بازیها و بلکه فریبهای رسانهای بایدن و تیمش ناظر به افکار عمومی ایران و حواشی قانون «اقدام راهبردی» مجلس شورای اسلامی باعث شده که بار دیگر در سپهر سیاسی ایران بحث بر سر مذاکره و چند و، چون آن به مسئلهای مطرح تبدیل شود تا آنجا که مشاور رسانهای دولت و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در توئیتی تلویحاً خواسته است، مجلس و افکار عمومی دست از انتقادات تند و تیز خود بردارند و به دولت این فضا را بدهند تا پای میز مذاکره برود و تحریمها را بردارد.
برخی از مردم و حتی نخبگان سیاسی نیز از سر خیرخواهی، اما تحت تأثیر شانتاژهای رسانهای غرب دوستان، بدشان نمیآید و همچنان، به خصوص با تغییر دولت امریکا و روی کارآمدن جناح لبخند به لب، معتقدند شاید بتوان از این آب، ماهیای تور کرد و برای رفع تحریم قدمی برداشت.
در این مناقشات با توجه به فضای گفتمانی غالبِ دو انگارهای در سیاست ایران، عمدتاً تلاش میشود جریان حزباللهی به عنوان مخالف مذاکره و حتی فراتر از آن ناتوان در مذاکره معرفی شود که برخی این تلاش برای آفریدن دو قطبی را تلاشی برای کشاندن بازی زمین انتخابات ۱۴۰۰ به دو قطبی «مذاکره-مقاومت» به نفع جریان غربگرا میدانند.
این در حالی است که اساساً این دوقطبی از منظر گفتمان انقلاب اسلامی کذب و باطل است. چرا که از منظر این گفتمان مذاکره فی الذات بد و ممنوع نیست و در کنار سایر ابزارهای سیاسی یکی از ابزارهای وصول به نتیجه و تأمین منافع ملی است و در عمل نیز جمهوری اسلامی نشان داده آنجا که بویی از تأمین منافع ملت ایران به مشام برسد، حاضر است مذاکره را در چارچوب اصول ایرانی – اسلامی خود در هر سطحی که نیاز باشد جلو ببرد و سپس به تعهدات خود نیز پایبند باشد.
کلام امامین انقلاب نیز از ابتدای انقلاب و حتی در سالهای گذشته همواره مؤید همین منطق بوده است. آیتالله خامنهای (حفظه الله) بارها در دوران زعامت خود با مذاکرات مختلف موافقت کرده و حتی راهبری کلان آن را برعهده گرفتهاند، اما آنچه با آن مقابله و مخالفت میشود، خدشهدار شدن استقلال و عزت ملی کشور و حاکم شدن دشمن بر ملت ایران است.
در واقع آنچه برخیهای از بلدی زبان دنیا و مذاکره فهم میکنند، التماس به طرف مقابل و رفتن زیر بار هر ذلتی برای حصول به نتیجه است. این نگاه، حاضر است امضای هر وعده دهنده سرخرمنی را معتبر بداند تا درهای مذاکره بسته نشود و ولو یک دهه هم کشور معطل شود، دست آخر دست خالی برنگردند. طبیعتاً این نوع مذاکره با اساس مبانی انقلاب اسلامی که تأمین استقلال و عزت کشور بوده در تضاد آشکار است و در عمل نیز نشان داده شد که حتی اگر به توافق هم برسد نهتنها هیچ سیب و گلابیای عاید مردم نخواهد کرد، بلکه دشمن را برای زیادهخواهی حریصتر میکند.
از این حیث برجام را بایستی به عنوان نمایشگاه تجربیات ملت ایران واکاوید. فارغ از نتیجه «تقریباً هیچ» مذاکرات ۱+۵، اصل برجام نشان میدهد اساسا اگر با این نگاه وارد مذاکره شویم، امضای توافق نیز آوردهای ندارد و اگر به نتیجهای هم دست پیدا شود، پایبندیای به آن وجود نخواهد داشت؛ و صرفاً مذاکره بماهو مذاکره هدف است و بس، مذاکرهای که بتوانند در آن با ابزارهای قدرت، از ایران امتیازهای مختلف گرفته و ملت ایران را با وعده خروس قندی روز به روز ضعیفتر ساخت.
با وجود این آیا جمهوری اسلامی نیز نباید رویکردی عاقلانه اتخاذ کند و تنها آنجایی زیر بار مذاکره رود که اقدامی متقابل ببیند؟ اگر امریکاییها صادقانه به دنبال حصول به نتیجه هستند و آنطور که برخی رسانهها دست و روی سیاه امریکا را میشویند، جنس دولت جدید از دولت ترامپ متفاوت است، چرا در چند ماه گذشته که بایدن دستورات مهمی را صادر کرده، هیچ قدمی جز در مقام اظهار نظر رسانهای برای احیای برجام برنداشته است؟! با وجود این آیا عقل میپذیرد که باز هم بدون عبرت از گذشته و بدون آنکه اقدام مطمئن کنندهای از امریکا ببینیم، از حول هلیم در دیگ بیفتیم؟!
بنابراین منطق محکم جمهوری اسلامی حکم میکند مذاکره را تنها یکی از ابزارهای تأمین منافع ملی دید و برای حل مسائل و مشکلات نه چشم به راه گشوده شدن باب مذاکره بلکه در فکر خنثی سازی تحریم بود. وگرنه اگر مذاکره را تنها ابزار تلقی کنیم، همچون هفت سال گذشته تشنه لبان گرد خودمان خواهیم چرخید.