کد خبر: 1040267
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۵:۳۰
زن جوان که پس از طلاق به خانه پدری برگشته‌بود، وقتی با مخالفت پدرش برای ماندن در خانه مواجه شد به انبار وی دستبرد زد و تابلوفرش‌های نفیسش را سرقت کرد.
سرویس حوادث جوان آنلاین:  چندی قبل مرد جوانی در تهران به اداره پلیس رفت و گفت: سارق یا سارقانی به انبار خانه‌شان دستبرد زده و تعدادی قالیچه‌های ابریشمی و تابلو فرش‌های نفیس سرقت کرده‌اند.

وی در توضیح ماجرا گفت: پدرم فرش فروشی دارد و همیشه هم تعداد زیادی فرش و تابلوفرش‌های نفیس در مغازه‌اش نگهداری می‌کند. مدتی قبل که تعداد فرش‌ها زیاد شد تصمیم گرفتیم تعدادی از فرش‌ها و تابلو‌های نفیس را به انبار خانه‌مان که در یکی از خیابان‌های شمالی تهران است، منتقل کنیم.

خانه ما آپارتمان چهار طبقه‌ای است که پدرم در طبقه اول و ما سه‌برادر هم در طبقات دیگر آن زندگی می‌کنیم و به همین خاطر فکر کردیم انبار خانه مکان امنی برای نگهداری فرش‌ها و تابلو فرش‌ها است، اما مدتی قبل متوجه شدم که تعدادی از فرش‌ها و تابلو‌ها سرقت شده‌است. وی در ادامه گفت: آنچه برای ما عجیب است در‌ها و قفل‌های انباری سالم هستند و سارقان با کلید وارد انبار شده‌اند.

با طرح این شکایت تیمی از کارآگاهان پلیس‌آگاهی به دستور قاضی دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی و دستگیری سارق یا سارقان وارد عمل شدند.

خواهرم سارق است

در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت شاکی دوباره به اداره پلیس رفت و گفت: سارق فرش‌ها خواهرم است.

وی گفت: وقتی متوجه سرقت از انباری خانه‌مان شدم احتمال دادم که سارق فرد آشنایی است و به همین خاطر همیشه کشیک می‌دادم تا اینکه شب گذشته متوجه شدم خواهرم شهین که مطلقه است و در ساختمان دیگری زندگی می‌کند با کلید وارد ساختمان ما شد و دقایقی بعد هم با یک قالیچه از ساختمان خارج شد.

با بدست آمدن این سرنخ مأموران پلیس به دستور قضایی شهین را بازداشت کردند.

متهم ابتدا منکر سرقت از انبار فرش پدرش شد، اما وقتی با مدارک و دلایل روبه‌رو شد به سرقت اعتراف کرد و گفت: دو سال قبل در فضای مجازی با مرد جوانی به نام فریدون آشنا شدم. او خودش را مهندس معرفی کرد و خیلی هم شیک پوش بود و هر زمانی هم که به سراغم می‌آمد خودروی لوکسی سوار بود که عاشق او شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. وقتی به خواستگاری‌ام آمد پدرم مخالفت کرد، اما من اصرار کردم و در نهایت هم پدرم راضی به ازدواج ما شد و مرا به خانه او فرستاد. مدتی گذشت تا اینکه فهمیدم او نه پولی دارد و نه خودروی لوکسی و تمام خودرو‌هایی که سوار می‌شد برای فریب من از دوستانش کرایه کرده است.

انتقام از پدر

چاره‌ای نداشتم و باید می‌سوختم و می‌ساختم، اما مدتی بعد متوجه شدم که او معتاد به مواد مخدر شده است. او چند باری وسایل جهیزیه‌ام و حتی طلا و جواهراتم را سرقت کرد، اما همیشه مدعی بود که سارقی به خانه‌مان دستبرد زده است. وی ادامه داد: دیگر نمی‌توانستم با او زندگی کنم و به همین خاطر از او جدا شدم و به خانه پدری‌ام رفتم، اما پدرم مرا به خانه‌اش راه نداد. پس از این هر چند روز یکبار به دیدن مادرم می‌رفتم تا اینکه فهمیدم پدرم تعدادی از فرش‌ها و تابلو فرش‌های نفیس مغازه‌اش را در انبار خانه نگهداری می‌کند. تصمیم گرفتم با سرقت فرش‌های ابریشمی و تابلو فرش‌ها از پدرم انتقام بگیرم و با فروش آن‌ها برای خودم زندگی خوبی دست و پا کنم. به همین دلیل در فرصتی مناسب کلید انباری را بدست آوردم و در چند نوبت اقدام به سرقت کردم که آخر دستم رو شد.

تحقیقات از متهم ادامه دارد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار