را نشان بدهند. یا چرا راه دور برویم همین آموزش مجازی این روزها که اغلب خانوادهها با آن درگیر هستند. وقتی معلم گروهی سؤال میپرسد یک عده خیالشان راحت است که بچه زرنگها جواب میدهند و او از روی جوابشان کپی میکند. این دانشآموزان هیچ وقت به خودشان زحمت نمیدهند در گروه فعال باشند، همیشه منتظر نتیجه کار دیگران هستند حتی اگر اشتباه آنها را تکرار کنند.
کمکاری در تیمهای شهروندی
ما همگی درون یک تیم بزرگ به نام شهروند قرار داریم. قرار است هر کدام وظیفه خود را به درستی انجام دهیم تا محیطی امن و سالم داشته باشیم، ولی آیا همه ما به وظایف خود عمل میکنیم؟ چند درصد از ما با بیمسئولیتی تمام زبالهها را تا دم سطل میبریم، ولی آن را بیرون سطل میگذاریم؟ چند نفر از ما تفکیک زباله را جدی میگیریم؟ محله را بوی آشغال برداشته، ولی هیچکس این افتضاح را گردن نمیگیرد و در نهایت همه چیز به مأمور شهرداری ختم میشود...
میگویند به دلیل آلودگی هوا کمتر از خودروی شخصی استفاده کنید. میدانید چه اتفاقی میافتد؟ وقتی با همان تکسرنشینها مصاحبه کنند، مینالند که چرا هوا آلوده است؟ چرا مردم از حمل و نقل عمومی استفاده نمیکنند؟ وقتی با مردم کوچه و خیابان مصاحبه میشود که چگونه باید کرونا را مهار کرد؟ میگویند مردم کمتر به مراکز خرید غیرضروری و سفر بروند، ولی هیچوقت نمیفهمیم خودش در آن پاساژ لباسهای محلی چه کار دارد جز خرید؟
و نکته آخر و تیمیترین کاری که در ایران انجام میشود و اغلب باید به رأی هم اعتماد کنند و احترام بگذارند، مقوله انتخابات است، ولی اغلب یکدیگر را برای انتخاب اشتباه شماتت میکنند و خودشان را مبرا از خطا میدانند و این چرخه معیوب مدام تکرار میشود.