سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: از زیباییهای دفاع مقدس وجود افراد با سلیقه و تواناییهای مختلف در جبهههاست. این تکثر آدمها با گرایشها و سلایق گوناگون نشان میدهد چگونه اقشار مختلف جامعه در جنگ شرکت کردند. از دانشآموز و دانشجو و مهندس و پزشک تا کارگر و نانوا و مکانیک و هنرمند همه با یک هدف واحد در جبههها حضور داشتند و مقابل دشمن بعثی ایستادند. شهید احمد اسماعیلی یکی از شهدای هنرمندی است که با ذوق و عشقی وصفنشدنی کارهای هنری انجام میداد و یادداشتها و دستنوشتههایی که از ایشان به یادگار مانده، بهترین سند و ماندگارترین خاطرات از آن روزهای فراموشنشدنی است.
شهید اسماعیلی در سال ۱۳۳۷ در جنوب شهر تهران متولد شد و در سالهای دهه ۵۰ که مصادف با آغاز سالهای جوانیاش بود، فعالیتهای هنریاش را آغاز کرد. ذوق احمد به هنر او را به سمت نقاشی و مجسمهسازی کشاند.
او در همان آغاز شیفته هنر نقاشی شد و پس از یک سال با آقای رضا بخشی استاد نقاشی آشنا شد و از آن پس در کنار ایشان به آشنایی با مسائل نقاشی پرداخت. در سال ۱۳۵۷ به خدمت سربازی رفت و با فرمان حضرت امام مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، از پادگان زرهی شهرستان قزوین گریخت و به صف مبارزان انقلابی پیوست. با باز شدن دانشگاهها جهت ادامه تحصیل به دانشکده رفت و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد رشته هنر نقاشی شد.
در سال ۱۳۶۲ به شبکه دوم تلویزیون راه یافت. در آنجا در قسمت انیمیشن (نقاشی متحرک- کارتون) شروع به کار کرد. شهید اسماعیلی معتقد بود با پرداختن به داستانهای اسلامی به شیوه کارتون، میتوان خوراک فکری مناسبی به کودکان و نوجوانان داد. در ادامه فعالیتهای فوق در محل به عنوان نقاش تصویر شهدا شناخته شد و فعالیت او در وقت کمی که برای استراحت به منزل میآمد با کشیدن تصاویر شهدا به پایان میرسید و اکثر شبها کارش تا نزدیکیهای صبح ادامه پیدا میکرد. شهید در یکی از نامههایش به خانواده از آنها خواسته وسایل نقاشیاش را برایش ارسال کنند تا در زمان آزادش در جبهه کارهای هنریاش را ادامه دهد: «افسوس که نتوانستم وسایل کافی با خود بیاورم، ولی محمد دهقانیان چند روز دیگر به اینجا خواهد آمد. به عباس بگویید با او تماس بگیرد و وقتی میخواهد بیاید به همراه خود مداد B ۵ یا B ۶ (کلاً مداد پررنگ داخل کمد میباشد) و جزوه تاریخ اسلام خانم مینوش، کتاب منطق صوری (این کتاب را علی دهقانیان دارد) و همچنین قلم موهای نقاشی عکس شهید را که روی طاقچه قرار دارد بیاورد.»
او در سال ۱۳۶۴ ضمن فعالیت در کانون پرورش فکری انجمن اسلامی سمیه، دانشکده هنرهای زیبا، تلویزیون با امور تربیتی (فنی و حرفهای) به فعالیت پرداخت.
سرانجام بعد از اعزام به جبهه در تاریخ سیزدهم اردیبهشت ۱۳۶۵ در فکه به شهادت رسید که بعد از حدود ۲۰ روز جسد مطهرش روی خاکهای گرم خوزستان بود و در تاریخ دوم خرداد سال همان سال در بهشت زهرا در کنار دیگر شهدا به خاک سپرده شد. شهید اسماعیلی در کنار فعالیتهای هنریاش، یادداشتهای خواندنی از جبهه برای خانواده میفرستاد که امروز بازخوانیاش حال و هوای آن روز رزمندگان را زنده میکند. شهید در یادداشتی که قبل از شهادتش نوشته، حال و هوای آخرین ساعات اعزام به خط مقدم وضعیتش در جبهه را چنین توصیف میکند: «همه برادران در حال نوحهسرایی و توسل به حضرت مهدی (عج) هستند، ممکن است تا چند ساعت یا چند روز دیگر عده زیادی از برادران شهید و مجروح شوند. من از طریق ساعت، قبل از رفتن به خط و منطقه از احتمال آن مطلع شدهام. اما نمیدانم چرا اضطراب غریبی وجودم را فراگرفته است و احساس میکنم که زخمی یا شهید بشوم که خداوند متعال لطف بکنند و این اضطراب خود را با یادآوری این شعر که در سال گذشته در مقر تخریب ثارالله شنیدم تسکین میدهم و آن این است: هرکس که بگوید من عاشقم عاشق نیست/ در مکتب عشق امتحان باید.»