کد خبر: 1037543
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۳:۰۳
شیوه رهبری امام خمینی در روز‌های اوج‌گیری انقلاب اسلامی در آیینه ارزیابی تحلیلگران خارجی
رابرت هایزر: «آیت‌الله به نیرو‌های مسلح توصیه کرد که به آغوش باز مردم بازگردند و تسلیم دستورات مستشاران خارجی نشوند. اگرچه آیت‌الله اسم هیچ کشور یا شخصی را نبرد، اما کار خودش را کرد! حالا مشکلات ما، به یکباره سرریز می‌کرد. اکثر مردم می‌دانستند که منظور او چیست و درباره چه کسی صحبت می‌کند... [امام]خمینی به طور روشن، رابطه ارتش با بختیار را به عنوان مانع اصلی بر سر راه موفقیت خود، دریافته بود...»
احمدرضا صدری

سرویس تاریخ جوان آنلاین: روز‌های دهه فجر انقلاب اسلامی، فرصتی مغتنم برای خوانش شیوه رهبری امام خمینی در روز‌های اوج‌گیری انقلاب اسلامی، به ویژه از منظر تحلیلگران خارجی است. مقالی که پیش روی دارید، سعی دارد تا این موضوع را در میان آثار چهره‌های شاخص سیاسی و مطبوعاتی غرب ارزیابی کند. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

هوشمندی امام در برابر نخست‌وزیری که پیش‌تر داعیه مبارزه داشت!


در فصل نخست این مقال، ابتدا باید تصویری از روز‌های اوج‌گیری انقلاب اسلامی ترسیم کرد. در بهمن ۵۷، شاه مستأصل از مواجهه با مردم، نخست‌وزیری منصوب کرده که پیش‌تر داعیه‌دار مبارزه بوده است. او به واقع با این رویکرد، قصد فریب مردم را دارد. شناخت تاکتیک مبارزاتی امام خمینی در برابر این دولت، پیش‌نیاز عیارسنجی تحلیلگران سیاسی و مطبوعاتی خارجی است. محمدرضا چیت‌سازیان پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در باب نحوه مواجهه رهبر کبیر انقلاب با دولت شاپور بختیار، چنین آورده است: «رویارویی شاپور بختیار با انقلاب اسلامی، هنگامی جدی شد که شاه برای مهار انقلاب و به عنوان آخرین حربه، پست نخست‌وزیری را به مخالفان خود پیشنهاد داد. در واقع شاه پس از شکست سناریو‌های گوناگون، آخرین راه‌حل برای حفظ سلطنت را در ارائه پست نخست‌وزیری به بختیار دید. بختیار نیز با پذیرش این پست در روز ۱۶ دی ماه ۱۳۵۷، میخ محکمی بر تابوت سیاسی خود کوبید و به رویارویی با انقلابیون روی آورد! بدین‌ترتیب در حالتی طنزگونه، مبارزی که مخالف سیاست‌های شاه بود و اصلاحات عمیق سیاسی و اقتصادی را دنبال می‌کرد، وقتی با پیشنهاد نخست‌وزیری مواجه شد، به فکر حفظ سلطنت پهلوی افتاد! دولت او تنها ۳۷ روز دوام آورد و در مقابل توفان انقلاب و سیل حوادث، در نهایت وی مجبور به فرار از کشور شد! بختیار در طول این دوران کوتاه، تلاش بسیاری کرد که هر چند به ظاهر هم که شده، به امام نزدیک شود و با دیدار ایشان، از گزند تحولات در امان بماند، اما با درایت امام، کاری از پیش نبرد و سرانجام مجبور به ترک کشور شد. دقیقاً در همین مقطع بود که بختیار برای تغییر مسیر امواج خروشان انقلاب، یکی دو راه‌حل ارائه داد. بختیار در واکنش به تشکیل دولت موقت توسط مهندس بازرگان و به دستور حضرت امام، در مصاحبه‌ای اعلام کرد: بعضی اوقات، صبر بهترین تاکتیک است و اگر آیت‌الله خمینی بخواهد در شهر قم دولت مطلوب و ایده‌آل خود را پایه‌ریزی کند، به او این اجازه را خواهم داد تا دولتی شبیه واتیکان تأسیس کند! او همچنین در سناریویی دیگر، خواهان تشکیل حکومت انتقالی و دوران گذار بر اساس پایه‌های قانونی رژیم پهلوی بود که با مخالفت صریح امام روبه‌رو شد. در همین ارتباط، او در نامه‌ای به امام خمینی، پیشنهاد داد برای تغییر حکومت به یک رژیم جمهوری، دوره‌ای گذار طی شود. دوره‌ای که طی آن شورای سلطنت وقت، به شورای حکومت ملی تغییر نام دهد و پس از گذشت چندی و آرام‌تر شدن اوضاع، این شورا اختیارات خود را به شورای اسلامی منتخب امام منتقل نماید، اما به دلیل اینکه پذیرش طرح بختیار موجب به رسمیّت شناختن شورای سلطنت بود، امام از پذیرش آن سر باز زد! امام در تمام طول این دوران، همانند گذشته با درایت، ترفند و حیله بختیار و حامیانش را نقشه بر آب کرد. رهبر انقلاب در پاسخ به این شبهه که مذهب را باید به مذهبیون و سیاست را باید با سیاسیون واگذار کرد، گفت: «اینکه مذهب باید از سیاست جدا باشد، حرف بیگانگان و اجانب است و آقای بختیار نیز بلندگوی این جریان و دنباله‌رو آن در داخل کشور محسوب می‌شود.» همچنین امام در پیامی خطاب به ملت انقلابی ایران، درباره توطئه دشمنان برای ایجاد نفاق و تفرقه در بین مردم هشدار داد. ایشان که قصد سازش با رژیم پهلوی را نداشت و چاره کار را در تغییر بنیادین نظام سیاسی در ایران می‌دانست، هرگونه طرحی که این هدف سیاسی را برآورده نمی‌ساخت، رد می‌کرد: «هیچ دولتی را با بودن رژیم سلطنتی قبول نخواهم کرد. هدف، تشکیل جمهوری اسلامی است و برای من از روز روشن‌تر است که با وضع فعلی در آینده‌ای نزدیک به آن خواهیم رسید.» ایشان به صراحت رأی اعتماد به دولت بختیار را غیر قابل پذیرش می‌دانست. رهبر انقلاب در این باره گفت: «ما این دولت را دولت خیانتکار می‌دانیم، رأی اعتماد به او غیرقابل توجیه است. او رأی اعتماد خود را از کسی می‌گیرد که ملت یک سال است علیه او فریاد می‌زند و خواهان سرنگونی‌اش است.» امام با این موضع‌گیری صریح در قبال دولت بختیار، دو دسیسه را در نطفه خفه می‌کند! نخست: تلاش کسانی که قصد داشتند حکومتی غیردینی را جایگزین حکومت از هم‌گسیخته شاه کنند و دوم: دسیسه کسانی که به دنبال سازش و کنار آمدن امام و پذیرش دولت بختیار از سوی ایشان بودند و به نوعی خواهان استمرار و دوام رژیم حاکم بودند. به عبارت دیگر امام نخست‌وزیری بختیار را استمرار و تداوم رژیم پهلوی تلقی می‌کرد و در این جهت تلاش کرد طرح و نقشه کسانی را که سعی داشتند این‌طور نشان دهند که با نخست‌وزیری بختیار و خروج شاه از کشور، انقلاب ایران به پیروزی رسیده است، خنثی کنند. امام در سخنرانی‌های مختلف و خطابه‌های خود به کرات و دفعات، با اعلام این مطلب که انقلاب اسلامی تنها با رسیدن به پیروزی نهایی که همانا از بین رفتن کامل نظام پهلوی و ایجاد یک حکومت اسلامی برآمده از آرای مردم به هدف خود دست می‌یابد، دولت بختیار را غیرقانونی و نامشروع دانستند.»


آیت‌الله اسم هیچ کشور یا شخصی را نبرد، اما کار خودش را کرد!


ژنرال رابرت هایزر در روز‌های اوج‌گیری انقلاب اسلامی، برای ارزیابی امکان وقوع کودتای نظامی به ایران آمد. او–که بدون اطلاع پهلوی دوم به کشور پای نهاده بود- طی روز‌های اقامت در ایران، سعی داشت تا سرکردگان ارتش را با دولت شاپور بختیار هماهنگ و در صورت لزوم از این ارتباط مثبت، برای واپسین حرکت در راستای نگاهداری رژیم شاه استفاده کند. هرچند که هایزر نهایتاً در عملی ساختن «عملیات کورتاژ» توفیقی نیافت، اما در خاطرات خویش در باب شیوه رهبری امام خمینی در دوره حضور خویش در ایران، اعترافات جالبی کرد! زهرا سعیدی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در تحلیل سخنان هایزر در این باره، بر این باور است: «شخصیت سیاسی مصمم و قوی، یکی از ویژگی‌های مهم امام خمینی است که به‌کرات، در کتاب هایزر مورد اشاره قرار گرفته است. او معتقد بود که شخصیت سازش‌ناپذیر امام، مانع مهمی بر سر آشتی مخالفان و موافقان حکومت پهلوی است و همین موضوع، نشانی از پایان کار این حکومت است. هایزر در بخشی از خاطرات خود، در این رابطه آورده است: «عمر سلطنت شاه واقعا به سر آمده است، موضع سازش‌ناپذیر امام خمینی، (دعوت از ارتش برای پیوستن به او، سخنان او مبنی بر اینکه مستشاران نظامی خارجی باید از کشور بروند و اعلام این مطلب که ظرف دو روز آینده دولت جدید تعیین خواهد شد) همه اینها، وعده ایام سختی را برای طرفداران شاه می‌داد.» البته این وجه از ویژگی مبارزاتی امام خمینی، در نظر سایر مقامات و مسئولان خارجی حاضر در ایران همچون پارسونز نیز به اثبات رسیده بود. او معتقد بود: «امام خمینی آشتی‌ناپذیر است و هیچ راه‌حلی جز برکناری شاه او را راضی نخواهد کرد.» به طور کلی امام بسیار آرام و سنجیده تصمیم می‌گرفتند و هنگام اخذ تصمیم، بدون واسطه اقدام می‌کردند. ایشان وقتی تصمیمی می‌گرفتند، قاطعانه از آن دفاع می‌کردند. گفته شده است در جلسات انفرادی با غربی‌ها یا آن‌ها که تمایلی به غرب داشتند نیز امام خمینی بسیار بی‌تفاوت بودند و عکس‌العملی در مقابل مطالب مورد بحث، نداشتند! اگر می‌خواستند مطلبی بگویند، به روش معمول خود قاطعانه بیان می‌کردند. به عبارتی مذاکره به روش معمول (بده و بستان)، با امام خمینی مفهومی نداشت. در اندیشه ایشان، جایی برای سازش و مصالحه وجود نداشت. هایزر از تمام این موارد به‌خوبی آگاه بود، به همین دلیل تمام گزینه‌های سیاسی که او برای فائق آمدن بر بحران سیاسی مدنظر داشت، بر حول محور مذاکره با امام یا ممانعت از ورود او به ایران قرار داشت. این شقوق از نظر هایزر عبارت بودند از:

۱- چانه‌زنی بر سر عقب افتادن سفر امام خمینی از راه‌های مسالمت‌آمیز!


۲- سفر بختیار به پاریس و مذاکره با آیت‌الله و گزینه سوم که به‌زعم هایزر چالش‌برانگیز و سخت‌تر از سایر گزینه‌ها بود، بستن فرودگاه ولو به قیمت درگیری با طرفداران امام خمینی بود! البته گزینه دیگری هم مطرح بود و آن اینکه اجازه ورود به امام داده شود، سپس مطابق با اوضاع، نحوه برخورد با ایشان نیز تعیین گردد. موضوع دیگری که از نظر هایزر در امام منحصر و بی‌بدیل بود، نفوذ او بر مردم و نیرو‌های مسلح بود. به‌خصوص زمانی که بختیار قدرت را به دست گرفت، پیام امام به ارتش مبنی بر عدم همکاری با بختیار، تأثیر بسزایی بر تسریع روند پیروزی انقلاب داشت. هایزر در این رابطه آورده است: آیت‌الله به نیرو‌های مسلح توصیه کرد که به آغوش باز مردم بازگردند و تسلیم دستورات مستشاران خارجی نشوند. اگرچه آیت‌الله اسم هیچ کشور یا شخصی را نبرد، اما کار خودش را کرد! حالا مشکلات ما یکباره سرریز می‌کرد. اکثر مردم می‌دانستند که منظور او چیست و درباره چه کسی صحبت می‌کند... [امام]خمینی به طور روشن، رابطه ارتش با بختیار را به عنوان مانع اصلی بر سر راه موفقیت خود دریافته بود...»


امریکایی‌ها باید دیدگاه‌های آیت‌الله را درک کنند!


در جهان غرب، رسانه‌ها و به ویژه مطبوعات، شکل‌دهنده افکار عمومی‌اند. البته این تأثیر در ۴۲ سال قبل -که رسانه‌های نوین به میدان نیامده بودند- بسا بیش از امروز بود. مطبوعات اروپا و امریکا، نخست سعی کردند که از رهبر انقلاب، چهره‌ای واپسگرا و متحجر بسازند! اما دیری نپایید که موج گسترده انقلاب در ایران و مهم‌تر از آن تأثیر آن در جهان، آنان را به عقب راند! در این میان اما، نویسندگانی یافت شدند که قدری خویش را به ماهیت واقعی فکری و عملی امام خمینی نزدیک ساخته و شمه‌ای از واقعیت را به قلم آوردند. سیدمرتضی حافظی پژوهشگر تاریخ معاصر، در این باره چنین می‌نویسد: «با اینکه رسانه‌های غربی، از مخدوش کردن چهره انقلاب دریغ نمی‌کردند، با اقبال روزافزون مردم ایران و شخصیت‌های مطرح بین‌المللی در جهان اسلام به امام خمینی، آن‌ها ناگزیر شدند به شخصیت والای امام خمینی اعتراف کنند. در این میان ریچارد فالک استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه پرینستون، مقاله‌ای با عنوان «اعتماد به خمینی» در نیویورک‌تایم چاپ کرد. وی سعی کرد این عقیده را که دیدگاه‌های امام، ثمره فناتیسم مذهبی است و حکومت ایشان زمان را ۱۳۰۰ سال به عقب باز خواهد گرداند، رد کند! فالک گفت: امریکایی‌ها باید دیدگاه‌های ایشان را درک کنند و بدون عذر تقصیر و جسارت و بدون توجه به عواقب آن، عقایدش را بفهمند. وی همچنین انعطاف‌پذیر بودن اسلام شیعی را در نوع رویکردش به قرآن و پاسخگویی‌اش به قرائت‌های جدیدی دانست که مرتبط با نیاز‌های جدید، در حال تغییر بود و نتیجه گرفت که ایران هرگز درصدد آن نیست که افراط‌گرایی از نوع لیبیایی، پاکستانی یا عربستان سعودی را بازتولید کند و شهروندان ایران آزادانه زندگی می‌کنند و از عدالت اجتماعی تحت لوای امام خمینی بهره‌مند می‌شوند. وی مطلب خود را با ذکر این نکته به پایان برد: «اینک زمان خوبی برای اسلام است و جهان به‌زودی شاهد رستاخیز اسلام غیرخشونت‌آمیزی خواهد بود که الگویی از حکومت انسانی را به ارمغان خواهد آورد.» در همین زمینه آسوشیتدپرس نوشت: «آیت‌الله خمینی جهان را تکان داد و راهنمای مطلق ایران به‌شمار می‌رفت. آیت‌الله خمینی فردی با چهره‌ای مصمم و جدی بود که در مواجهه با مخالفان، به‌گونه‌ای رفتار می‌کرد که گویا آن‌ها در مقابل اسلام، فاقد قدرت هستند. امام خمینی هرگز سازش نکرد. در چهره او هیچ نشانی از تردید و آشفتگی درونی دیده نمی‌شد. در تمامی دوران ملتهب انقلاب ایران، پیام امام ساده باقی ماند: شاه باید برود و هیچ‌کدام از پیشنهاد‌های متعدد سازش در این زمینه، به‌جایی نرسید!...» امام خمینی در زمینه آشکارسازی اهداف انقلاب و نهضت اسلامی، با رسانه‌های غربی مصاحبه می‌کردند. ایشان در اولین مصاحبه مهم خویش با یک نشریه غربی، دیدگاه‌هایشان را درباره جنبش انقلابی و اهداف آن تبیین کردند. لوسین ژرژ خبرنگار روزنامه لوموند- که با امام خمینی در منزلشان در نجف ملاقات کرد- ایشان را رهبری راسخ، سرسخت، زاهد و پارسا توصیف نمود که ایرانیان به نام او، علیه رژیم ستمشاهی شوریده‌اند. توصیف ژرژ بر رازگونگی امام خمینی به‌عنوان رهبری کاریزماتیک و ازخودگذشته صحه گذاشت، رهبری که در کمال شجاعت و متانت آماده پذیرش تبعات اقدامات خود بود. او در مقدمه مصاحبه خود نوشته است: «در پیچ یکی از کوچه‌های تنگ که خانه‌هایش برای آنکه سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرورفته است، مسکن محقر آیت‌الله خمینی قرار دارد! این خانه نظیر مسکن فقیرترین افراد نجف است. در این مسکن محقر، از قدرت رؤسای شورش یا رؤسای جبهه مخالف که در تبعید به سر می‌برند، هیچ نشان و علامتی دیده نمی‌شود و اگر آیت‌الله خمینی قدرت آن را دارد که ایران را به حرکت درآورد و قیام برانگیزد، این قدرت مسلماً از تسلط و اقتدار وی بر افکار مردم ایران ناشی می‌شود، اقتداری که پس از تبعید ایشان از ایران، به‌جای آنکه کم شود، ۱۰ برابر شده است!» بر همین اساس بود که مصاحبه لوموند با امام خمینی، روزنه‌ای به پیچیدگی‌های ایدئولوژیکی جنبش در حال ظهور و رهبری آن گشود. در پایان فروردین ۱۳۵۷، ردای رهبری جنبش انقلابی ایران، با قاطعیت بر تن امام خمینی نشسته بود. در مصاحبه لوموند با رهبر کبیر انقلاب، به‌خوبی عیان است که امام چگونه دقیق و ماهرانه زبان آشتی‌ناپذیری پدید آورد که هم در ساختار نمادینش و هم با مطالبات استراتژیکش، اکثریت وسیعی از ایرانیان را مخاطب خود قرار داد و جنبه جهانی خود را نیز حفظ کرد. او گفتمانی انقلابی ابداع نمود که خواب خوش برخی طالبان رفرم را برهم زد، همان‌هایی که سکوت سیاسی‌شان، چندین دهه بر فضای سیاسی جامعه حاکم بود. این گفتمان، از سلوک اصلاح‌طلبانه لیبرال‌های ملی ـ مذهبی پیشی گرفت و علناً در راستای براندازی رژیم شاه بود. خلاصه، امام چنان رهبری انقلابی و فرهمند، هنگامی به صحنه آمد که چنین رهبرانی اندک‌شمار، ولی بسیار مغتنم و مقتضی بودند و اینچنین، چهره امام خمینی و انقلاب ایران بر همگان آشکار شد.»


شخصیت امام، متأسفانه آن‌گونه که شایسته اوست، در غرب شناخته نشد!


پروفسور حامد الگار از تحلیلگران امریکایی تاریخ انقلاب اسلامی است. او، اما برخلاف بسیاری از همگنانش، از بدو اوج‌گیری نهضت امام خمینی، نسبت بدان نگاهی جانبدارانه یافت و بخش مهمی از بضاعت علمی و قلمی خویش را به تبیین آن اختصاص داد. الگار در گفت و شنودی، سابقه آشنایی خویش با رهبر انقلاب و نیز میزان شناخت غرب از آن بزرگوار را اینگونه تبیین کرده است: «بار اول، حضرت امام را در نوفل‌لوشاتو دیدم. بار دوم در قم و پس از انقلاب. ایشان هنوز در قم بودند و من در طول دو سه هفته که در آنجا بودم، یکی دوبار دیگر هم به دیدار ایشان رفتم. بعد‌ها هم دوبار در جماران موفق شدم ایشان را زیارت کنم. حضرت امام میراث عظیمی را از خود به جا گذاشتند، اما شخصیت ایشان، متأسفانه آن‌گونه که شایسته آن بزرگوار است، در غرب شناخته نشد. البته امثال من، نهایت تلاش خود را می‌کنند، اما عناصر خرابکار و بازدارنده‌ای که بین مسلمانان تفرقه می‌اندازند و متأسفانه تا حد زیادی هم موفق شده‌اند، بیکار نمی‌نشینند. به نظر من باید برای شناساندن حضرت امام خمینی و راه ایشان، کوشش و فعالیت بیشتری انجام شود، زیرا نه تنها جهان اسلام که جهان، به چنین الگوی برجسته‌ای نیاز دارد. جای امیدواری است که پیشرفت اسلام در طول تاریخ، صرفاً به تلاش مسلمان‌ها بستگی نداشته و خداوند پشتیبان اسلام بوده است و خواهد بود. شخصیت امام در بیداری بسیاری از مسلمانان، نقش فوق‌العاده مؤثری داشته است. البته همان‌طور که اشاره کردم، مخالفت‌ها و کارشکنی‌هایی صورت گرفته‌اند و باید در زمینه شناساندن ایشان، تلاش بیشتری شود. آشنایی با حضرت امام، فقط بیداری مسلمانان را موجب نشده، بلکه موجب گرایش بسیاری از افرادی که به دنبال حقیقت هستند، شده است. آن‌ها پس از شناختن آثار حضرت امام، به اسلام مشرف شده‌اند. اکثر آثار و بیانات و پیام‌های حضرت امام خمینی، به انگلیسی ترجمه شده‌اند. ولی کیفیت آن‌ها در حد مطلوب نیست. برای این کار، باید مترجم به زبان فارسی و زبان مقصد تسلط کافی داشته باشد. من فارسی، عربی، ترکی، فرانسه، آلمانی و انگلیسی را خوب می‌دانم و بعضی از زبان‌های دیگر از قبیل روسی، بوسنیائی و... را در حد رفع نیاز بلدم. به جرئت می‌توانم بگویم تنها ترجمه مطلوب از فرمایشات و آثار حضرت امام، ترجمه خود من است! من در سال ۱۹۸۱، مجموعه‌ای از پیام‌ها، فتاوا و رهنمود‌های ایشان را ترجمه و چاپ کردم که بسیار مورد توجه امریکایی‌ها و غیرامریکایی‌ها قرار گرفت و چندین‌بار هم تجدیدچاپ شد. سایر رهنمود‌ها و پیام‌ها و مخصوصاً وصیتنامه سیاسی عبادی و بعضی از آثار عرفانی ایشان هم، در برنامه‌ام هست که روی آن‌ها کار کنم.»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار