سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: پدر رضا که به همراه مبارزان بومی برای دفاع از شهر به خط اول مرز رفته هم مفقودالاثر شده است. ادامه ماجرای داستان روی اتفاقهایی میچرخد که این سه نفر با آن درگیرند. رضا و حبیب که هر دو نوجوان هستند، توی شهر دوش به دوش بقیه رزمندهها با بعثیها میجنگند، زهرا هم برای دفاع از شهر و کمک به رزمندگان و نیروهای مردمی از هیچ کوششی دریغ نمیکند؛ از رساندن اسلحه به دست رزمندهها گرفته تا انجام کمکهای اولیه و رسیدگی به مجروحان خودی. شهر خالی از سکنه هم در آتش انفجار و صدای شلیک گلولهها غرق است. عدهای از مردم شهر رفتهاند دنبال زندگیشان، اما عدهای ماندهاند و نمیخواهند سقوط شهرشان را ببینند.
خانواده رضا شخصیت اول داستان از آن خانوادههایی هستند که ماندن را بر رفتن ترجیح دادهاند. رضا در گیرودار مبارزه، مجروح و نابینا میشود و از بخت بد، دوست همرزمش حبیب هم از ناحیه پا مجروح میشود.
مبارزه آنها با بعثیها ادامه دارد تا اینکه از بخت بد رضای نابینا هم به دست عراقیها اسیر میشود و سر از اردوگاه اسرای ایرانی در بصره درمیآورد. داستان سه مکان و دو زمان را پیش روی خواننده میگذارد. سه مکانی که ماجراهای رمان در آنجا جریان دارد؛ یکی خرمشهر است، بعدی بصره و در آخر تهران.
زمان اول داستان هم اواخر دهه ۵۰ و شروع جنگ ایران و عراق است و زمان دوم داستان هم یکی، دو سال بعد از جنگ ایران و عراق. داستان با رفتن رضا و حبیب به سینمایی در خرمشهر شروع میشود. در همانجاست که این دو نوجوان متوجه حمله عراق به شهرشان شدهاند.
در آخر داستان رضا که از اسارت آزاد شده به بهشت زهرا میرود و متوجه مزار خیس و تمیز پدرش میشود و در همانجاست که به پیدا کردن خواهرش زهرا امیدوار میشود که او باید همین نزدیکیها باشد.
داستان «جنگی که بود» گرچه پایانش کمی امیدوارکننده به نظر میرسد، اما به طور کلی درونمایه تلخی دارد و حوادث تلخ و یأسآلودی، کلیت رمان را دربرگرفته است، با این حال از تلاش نویسنده که با هنر قلمش، همچون یک تصویربردار حرفهای مقاومت مظلومانه مردم جنوب را با دست خالی در دفاع از شهرشان به خوبی نمایان ساخته است، نمیتوان گذشت.
همچنین نویسنده در شخصیتپردازی و معرفی سه کاراکتر اصلی رمان هم موفق عمل کرده است، خصوصاً در پروراندن کاراکتر رضای نابینا در خرمشهر و در دوران اسارت، چون نویسنده با مهارت توانسته تمام حس و حال یک مجروح نابینای جنگ را برای مخاطب توصیف و شخصیت او را باورپذیر سازد. این داستان در ۲۱۲ صفحه توسط انتشارات صریر منتشر شده است.