سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: از آنجا که میگویند جشنواره فیلم فجر ویترین سینمای ایران است و آثار به نمایش درآمده در این رویداد فرهنگی و هنری میتواند بازتاب سینمای ایران باشد، هر چقدر که جلوتر میرویم رویکرد جشنواره فجر نسبت به آن چیزی که باید باشد، شکلی منفعل به خود میگیرد، به طوری که درصد بیشتر فیلمهای جشنواره سال جاری بستری مناسب و خاصی را دنبال میکنند و این مختص آثار امسال نیست بلکه خیلی وقت است فیلمهای جشنواره نمیتوانند از قصههای تکراری و ناامیدکننده فاصله بگیرند، گویی قصهها در فضایی بسته گیر کردهاند و القای ناامیدی ترجیعبند آنهاست.
شاکله اصلی آثار جشنواره امسال ناامیدی، خشونت و خودکشی بود. فیلمهایی مثل «بیهمه چیز»، «ستاره بازی»، «روشن» و «خط فرضی» که گرهافکنی آنها با خودکشی بود و از سوی دیگر فیلمسازان ما برای بهتر دیده شدن آثارشان در داخل و خارج دست به شعارهای توخالی زدند. فیلمسازان اصرار عجیبی داشتند تا فقر فرهنگی را با فقر اقتصادی پیوند بزنند و طبقه مستضعف و محروم را در سیاهی، نکبت و بیایمانی محض ترسیم کنند و در این راه افراطگرایی بیسابقهای دیده شد. محمدحسین مهدویان و نرگس آبیار قطعاً در این جشنواره نتوانستند انتظار همیشگی مخاطبانشان را برآورده کنند و این شاید همان تعریف اشتباه سینمای مستقل باشد، به طوری که فیلمساز میگوید برای دل خودم ساختم و تحت تأثیر جریانات خاص نبودهام، این نگاه باعث عقیم ماندن نگرش آنها در فیلمهای جدیدشان بوده است. همانطور که گفته شد امید از فیلمها رفته است.
از مهمترین ویژگیهای جشنواره امسال آثار فیلم اولیها بود؛ آثاری که اغلب به دلیل مضمون و اجرا از سایر فیلمها جلوتر بودند؛ آثاری مثل «روزی روزگاری آبادان»، «مامان» یا «گیجگاه» و «زالاوا» که معلوم بود این فیلمها با دغدغه خاصی شکل گرفتهاند. چارچوب و نگرش اساسی پشت آنها بود که باید امیدوار بود فیلمسازان این آثار در آینده از راه مشخص خودشان خارج نشوند، البته فیلم «منصور» هم پرتره کامل و مهمی از شهید ستاری بود که در اندازه خودش به درستی ساخته شده بود. «یدو» هم امسال در ۱۳ رشته کاندیدا شد و توانست جایزههای مهمی را از آن خود کند.
اساساً یدو فیلمی جشنوارهای بود؛ فیلمی درباره جنگ، بیآنکه بخواهد خاکریز و تانک نشان بدهد. اگر چه از یک جشنواره با ۱۶ فیلم آن هم در سایه کرونا نمیشود توقع زیادی داشت، اما اینکه فیلمسازان ما برای رسیدن به هدفشان از راه منحرف میشوند، قابل توجیه نیست. برخی کارگردانان صاحبنام امسال در فیلم جدیدشان رویکرد سابق را ندارند و در جایی غلط یعنی پشت سیاهی ذهن خود از جامعه ایستادهاند و معتقدند فیلممان را برای مردم ساختهایم. نقد اجتماعی حتماً نیاز مبرم به آسیبشناسی درونی دارد. از سوی دیگر اعتیاد و فلاکت و بدبختی و قمار، استفاده از مشروبات الکلی و بیغیرتی و سیگار و رابطههای غیرمنطقی عاطفی در بیشتر فیلمها دیده میشد، این شکل از بیبندوباری باعث تفکر فیلم اجتماعی نمیشود، چه بسا که تأثیرگذاری آن در اجتماع میتواند افکار عمومی را تخریب کند. در شکل کلی بعضی آثار سیونهمین جشنواره فیلم فجر ربطی به ارزشهای اجتماعی کشورمان ندارند و این میتواند یک زنگ خطر برای سینمای ایران باشد؛ سینمایی که روزبهروز شکست را تجربه میکند. در این میان سینمایی که مخاطب نداشته باشد ورشکستگیاش قطعی است، بدون شک انفعال و عملکرد ضعیف وزارت ارشاد و سازمان سینمایی در ایجاد این وضعیت نقشی مهم دارد.